زهرا طیبی، خبرنگار گروه سیاست: سیدحسن نصرالله تنها یک چهره کلیدی برای محور مقاومت نبود. اثرگذاری او روی مردم لبنان و محبوبیت بالای او در کشور کوچک و متکثر لبنان، وحدت و یکپارچگی را برای این کشور به همراه آورد. سیدحسن نصرالله علاوه برآنکه حامی جدی برای محور مقاومت بود، نقش مؤثری هم در تقویت جهان شیعه در منطقه و در سطحی کلانتر، تقویت جایگاه اسلام در جهان داشت. او را میتوان یکی از ستونهای فکری در جهان اسلام دانست که نقشی تمدنساز به عهده داشته است. در گفتوگو با اللهکرم مشتاقی، دیپلمات سابق ایران در لبنان، به ویژگیهای شخصیتی او و جنس روابط ایران و حزبالله پرداختیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
سیدحسن معتقد بود ما یک گام تا جهانی شدن تمدن اسلامی فاصله داریم
سیدحسن نصرالله جدای از آنکه رهبری کاریزماتیک در لبنان و محور مقاومت به شمار میرفت، شخصیتی تمدنساز در جهان اسلام بود. اللهکرم مشتاقی در توضیح این ویژگی شخصیتی سیدحسننصرالله گفت: «اگر فصل نوین تمدن اسلامی را در عصر حاضر به چهار مرحله تقسیم کنیم، عبارتند از دوران تنضیج که از اواخر قرن 19 میلادی با تلاشهای سیدجمالالدین اسدآبادی و علمای بزرگ اسلامی و ایرانی و عربی شکل گرفت که ما از این مرحله عبور کردیم. مرحله بعد، دوران تأسیس است که البته دوران تأسیس فصل نوین تمدن اسلامی منظور است؛ چراکه پیش از این تمدنهای اسلامی، در سدههای مختلف بعد از ظهور اسلام رشد کردند. این مرحله از نگاه سیدحسن نصرالله با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده است. از نگاه سیدحسن ما در مرحله سوم تمدن نوین اسلامی بودیم، یعنی مرحله تثبیت. یک مرحله قبل از مرحله ترویج و جهانی شدن. به گمان من سیدحسن باور داشت که ما در مرحلهای قرار داریم که باید تمدنی که توسط انقلاب اسلامی و با پیشینه مبارزه اسلامی مستمر تأسیس شده است، تثبیت پیدا کند. تثبیت نیازمند مؤلفههای رفتاری خاصی است که ایبسا در دوران تأسیس و تنضیج، آن مؤلفهها باید متفاوت باشند. به این معنی که کسی که در مرحله تنضیج انقلاب اسلامی بود و کسی که در مرحله تأسیس تمدن اسلامی است، ای بسا رفتارش متفاوت از شخصیت و رهبری است که در مرحله تثبیت تمدن نوین اسلامی است. همچنان که اگر در سالهای آینده ما به مرحله ترویج تمدن اسلامی برسیم ای بسا تاکتیکها و کنشها متفاوت خواهد بود.»
وحدت؛ محور اصلی نگاه تمدنساز سید
مشتاقی در توضیح اینکه چه ویژگیهایی سیدحسن را به چهره اثرگذار در این مرحله تمدنی تبدیل کرد، گفت: «این خصوصیت و عناصر شامل این موارد هستند:1. وحدت محور بودن سید. برخلاف بسیاری از رهبران دنیای عرب و اسلام که نمیتوانند وحدتی عمل کنند، سیدحسن نصرالله با وجود آنکه در کشور هزار فرقه لبنان بود و در کشوری هزار طایفه و کشوری که 24 مذهب را در یک جغرافیای کوچک در بر داشت زندگی میکرد، اما نگاه وحدتمحور داشت و فرافرقهای بود. اصول رفتاری سیدحسن نصرالله لزوماً یک کنش شیعی نبود. 2. عنصر دیگر در نگاه تمدنساز سیدحسن نصرالله، جمع سه مؤلفه فکر و شجاعت و حلیم بودن بود. این سه خصیصه را هر فردی در دنیای اسلام و شیعه ندارد، حتی در دنیای مقاومت هر فردی این سه خصلت را با هم نداشته و ندارد. 3. دشمنشناس بودن یکی از مؤلفههای بارز و روشن ایشان بود. دشمن را میشناخت و میدانست که در کدام سنگر دشمن نشسته است و در کدام سنگر رقیب نشسته و بین رقیب و بین دشمن، فصل و جدایی قائل بود. 4. حرکت پیوسته و استمراری، از دیگر مؤلفههای تمدنساز نگاه سیدحسن نصرالله بود. 5. انسانسازی و الهامبخشی. شاید کمتر رهبری در دنیای عرب وجود داشته باشد که بعد از فقدانش، شکوفاتر و شناختهتر بشود و ابعاد انسانی و الهامبخشی او حتی بیش از زمانی که زنده و در قید حیات بود، زنده شود.»
عقلانیت؛ ستون فکری سید شهدای مقاومت
سیدحسن نصرالله، آیینه تمامنمایی از مواجهه عقلانی با رویدادهای مختلف جهان اسلام و محور مقاومت بود. مشتاقی در توضیح این ویژگی خاص سید گفت: «اگر وجوه متفاوت سید را تحلیل و تجزیه کنیم، شاید به بالای صد خصلت میرسیم که برخی خاص سیدحسن هستند و برخی عام، فردی و دینی است. اما جامع این خصوصیات در حوزه استراتژیک، در سیدحسن عبارت بود از عزت، حکمت، مصلحت. این خصوصیات در حوزه استراتژیک سه ستون فکری سید شهدای مقاومت بود و در حوزه شخصی هم سه خصلت شجاعت، بصیرت و صبر. عصاره این شش خصلت، میشود عقلانیت انقلابی. به این معنی کسی میتواند صفت عقلانیت انقلابی را به شخصی بدهد که در حوزه استراتژیک و شخصی در آن شخص وجود داشته باشد. این مثلث یک قاعده است کسی نمیتواند بگوید بر مبنای عزت رفتار میکنم و حکمت و مصلحت را کنار بگذارد. این سه با یکدیگر هستند. بعضاً این را اشتباه تفسیر میکنیم.»
ایران تشکیل یک نیروی نیابتی را به زیان خودش میبیند
یکی از نکات مهمی که دشمن با استفاده از آن تلاش میکرد میان ایران و حزبالله تفرقه بیندازد القای این گزاره و ادعا بود که حزبالله نیروی نیابتی ایران است. مشتاقی در توضیح این شبههافکنی، گفت: «به واسطه تحقیقات دانشگاهی و تجربه نزدیکی که با حزبالله داشتم عرض میکنم که ایران نه تنها دنبال نیروی نیابتی نیست بلکه نیروی نیابتی را مضر به حال خود میداند. اگر جایی فراهم شود که ایران بتواند نیروی نیابتی را به عنوان نیروی مقاومت تأسیس و تشکیل دهد، قطعاً این کار را نخواهد کرد چون به زیان خودش خواهد بود. تجربه این را نشان داده است. تجربهای که از کشورهای منطقه ازجمله ترکیه و عربستان دیدیم، تلخ بوده است. نیروهای نیابتی درست کردند و چون این نیرو اجیر شده است، تا زمانی که پول و امکانات به او داده شود، به نفع شما میجنگند اما به محض اینکه کارشان تمام شد چه بسا ضد شما شوند. ایران هیچ زمان دنبال چنین مفهومی در سیاست خارجی خود نبوده است، حتی زمانی که یکی از اعضای محور مقاومت -به صورت خاص حماس- در برههای از محور زاویه پیدا کرد، ایران با ملاطفت، گفتوگو و اقناع وارد شد و همچنان از حماس حمایت میکرد. اگر ایران حماس را به عنوان نیروی نیابتی میدید، روابط را قطع میکرد؛ چراکه به محض اینکه یک نیروی نیابتی تمرد میکند، کمکش را قطع میکند اما رفتار ایران با حماس، روشنترین دلیل این موضوع است که ایران دنبال نیروی نیابتی نیست. در کشورهای دیگری که گروه معروف مقاومتی نداریم، اگر دنبال نیروی نیابتی بودیم تاکنون دهها گروه ایجاد شده بود. نکته دیگر آنکه پیوندهای لبنانی حزبالله بسیار زیاد است. اگر حزبالله نیروی نیابتی ما بود، پیوندهای وطنی کمی داشت اما در لبنان چیزی که مردم ما کمتر میدانند این است که علقههای وطنی سنگین و پررنگی در سیدحسن نصرالله، در سیدهاشم صفیالدین و رهبران کنونی حزبالله وجود دارد. حزبالله در برهههای حساس، امکانات خود را به نفع لبنان، دولت، ملت و کابینه لبنان به کار گرفت. اگر حزبالله نیروی نیابتی ما بود که رفتار و کردارش بر مبنای خواست مطلق ما بود و دلیلی وجود نداشت که در برهههای خاص، خود و امکاناتش را به خطر بیندازد، به این منظور که از موجودیت و مفهومی دفاع کند که در سالهای آینده ضدخودش باشد. در تابستان 1403 در نبرد مرزی بین لبنان و شمال سرزمینهای اشغالی و تنشی که بر سر میادین گازی مدیترانه بین لبنان و رژیم صهیونیستی به وجود آمد، حزبالله خودش و امکاناتش را به خطر انداخت تا منافع دولت و کابینه لبنان را تأمین کند. کابینهای که حزبالله میدانست ممکن است در سالهای آینده، علیه او قد علم کند اما نگاه ملی حزبالله و اینکه نیروی نیابتی هیچکسی نیست، وارد شد و امکاناتش را به خطر انداخت.»
4 اصل روابط ایران و حزبالله
مشتاقی در مورد اینکه روابط ایران و لبنان بر چه مبنایی پیش میرود، توضیح داد: «اساس روابط ایران و حزبالله مثل یک روابط دوطرفه است که هر دو ملت و هر دو کشور از آن سود میبرند. این روابط اصولی دارد؛ عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر مثل ائتلاف محترمانه دو کشور که در امور داخلی امر و نهی نمیکنند. ممکن است از یکدیگر مشورت بگیرند اما امر و نهی در کار نیست. در جلساتی که در محضر سیدالشهدای امت بودیم، ابداً در مسائل داخلی کشور ما دخالت نمیکرد و میلی هم به دخالت نداشت و سعی میکرد اگر بحثی پیش میآید به سرعت عبور کند، درحالیکه سید نگاه فیلسوفانهای داشت که در همه موضوعات صاحبنظر بود اما در این موضوعات که مسئله داخلی بود عبور میکرد و ما هم همین رفتار را داشتیم. یکی از دلایلی که ایران در نگاه مؤتلفینش محترم است این است که هیچ زمان امری و چکشی برخلاف کشورهای منطقه رفتار نکرده است. اصل دیگر این بود که ملاحظه ملی یکدیگر را داشتیم. ایران واقف بود که با حزباللهی تعامل میکند که حزبالله لبنان است. با مقاومت یمنی گفتوگو میکند که مقاومت یمن است. درواقع لبنانی بودن و یمنی بودن در نگاه جمهوری اسلامی محترم است. اصل دیگر سعادت جمعی است. زمانی که ایران با حزبالله کار میکرد نیمنگاهی به کل لبنان داشت به این معنا که اینگونه نباشد که حزبالله سود ببرد و لبنان ضعیف شود، یا اینکه انصارالله سود ببرد و یمن بهمرور ضعیف شود. اصل دیگر همراهی در سختی و آسانی با گروههای مؤتلف است. به این معنی که ما در موقعی که حزبالله پیروز است حمایت کنیم اما زمانی که ضربه میخورد، عقبنشینی نکنیم. در بقیه کشورها نیز همینطور است. نگاه ما همراهی کامل است.»














