ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: برنامه یوتیوبی «پامپ» با اجرای «امیرحسین قیاسی» در حال حاضر به یکی از ترندهای اصلی فضای مجازی بدل شده است. نگرش این کمدین به متن متفاوت از نمونههای پیشین و در نسبت وثیقی با درک مخاطب اینستاگرامی از مقوله خندیدن و خنداندن قرار دارد و به همین دلیل هم با انتشار هر قسمت سیل واکنش به سمت آن روانه میشود. اما پامپ و ایدهپردازانش چه در چنته دارند که این برنامه را از سایر محتواهای موجود در شبکه اجتماعی متمایز میکنند؟ قیاسی بدون آنکه از سابقه افراد مدعی در حوزه طنز و کمدی برخوردار باشد، در حال حاضر و بدون هیچ اغراقی اگر موفقترین فرد در این زمینه محسوب نشود، قطع به یقین یکی از بااستعدادترینها در وادی کمدی کلام و بازی با قواعد زبانی تعریف شده در رفتار مرسوم مردم کوچه و بازار است؛ اتفاقی که باید آن را نتیجه گشودگی فرهنگی در حاکمیت و همینطور شکسته شدن محدودیتها با توجه به بال و پر پیدا کردن سرویسهای پخش استریم قلمداد کرد. به عبارت دیگر، جامعه ایرانی سوای ارزشگذاریهای مرسوم با برنامهها و مجریان اینترنتی ارتباط میگیرد، چون آنها و وضعیتشان را آینه تمامقد نیازها، علاقهمندیها و سرخوردگیهایش تصور میکند. در مورد شوخی و لحظات کمیک هم این اتفاق رخ میدهد و یوتوب به ظرفی برای حمل ایدههای مردمپسندتر تبدیل میشود.
دست پربداهه در برابر متن نوشتهشده
در کمدی کلامی- که در ایران از دیرباز تاکنون طرفداران زیادی داشته- اهمیت نقش بداهه بر متن ِ نوشته شده مشخص و مبرهن است. در زمانی که سینما و تئاتر نقش نهچندانزیادی برای دیگر اشکال کمدی قائل نمیشد و امثال «رضا ارحام صدر»، «نصرتالله وحدت»، «علی میری»، «تقی ظهوری» و... درست بر مبنای همین تفکر بود که توانستند در کارشان موفق شوند و مردم را به خرید بلیت فیلمهایشان در سینمای عامهپسنده زمانه خود دعوت کنند. سالها بعد تاریخ دوباره تکرار شد و افرادی نظیر امیرحسین قیاسی و ابوطالب حسینی هم با عبور از متنمحوری سوژههایشان و اتکای بیشتر بر بازیهای کلامی به اهمیت مسئله بداههپردازی تأکید کردند و بازگشتی موفق به فرمول امتحانپسدادهشده پیشین داشتند. این بار اما سینما محل ارائه طنازیهایشان نبود و آنها برای عرضه داشتن ایدههای خود بستر یوتوب را مناسب دیدند. شاید برای بیان این نکته کمی زود باشد، ولی میتوان عنوان کرد که زنگ خطر برای سالنهای سینما و صاحبان آثار مدتی است که به صدا درآمده و هیچ بعید نیست بسیاری از بازیگران برای کسب درآمد، فیلم و سینما را سه قفله و به یوتوب کوچ کنند. در واقع، سینما با توجه به سرعت بالای زندگی در جوامع مدرن دیگر نمیتواند یکی از امکانهای اصلی برای سرگرمی مردم باشد و باید یا جایش را به ساختارهای جایگزین بدهد یا اینکه بهواسطه پیشرفتهای تکنولوژیک به تحول و دگردیسی اساسی تن دهد! باری، «پامپ» جذاب است، زیرا به بداهه و نزدیک کردن محتوای برنامه به متن شوخیهای کلامی جاری در میان مردم بها میدهد.
چرا به امیرحسین قیاسی میخندیم؟
قیاسی در اجرای برنامه گفتوگومحور پامپ بهظاهر کار پیچیدهای برای انجام ندارد، اما برخلاف اغلب برنامهها و همینطور کمدیفارسیهای رو پرده منطبق بر ریختشناسی کهنالگویی در ساخت فضا و شخصیتهای کمیک است و درست به همین خاطر موفق به گرفتن خنده از مخاطبان میشود. بیننده در چه صورت لبخند رضایت بر لبهایش نقش میبندد؟ ما به کنشهای گفتاری و عملی امیرحسین قیاسی در پامپ میخندیم، چون او با ساختارشکنی در مفهوم اجرا تصور تماشاگر از تاکشو را حداقل با آنچه ما در ایران میشناسیم تغییر میدهد. ما با خنده به قیاسی، سؤالاتش از مهمانها و همینطور جواب افراد به وی واکنش نشان میدهیم، چون او فهم بیننده از برنامههای گفتوگومحور را با چالش مواجه میسازد. به بیان دیگر، چیزی که در زندگی عادی، مرسوم و رایج بهنظر میرسد (در اینجا مسئله اجرای برنامه تصویری) اگر به شکلی دگرگونه برگزار شود که با معیارهای عقلی و عرفی بیننده نخواند، واکنش وی را با خنده، استهزا و خشم برمیانگیزد و در لحظه تضاد، زمینه را برای خلق دوباره مهیا میکند. میزانسن و اجزای صحنه در پامپ برخلاف «عیدی اچدی» نیز مبین چنین تضادی است. بیننده در مواجهه با میزانسن برنامه هیچ تصوری از اجرای یک محتوای کمیک ندارد و ادراکش درگیر نمیشود، اما وقتی نخستین کلمه از زبان امیرحسین قیاسی خارج میشود درمییابد که همهچیز این صحنهپردازی جز یک شوخی بامزه نیست و فقط قرار است وی را در چرخه تولید لذت قرار دهد.














