زهرا طیبی، خبرنگار گروه سیاست: فیلم و سریالهای امروزی در ایران شاید تمرکز ویژهای روی حوالهکردن طعنههای سیاسی به مشی و منش برخی سیاستمداران داشته باشند و در مواردی هم لگدی به پدیده آقازادگی زده باشند، اما کمتر موردی را میتوان در سینمای امروزی پیدا کرد که وارد جدالی با سرمایهداری که آسیب آن دامنگیر نظام اقتصادی ایران هم شده، شود. ساخته جدید رامتین لوافی اما دست به این ساختارشکنی زده و از قضا طعنههای گلدرشت حواله سرمایهداری خاص نظام اقتصادی ایران کرده و در ادامه هم دست آقازادگان را در این نظام اقتصادی ناعادلانه گِلی کرده است. کنکل اگرچه وجه تشابههای زیادی با نسخه اسپانیایی این نزاع با سرمایهداری دارد و در بخشهایی از قصه به آن اشارهای میکند و مخاطب را به این تکاپو میاندازد که پروفسور قصه جاوید است یا امیر، اما کاراکترها با ویژگیها و عادات شخصی ویژهشان وجه منحصربهفردی به قصه میدهند و از یک کپیکاری بیکیفیت فاصله میگیرند. نویسنده در هر قسمت به روشهای مختلف مخاطب را فریب میدهد، اما این تلهها برای مخاطب ناخوشایند نمیآیند.
کنکل نظام سرمایهداری را با نسخهای ایرانیزه به تصویر میکشد و آدمهای معمولی اما باهوش را برای این جنگ انتخاب میکند. کنکل اگرچه در ابتدای قصه دستش را برای مخاطب رو نمیکند و بهمرور او را با اصل ماجرا آشنا میکند و داستان را پرورش میدهد، اما تا اینجای قصه حرف اصلیاش را زده است. در دور باطلی که نظام لیبرالی خلق میکند و سرمایه را در دست یک طبقه خاص نگه میدارد، با کار و تلاش خالصانه نمیتوان ثروتمند شد، مگر آنکه شانستان بزند، لاتاری ببرید یا خودتان این دور باطل را بر هم بزنید. این همان بلایی است که نظام سرمایهداری سر آدمها میآورد؛ تمایلات و نیازهایی را برای آنها ایجاد میکند که در این ساختار ضروری و حیاتی مینمایند؛ پدر و مادری که برای ساخت زندگی لوکستر دزدی میکنند، مادری که برای ادامه زندگی پسرش در خارج از کشور دست به دزدی میزند. شاید تمام این نیازها حیاتی و ضروری نباشد، ولی لیبرالیسم این تمایل را در آنها ایجاد میکند که برای جابهجایی طبقه اجتماعیشان دست به هر کاری بزنند؛ این نتیجه اجتنابناپذیر سرمایهداری است.
نماینده طبقه سرمایهداری در داستان کنکل، رئیس کارخانهای است که از قضا دور از سیاست هم نیست. فیلمساز اما پیوند او را با سیاست در بخشی از داستان و در روایت منشیاش به مخاطب لو میدهد و چیز بیشتری هم نمیگوید. البته این گزاره هم دور از ذهن نیست که در این جنگ، تنها خراشی به نظام سرمایهداری وارد میشود، اما شورش آدمهایی که در این ساختار ناعادلانه نمیخواهند آدمهای معمولی باقی بمانند، زنگ خطری برای سرمایهداران به صدا درمیآورد که پیروی از اصول این نظام برای آنها کمخسارت نخواهد بود.
در شرایطی که سینمای ایران این روزها خودش در تله سرمایهداری افتاده و با سرگرمیهای دمدستی، لاتاری و شانس، قهرمانهای قصهاش را ثروتمند میکند و خودش پازل این ساختار سرمایهدارانه را کامل میکند، کنکل خلاف جریان حرکت میکند و از زاویه دیگری سرمایهداری را روایت میکند. او وارد جدال با نظام سرمایهداری میشود، اما قهرمانهای قصهاش انسانهای بیگناه و بااخلاقی نیستند که با فداکاری به دنبال به شکست کشاندن این ساخت ناعادلانه باشند؛ اساساً در این ساختار اخلاق جایی ندارد. کنکل خواهناخواه تصویر چرک سرمایهداری و بلایی که عطش ثروت سر آدمهای افتاده در دام لیبرالیسم میآورد را به تصویر میکشد.
شماره ۴۵۰۹ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
قصۀ جدالی با سرمایهداری














