میکائیل دیانی، مستندساز:
1- بیشک کشتی عمومیترین ورزش ایران است و بیراه نیست که این ورزش بهعنوان ورزش اول ایرانیان شناخته میشود. ورزشی که نه از دل ساختارهای سرمایهداری، بلکه از کوچهپسکوچههای جنوبیترین محلههای شهرها، در زمینهای خاکی و چالها و گودهای زورخانه شکل گرفته است و میتوان آن را بهعنوان یکی از مسیرهایی دانست که فارغ از شکافهای اقتصادی و طبقاتی، بر اساس استعداد و تلاش فردی فعالان آن، با فرصت برابری برای ظهور و بروز و معرفی قهرمان شناخته میشود. در تاریخ معاصر ایران، بسیاری از قهرمانان کشتی از دل طبقات فرودست برآمدهاند؛ جوانانی که گاهی امکانات مالی و ورزشی محدودی داشتهاند، اما به مدد پشتکار، غیرت و حمایتهای مردمی توانستهاند پلههای افتخار را یکییکی طی کنند. همین خاستگاه طبقاتی، کشتی را از بسیاری ورزشهای دیگر متمایز کرده است.
از زاویه جامعهشناسی، کشتی بهمثابه یک آیینه عمل میکند. در این آیینه میتوان سیمای جامعه ایرانی را دید: پیوند سنت و مدرنیته، تلاش برای صعود از نردبان طبقاتی، نیاز به همبستگی و مقاومت در برابر نیروهای فرساینده. در واقع، ورزشکار کشتیگیر بر سکوی قهرمانی نماینده آن بخش از جامعه ایران است که عموماً در سایه زندگی کردهاند، بهره کمتری از فرصتها داشتهاند و اکنون دیده میشوند.
کشتی البته ورزشی است که آموزههای دینی، غیرت ملی و روحیه پهلوانی را که ویژگیهای مشترک و تاریخی ایرانیان است نیز در خود دارد و این خود پیوند جامعه با این ورزش و قهرمانان آن را عمیقتر کرده است. اگر فوتبال جهانیترین ورزش باشد، کشتی بیشک ایرانیترین ورزش است؛ ورزشی که روایتگر پیوند دیرینه مردم با سنتهای پهلوانی و روحیه مقاومت در برابر نابرابریهاست. کشتی در ایران نه تنها یک ورزش که یک نهاد اجتماعی است؛ نهادی که امکان میدهد فرودستان از حاشیه به متن بیایند و صدای خود را در میادین جهانی طنینانداز کنند. شاید تصویر فلافلفروشی عبدولی در سالهای دور و تصویر این روزهای پیام احمدی، نایبقهرمان امروز جهان که روزگاری دستفروشی میکرده است، نشانههای بارز این نهاد اجتماعی باشد.
2- خدا رحمت کند محمدامین قانعیراد، جامعهشناس فقید را که میگفت: «پیروزیها و قهرمانیهای ورزشکاران ایرانی در مجامع بینالمللی میتواند میانبری برای ایجاد امید و آینده روشن برای جامعهای باشد که درگیر مشکلات اقتصادی و بحرانهای اجتماعی است.» حقیقت این است که در شرایطی که جامعه ایران در سالهای اخیر با فشارهای اقتصادی، بحرانهای اجتماعی و محدودیتهای گوناگون دستوپنجه نرم کرده، نیاز به شادی جمعی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. از سوی دیگر، جریان ایرانستیز در طول دهه اخیر بیشترین تلاشش را به کار بسته تا فرصتهایی را که جامعه ایران میتوانسته کنشی جمعی را در قالب شادی اجرا کند، خراب کند. شاید واضحترین تصویر ما از این تلاش خصمانه را بتوان در مواجهه این جریان با مسابقات تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی گذشته دانست؛ آنجا که تریبونهای رسانهای این جریان، توحشگرایانهترین حالت خود را در برابر شادی مردم ایران در برد مقابل ولز نشان دادند. جامعهای که فرصتهای تفریح، نشاط و همبستگی در آن محدود باشد، ناخواسته به سمت فرسودگی و سرخوردگی پیش میرود و فرصتهای شادی برای این جامعه بایستی قدر دانسته شود. کشتی، بهویژه وقتی به قهرمانی و موفقیت ختم میشود، میتواند لحظهای کمنظیر از همبستگی ملی را خلق کند. آنچه این روزها شاهد آن هستیم که در هر کوچه و خیابانی مردم پای تلویزیونها نشستهاند تا قهرمانی ملیپوشان آزاد و فرنگی ما را به نظاره بنشینند، میتواند این حس غرور و شادی ملی را در آنها برانگیزد. در روزهایی که قهرمانان ایرانی بر سکوی جهانی میایستند، شادی به خیابانها، خانهها و حتی شبکههای اجتماعی سرریز میشود.
باید بدانیم که این شادی صرفاً هیجان یک مسابقه ورزشی نیست؛ بازنمایی احساس مشترک بودن است. کشتی توانسته است در این روزگار به بزرگترین آیین شادیآفرین ملی بدل شود؛ آیینی که طبقه، قومیت، زبان و حتی گرایشهای سیاسی را موقتاً کنار میزند و همگان را در تجربهای جمعی شریک میکند.
امید، پدیدهای ذهنی و انتزاعی است و خارج از محدوده علم تعریف و ترسیم میشود و همانطور که بزرگان علوم اجتماعی اشاره کردهاند، امید ریشه در ارزشها و باورهای انسانی دارد و چنین عقاید و آموزههایی لزوماً منشأ عینی، مادی و قابلاندازهگیری ندارند. روی دیگر طرح امید، طرح «موفقیت» و «هدف» و چهبسا «چشمانداز» و «رؤیا» است. پیروزیهای کشتیگیران ایران در مسابقات جهانی در واقع توانسته این پدیده ذهنی را برای جامعه ایران به نمودی عینی و ملموس بدل کند.
3- ایران در سال ۱۴۰۴ با یک جنگ تحمیلی ۱۲روزه مواجه بوده است؛ جنگی که ضمن خرابیها و تحمیل هزینههایی، با پیروزی ایران و تسلیم دشمن به سرانجام رسید و یک دستاورد بزرگ برای کشور داشت و آن هم «اتحاد مقدس» ملت ایران بود. صدای واحد و یکدستی ملت ایران، بزرگترین نمود این جنگ بود. حالا پس از این جنگ که روحیه جمعی ایرانیان را بالا برده است، عرصههای جهانی نیز میدان یکهتازی جوانان ایران شده است: «قهرمانی تیم والیبال جوانان»، «قهرمانی تیم نجوم ایران»، «قهرمانی بانوی کاراتهکار ایران»، «قهرمانی استاد بزرگ شطرنج ایران»، «قهرمانی کشتی فرنگی جوانان ایران»، «نایبقهرمانی تیم ملی تکواندو نوجوانان ایران»، «صعود تیم ملی والیبال ایران در لیگ جهانی» و حالا «قهرمانی تاریخی همزمان تیمهای ملی کشتی فرنگی و آزاد ایران» بسترهای عینی این شادی جمعی را فراهم آوردهاند. سلام نظامی و احترام ورزشکاران ایرانی به پرچم ایران که نشانی از سربازی برای این خاک و مردم است باعث تشویش جریان ایرانستیز شده است؛ تصویری که فرصت بازسازی اجتماعی جامعه ایران را فراهم کرده است.
4- بسیاری از تحلیلگران خارجی گمان میکردند ایران پس از سالها جنگ و تحریم، فرسوده و ناتوان خواهد شد و جنگ اخیر نیز بر این ضعف میافزاید. اما تجربه نشان داد که نهتنها این کشور ضعیف نشد، بلکه در عرصههای مختلف از جمله ورزش توانست قدرت و انگیزه بیشتری از خود نشان دهد. کشتی بهعنوان نماد اراده ایرانی، دقیقاً در همین بستر تاریخی معنا پیدا میکند؛ «ملتی که حتی پس از سالهای سخت توانست فرزندانش را به سطحی برساند که در میدانهای جهانی بدرخشند.» قهرمانیهای پیاپی کشتیگیران ایرانی را باید بخشی از همان فرایند مقاومت اجتماعی دانست که ایران را در برابر فشارها سرپا نگه داشته است.
میدانیم و میبینیم که همه از این موفقیتها خوشحال نیستند. فقط ایرانستیزان و پیادهنظام آنها در داخلاند که از قهرمانی ایران ناراحت میشوند. آنان که نگاهی خصمانه به جامعه ایرانی دارند، نمیتوانند لحظات شادی جمعی را تاب بیاورند، زیرا این شادیها نشانه پایداری ملی و شکست روایتهای آنان است. قهرمانی در کشتی، صرفاً مدالی ورزشی نیست؛ سندی است از زنده بودن روح جمعی ایرانیان. همین است که دشمنان بیرونی و همصداهای داخلیشان را آشفته میکند، چراکه هر پیروزی ورزشی ایران ترجمان این پیام است که این ملت هنوز توان ایستادن، خندیدن و پیروز شدن را دارد.
شادی عمومی پس از قهرمانی یادآور این واقعیت است که جامعه ایران هرچند درگیر تضادها و بحرانهاست، اما هنوز ظرفیتهای عظیم برای بازتولید امید دارد و خشم ایرانستیزان از این پیروزیها، خود نشانهای است از اینکه این موفقیتها صرفاً نماد ورزشی نیست، بلکه دلالتهای سیاسی و اجتماعی گستردهتری دارد.
به بیان دیگر، کشتی برای ایرانیان فقط یک ورزش نیست، بلکه نوعی روایت اجتماعی است؛ روایتی که از دل زورخانهها آغاز شد، در میدانهای خاکی ادامه یافت و امروز در رقابتهای جهانی بازخوانی میشود. اتفاقاً در این روایت، طبقات پایین جامعه نقش اصلی را دارند، شادی جمعی عنصر مرکزی است و در آن خاطره جنگ و مقاومت حضور پررنگی دارد و دشمنی بیگانگان و بدخواهان داخلی همواره سایه میاندازد. اما همین چهار مؤلفه، کشتی را به پدیدهای منحصربهفرد در جامعه ایرانی تبدیل کرده است و باید قدر آن دانسته شود.














