جواد ابراهیمی، خبرنگار: در سالهای اخیر، سینمای کمدی ایران برای برخی از سینماگران به دکان دو نبشی تبدیل شدهاست که هر وقت دلشان خواست و پول لازم داشتند، از آن به هر قیمتی سوءاستفاده کنند. این رویکردِ تجاریِ محض، سینمای کمدی را از ماهیت هنری و اجتماعی خود دور کرده و به کالایی برای سودآوریِ سریع مبدل ساخته است. فرمول همیشگی این فیلمسازان نیز بر پایه استفاده از دو یا چند ستاره تکراری برای تضمین فروش و فیلمنامههای فاقد ارزش کمیک است که با لودگیهای سخیف سعی میکنند تماشاگر را بخندانند. این فرمول را در غالب آثار کمدی بعد از انقلاب سینمای ایران خصوصاً در 20 سال اخیر مشاهده میکنیم. میتوانیم به تأسی از دکتر هوشنگ کاووسی که فیلمهای مبتذل و آبکی قبل از انقلاب را «فیلمفارسی» نامید این فرمول را «کمدیفارسی» بنامیم که نه کمدی است و نه فارسی. این نوع کمدیهای نازل نهتنها مابهازای بیرونی در جامعه و فرهنگ ایران ندارند، بلکه با عقیمبودن ذاتیشان، تماماً به تثبیت و تأیید شرایط، بینظمیها و شکافهای موجود در جامعه کمک میکنند.
فیلم «ناجورها» بهعنوان جدیدترین کمدیفارسیِ امسال، به طرز عجیبی غیرکمیک و غیرقابلتحمل است. داستان درباره دو مهندس شیمی است که در زیرزمین خانهای آشپزخانه تولید مواد راهاندازی کردهاند تا زندگیشان تغییر کند. نخست باید گفت که این ایده که احتمالاً فیلمنامهنویس با تماشای سریال معروف «بریکینگ بد» به ذهنش خطور کرده بیشتر پتانسیل پرداخت جنایی دارد تا کمدی. معلوم نیست برای فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم، ایده پنهانکاری درباره یک آزمایشگاه خانگیِ مواد مخدر چه پتانسیل خندهآوری داشته است؟ فیلم، علیرغم مدتزمان 80 دقیقهایاش، بسیار حوصلهسربر، کشدار و سرشار از بداهههای بیربط و دیالوگهای نامفهوم کاراکترهاست که از کوچکترین شخصیتپردازی ممکن برخوردار نیستند. «ناجورها» بیشتر یک تئاتر آزاد است تا فیلمی کمدی برای نمایش در سالن سینما. گویی همه کاراکترها شمایلی بیهویت از نقشهای کمیک در فیلمهای پیشین خود هستند که کارگردان انتظار دارد تماشاگر با آشنایی قبلیاش با آنها همذاتپنداری کند. زوج پژمان جمشیدی و محسن کیایی با همان بازیهای تکراری، نخنما و وراج خود سعی دارند بار فیلم را به دوش بکشند. فیلم نه میتواند تعلیق خلق کند و نه موقعیتی خندهدار برای تماشاگر بسازد. نهایتِ خلاقیتِ فیلمساز این است که کاراکترها را به جان هم بیندازد و داستان نحیف خود را در یک تکلوکیشن با کتککاری و دادوبیدادهای سرسامآور پیش ببرد. فیلمِ ناتوانِ محمدحسین فرحبخش کار را به جایی میکشاند که کاراکتر مبدلِ پلیس (بیژن بنفشهخواه) را از فرق سر تا نوک پا در فاضلاب فرو میبرد و به طرزی منزجرکننده و بیهدف در مقابل تماشاگر قرار میدهد. میتوان یک استعاره سینمایی برای این صحنه تأسفآور تصور کرد که بیانکننده وضع موجود سینماست: اینکه آقایان بهاصطلاح کمدیساز در آستانه صد و بیستوپنجمین سالگرد ورود پدیده سینما به ایران، سینمای کمدی را تا خرخره در چاه فاضلابِ ابتذال فرو بردهاند.
کارگردان فیلم که تجربه زیادی در ساخت و تهیه اینقبیل فیلمها دارد، بهتازگی در برنامه هفت اعلام کرده که قصد داشته است جامعه ایران را به تصویر بکشد؛ جامعهای که در آن همه به هم دروغ میگویند و کلاه سر هم میگذارند. عجب! گویا فیلمسازان کمدی نیز بهتازگی به سندروم بدخیم نمادبافی مبتلا شدهاند و با ژست روشنفکرانه فکر میکنند اگر هر خانهای در فیلمی نمایش دهند، نماد ایران است و هر آدمکی در درون فیلمهایشان نماینده مردم! نکند آن دزدی هم که با لباس کاپشن آمریکایی در فیلم با کاراکتر محسن کیایی زدوخورد دارد نماد آمریکا است؟ اول سعی کنید برای فیلمتان فیلمنامهای منسجم تهیه کنید که شخصیتهای ملموس و موقعیتهای کمیک داشته باشد. ورود به لایههای عمیق اجتماعی و سیاسیِ مدنظرتان، تنها پس از پرداخت درست و سرگرمکننده روایت امکانپذیر است.
کمدی هنر اجرا و آشکارسازی تناقضهاست. این تناقضها آنقدر در ساختار زندگی روزمره تنیده شدهاند که برای اکثر مردم نامرئی شدهاند. کمدی متعهد با خلق موقعیتهای کمیک، اغراق و وارونهنمایی، این تناقضها را آشکار میسازد و بدون آنکه موعظهگرا یا مستقیم باشد، مخاطب را به تأمل و چالشکشیدن این هنجارها وامیدارد. بنابراین، عملکرد کمدی سالم فراتر از خنداندن است؛ آن یک مکانیسم انتقادی ظریف و مؤثر است که از قالب تفریح برای بیداری ذهن و افزایش آگاهی اجتماعی استفاده میکند؛ دقیقاً همانگونه که بزرگان کمدی جهان با بهرهگیری از طنز تلخ، تضادهای طبقاتی و اجتماعی را به تصویر میکشیدند.
شماره ۴۵۰۸ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
در اعماق چاه ابتذال














