صادق ذجاجی، خبرنگار: تنها اتفاق درست در کمدی «ناجورها»، همان نام اثر است؛ جایی که هیچچیز سر جای خودش قرار نگرفته. در یک دهه اخیر، کمدیهای ضعیف، مبتذل و بینمک کم روی پرده سینمای ایران اکران نشده، اما ناجورها جور دیگری حوصلهسربر بود.
در روز ملی سینما همراه دوستی به سینما فلسطین رفتیم تا این «مجموعه تصاویر کنار همچیدهشده» را تماشا کنیم؛ هرچند بهسختی میتوان بر آن نام فیلم گذاشت. قیمت بلیتها نیمبها بود و سالن تقریباً پر. خانوادهها با انبوهی خوراکی آمده بودند تا آخر هفتهشان را پر کنند؛ مخاطبانی که مشخصاً جدی یا تخصصی نبودند. همین ترکیب تماشاگران کافی بود تا با سادهترین شوخیها از ته دل بخندند. نشانهاش هم واکنش آنها به سکانس رقص ابتدای فیلم یا ضربههای اولیه پژمان جمشیدی به سر دزد کچل بود. اما بعد از حدود بیست دقیقه، سالن در سکوتی مطلق فرو رفت. باور دارم اگر کیایی، بنفشهخواه و جمشیدی را بدون فیلمنامه و دکوپاژ جلوی دوربین میگذاشتند و همان دوربین شلخته رویدست را روی سهپایه ثابت میکردند، احتمال خلق موقعیت خندهدار بسیار بیشتر بود.
تا آنجا که یادم میآید، این نخستین بار است که در نوشتن نقد تا این اندازه از متن اثر فاصله گرفتهام؛ پرداختن به چنین ساختهای واقعاً کار آسانی نیست. ناجورها آشکارا فیلمنامه ندارد. منظورم این نیست که فیلمنامهاش ضعیف است، بلکه اساساً هیچ خط داستانی مشخصی در کار نیست. شخصیتها بیمنطق وارد و خارج میشوند. ایدهها دمدستی و توهینآمیزند. انگیزهها قابلفهم نیست. سکانسها بیارتباط به یکدیگرند و تماشاگر هیچ شناختی از هیچ شخصیتی پیدا نمیکند.
فیلم با همه خطاهایش حتی در ریتم، باز هم موفق نمیشود مخاطب را غافلگیر کند یا موقعیت کمیک بسازد. دوربین رویدست آشفته، نهتنها اضطراب ایجاد نمیکند بلکه سرگیجه و سردرگمی بیشتری به تماشاگر تحمیل میکند؛ استفاده از ریورسهای سطحی شبیه تیزرهای اینستاگرامی که سالهاست مصرفش منسوخ شده. اسلوموشن برخورد سر دزد به پنجره هم آنقدر خامدستانه است که بیش از خنده، تأسف میآورد. درواقع، گویی فیلمنامه، میزانسن و دکوپاژ، صحنهبهصحنه و سر فیلمبرداری طراحی میشده؛ بیهیچ طرح ازپیشتعیینشدهای. بعد از تماشای فیلم، یاد داوطلب کنکوری افتادم که همه تستهای یک درس را غلط زده و درصدش منفی ۳۳ شده بود؛ کاری که اتفاقاً نوعی مهارت میخواهد. ناجورها هم درست همین است: فیلمساز، هیچجا از دستش در نرفته و با وسواس عجیبی تمام عناصر لازم برای ساخت یک کمدی – از فیلمنامه و شخصیتپردازی گرفته تا تدوین، میزانسن، تعلیق، شوخیهای کلامی، تضاد و حتی سادهترین عنصر خرق عادت – را کنار گذاشته است.
اکران همزمان ناجورها و «مرد عینکی» تصویری روشن از وضعیت کمدی این روزهای سینمای ایران میدهد. نمیتوان از هیچکدام انتظار یک کمدی ماندگار داشت؛ اما تفاوت اصلی در حداقلهاست. مرد عینکی با وجود کاستیهایش، دستکم قصهای دارد، تعلیق ایجاد میکند و چند موقعیت کمیک به وجود میآورد که تماشاگر را به خنده میاندازد. ناجورها اما حتی همین حداقلها را هم ندارد؛ نه قصهای، نه موقعیتی و نه لحظهای که بتوان آن را بهعنوان سرگرمی کمدی به حساب آورد.
شماره ۴۵۰۸ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
هیچچیز جور نبود














