ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: شبکه نمایش خانگی در ظاهر محیط باز و آزادانهای را برای تولیدکنندگان آثار سرگرمکننده فراهم کرده است، ولی وقتی به میزانسن اصلی نگاه میاندازیم، مشاهده میکنیم که قوه فاهمه دستاندرکاران این حوزه هیچ نگرش خاصی نسبت به مقوله سرگرمی و پُر کردن اوقات فراغت مخاطبان ندارد و برای رسیدن به اهداف خودشان صرفاً به فروش جنس تقلبی مشغول هستند. به عبارت دیگر، وقتی فلان فیلمساز یا سرمایهگذار فهمی از قواعد سرگرمی نداشته باشد، سعی میکند با فروش ایدههای مستعمل و تکراری که فقط به درد افزایش سطح هورمون دوپامین میخورد، دیگری را با وجد و تکانی لحظهای مواجه کند. در این موقعیت، فرع به جای اصل و مجاز در مقام واقعیت قرار میگیرد تا توهم جلب رضایت تماشاگر، فرمول ارگانیک، امتحانپسدادهشده و بازاری موفقیت را تحت تأثیر و دگرگونی اساسی قرار دهد. فیلمها و مجموعههای تلویزیونی یا ملودرامهای خانوادگی بدون کارکرد هستند یا ژانر برساخته آه و ناله را با سروصدا به جامعه آماریشان حقنه میکنند؛ در این وضعیت تکلیف آثاری نظیر «شکارگاه» و «کنکل» که براساس مجموعه قواعد ژانری و شمایل متصل به آن ساخته و عرضه شدهاند از پیش مشخص است، زیرا آنها در دوران سلطنت شبکههای اجتماعی در حاشیه جای گرفته و رفتهرفته فراموش میشوند. اما کنکل چه میگوید که - برخلاف آثار شبکه نمایش خانگی - آن را واجد اهمیت میکند؟ «رامتین لوافیپور» در اولین سریالش سنگ بزرگی را برداشته و تا اینجای کار، یعنی تا پیش از انتشار قسمتهای پایانی، نشان داده که از پس حمل آن برآمده است. کنکل همچون ماهی آزادی است که میداند چطور خلاف جهت رودخانه شنا کند، چون نه اهمیتی برای فضای غالب صنعت نیمبند سرگرمی در VODها قائل است و نه برای متمایز کردن خود با باقی رقبا در وادی آثار خردهپیرنگ و ضدپیرنگ گام برمیدارد. کنکل قصه سرراست، ساده و حتی تکراریای دارد، ولی میداند «چه» را «چگونه» بیان کند که بدون نیاز به بُرشهای وایرالی و لایک و اشتراکگذاری کاربران اینستاگرامی صرفاً روی پای خودش بایستد و علاقه به پیگیریاش را از متن فیلمنامه و ساختار بصریاش به دیگران منتقل کند.
«سرقت» از زمان پا گرفتن سینمای ژنریک و ژانری پُرطرفدار بوده و آثار مهم و کماهمیت زیادی در رابطه با این مفهوم تولید شدهاند که کنکل یکی از نمونههای ایرانی آن است. استراتژی لوافیپور در پیشبردن طولی - و نه عرضی - فیلمنامه بهواسطه یک پلات مرکزی و اتکّا بر جزئیاتی که خاص اینگونه از آثار است، در کمتر سریالی مشاهده میشود؛ این نکته بهظاهر ساده متأسفانه در اغلب آثار نمایشی ما در مدیوم سینما و تلویزیون احساس نمیشود و مخاطب را صرفاً با یکسری تصاویر مغشوش و بیربط مواجه میسازد که هیچ ربطی با هدف ابتدایی فیلمساز در ایجاد ساختمان درام ندارد. کنکل با وجود تأکید تمامقد بر متنمحور بودن و در حاشیه قرار دادن مسئله «فضا» و «مکان» به این دو عنصر نیز گوشهچشمی دارد و بیتوجه نیست؛ حتی کاراکترهایش قابلباورتر از لاتگرافیهای رایج و آدمهای حاضر در گونه فیلمهای مجعول و برساخته اجتماعی بهنظر میرسند و بیننده با آنها ارتباط ضمنی نزدیکی برقرار میکند. وقتی فیلمساز روابط جاری در ساختمان روایت را بهشکلی طولی پیش میبرد، باید در ایجاد موقعیت و کار با اجزای صحنه - از بازی بازیگران گرفته تا میزانسن، دکوپاژ و راکورد - نهایت دقت را به عمل آورد تا خللی در کنسرت دلپذیر و شوخوشنگش پدید نیاید. اسم سریال هم مانند کاراکترهای آن بیانگر یک وضعیت دوگانه و متضاد است که در عین جدی بودن مسئله سرقت، موجودیت آن را دست میاندازد و به مخاطبش میگوید که قرار نیست ترتیبی به وجود بیاورد که این فضا را جدی بگیرد، چون رسالت و وظیفه ذاتی سریالی در قامت کنکل فقط و فقط سرگرم کردن دیگری است. جدی نگرفتن مسئله سرقت نیز از دال مرکزی حاکم بر روح اثر نشئت میگیرد و پیچشهای روایی در دست انداختن بیننده، خود مبین همین نکته است. از اینها گذشته، حتی یک شخصیت اضافی و حشو در سریال وجود ندارد و همه در متن درام در جای خود قرار گرفته و کارکردشان را حفظ کردهاند. «صابر ابر» با بازی در نقش اِبی و «ستاره پسیانی» با قرار گرفتن در قالب تیپ «مارال» قابلیتهای نهفته خویش در ارائه بازیهای متفاوت را نشان دادند و از حریم امن نقشهای کلیشهای و فاقد عمق درامهای خانوادگی عبور کردند. کنکل اثری کوئِنی است که در ایرانیزهکردن ایدههای این دو فیلمساز آمریکایی خوب عمل میکند و در ترکیب ژانر کمدی و تریلر به الگویی برای باقی آثار موجود در شبکه نمایش خانگی، سینما و تلویزیون بدل میشود.
شماره ۴۵۰۹ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
بازیهای مفرح














