مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ: در قصههای دزد و پلیسی این پرسش وجود دارد که چگونه میتوان کاری کرد تا تماشاگر طرف دزدها را بگیرد. این موضوع تنها به خودِ دزدها و نوع سرقتشان برنمیگردد؛ گاهی پلیس ضعیف یا حتی بافت کلی داستان باعث میشود ما ناخودآگاه طرفدار خلافکارها شویم. «کنکل» دقیقاً روی همین مرز حرکت میکند. با اینکه اساساً هدفش ساختن دوگانه «پلیس و دزد» نیست، اما بهگونهای روایت میکند که ما دلمان بخواهد این گروه پنجنفره برنده شود. از سوی دیگر، سریال حالوهوای مانیهایست اسپانیایی را به یاد میآورد؛ اما نه بهگونهای که حس کنیم یک کپی بدون فکر انجام شده. در واقع، اضافه شدن چاشنی ایرانی باعث ساخت سریالی با نسخهای ایرانیزهشده و متفاوت شده است. حاصل این ترکیب، سریالی است که قصه را لایهلایه باز میکند و به تدریج تماشاگر را به طرفدار خود تبدیل میکند.
یکی از مهمترین ویژگیهای مثبت کنکل، سرعت قصهگویی آن است. بااینکه موضوع انتخابی سریال (سرقت مواد اولیه یک کارخانه) در فضای نمایشی ایران کمتر دیده شده باشد، اما تجربه موفقی در این زمینه حساب میشود. این سریال با حالوهوای سرقت، توانسته بهخوبی تعلیق بسازد و مخاطب را با خود همراه کند. هر اپیزود با آغاز و پایانهای حسابشده و ضربههای روایی تازه پیش میرود و تماشاگر را مشتاق قسمت بعدی میگذارد. کارگردان اما تنها به شروع و پایان توجه نکرده؛ او تلاش کرده تا در دل هر اپیزود هم لحظات تعلیق ایجاد کند و به داستان آب و تاب بیشتری بدهد. این تعلیقها درست در لحظهای که ذهن بیننده به سمت دیگری میرود، با تغییر مختصات داستان و شخصیتها همهچیز را بر هم میزنند و ما را دوباره به بطن ماجرا بازمیگردانند. مواجه شدن گروه دزدها با گاوصندوقی به بزرگی یک کامیون و ماجرای پرکشش باز شدن آن نمونهای موفق از همین تعلیقهای درونی است.
ویژگی مهم دیگر سریال، توجه لوافیپور به روایت عرضی است. منظور از روایت عرضی، شکلگیری تدریجی شخصیتها و فاصله گرفتن از تیپهای آشناست. نویسنده صرفاً اتفاق را روایت نکرده و به مرور به سراغ جزئیات که یکی از آنها شخصیت هرکدام از نقشهاست میرود. کارگردان درست در جایی که خیالش از روند سرقت راحت میشود، سراغ شخصیتها میرود و زندگی خصوصی آنها را نشان میدهد. به همین دلیل است که در قسمتهای ابتدایی شاید این موضوع کمتر به چشم بیاید، اما هرچه جلوتر میرویم، ویژگیهای خاص برای هرکدام از پنج شخصیت اصلی تعریف میشود که امکان همذاتپنداری را بیشتر میکند؛ تا جایی که مخاطب خودش را عضوی از این تیم پنجنفره میبیند.
این رفتوبرگشت میان روایت کلی ماجرا و روایت فردی جذابیت ویژهای به سریال میبخشد؛ زیرا حتی مخاطبی که تا قسمت سیزدهم (آخرین قسمت منتشرشده) را دیده باشد، ممکن است هنوز پرسشهایی مانند راز کارخانه یا علت رفتارهای مدیر برایش بیپاسخ مانده باشد. نکته این است که بیننده از ندانستن این ابهامها اذیت نمیشود و این، مدیون روایت دیدنی و بازی بازیگران است. هرچه کنکل بیشتر پیش میرود، شخصیتها هم فرصت بروز و رشد بیشتری پیدا میکنند؛ ابی جندقی با گذشته خلافکارانه و دستکجش، امیر نامداری با ترس از فضاهای بسته و آدامس خوردنش، سارا صابری که فراتر از تیپ منشیهای تکراری به زنی نسبتاً جدی و تنها تبدیل شده و جاوید گوهری که رابطه شکرابش با پدر و پیوند عاشقانهاش بُعد تازهای به او داده. همه این جزئیات، پازل گروه را کامل کرده و داستان را از سطح یک روایت ساده سرقت بالاتر برده است.
یکی دیگر از انتخابهایی که باعث متمایز شدن کنکل شده، لحن کمیک و طنز آن است. شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد که در دل سرقتی با این میزان ریسک، جایی برای شوخی وجود داشته باشد؛ اما سریال آگاهانه همین مسیر را انتخاب کرده و تا حد قابل قبولی موفق عمل کرده. شوخیهای ساده و روایت روان باعث شده مخاطب با یک قصه سرراست و در عین حال سرگرمکننده همراه شود. این لحن نهتنها از بار سنگین ماجرا کم کرده، بلکه نزدیکی تماشاگر به شخصیتها را بیشتر هم میکند. حتی طراحی صحنه کلانتری و شخصیت پلیس، یا خانههای شخصیتها که تا حد زیادی شبیه یکدیگر است، در همین چهارچوب قرار میگیرد و کمک میکند سریال حالت جدی بیش از حد پیدا نکند.
در این میان، رامتین لوافیپور برای ایجاد لحن کمیک و سرگرمکننده، عمدتاً از دو عنصر کلیدی استفاده کرده: فوتبال و موسیقی. با اینکه نویسنده این متن هیچگاه طرفدار فوتبال نبوده و حتی یک بازی فوتبال را هم کامل ندیده، اما از کلکلهای فوتبالی میان شخصیتها لذت میبرد. این شوخیهای کوتاه نهتنها مخاطب را میخنداند، بلکه نقش مهمی در کاهش کشآمدنهای برخی سکانسها و حفظ ریتم سریال دارند. فوتبال و موسیقی در کنکل صرفاً عناصر تزئینی نیستند؛ آنها ابزارهایی برای ایجاد تعادل میان تعلیق و تنش سرقت و لحن کمیک و انسانی شخصیتها استفاده میشوند، تا تجربه تماشاگر هم سرگرمکننده و هم ریتمیک باقی بماند. شوخیهای فوتبالی میان شخصیتها، حتی اگر کوتاه و لحظهای باشند، فضای پراسترس سرقت را کم میکند و به مخاطب اجازه میدهند که در کنار تنش، از مکالمات و لحظات طنز شخصیتها لذت ببرد.
نکته اخلاقی کنکل که در سوژههای این روزها عجیب بود، عوض نشدن و عوضی نشدن آنها طی این اتفاقها بود. البته، کماکان دو قسمت از این سریال مانده و نمیتوان درباره آن حکم قطعی داد، با این حال تا قسمت سیزدهم این موضوع به چشم میآید. این گروه پنجنفره نه مجموعهای موقتی از همدستان که واقعاً یک گروهاند؛ کسانی که تا امروز کسی در میانشان «زیرآبی» نرفته و هر کدام برای رسیدن به هدف مشترک حاضرند حرکتی پرریسک انجام دهند. همین وفاداری و رفاقت در کنار شوخیهاست که به قصه جان میبخشد و آن را از کلیشه «خیانت و فروپاشی» در بسیاری از داستانهای سرقت متمایز میکند. این ویژگی در رفتار شخصیتها هم دیده میشود؛ از فداکاری زن باردار داستان گرفته تا زن منشی که بیش از بقیه در معرض خطر است و با وجود فشارها، باید طبیعی و عادی رفتار کند.
شماره ۴۵۰۹ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
«کنکل»؛ مانیهایست ایرانیزهشده














