معصومه بدوی، خبرنگار: نیازی به مقدمهچینی نیست چون فیلم متعلق به سودربرگ است. مسئله فیلم در همان دقیقه ابتدایی مشخصاً عنوان میشود. 90 دقیقه فرصت زیادی نیست که کارگردان وقت بگذارد همراه با یک معرفی مفصل به حادثه محرک برسد. دوربین از پشت سر با جورج همراه میشود. اولین دیالوگ شکل میگیرد و همسر جورج که خود یک جاسوس افسانهای امآی۶ است به همراه چندنفر از همکاران او، متهم به خرابکاری میشوند. وظیفه پیدا کردن جاسوس بر عهده اوست. شخصیتها همزمان باهم در ده دقیقه ابتدایی معرفی میشوند. دیالوگها ریتم تندی دارد و سرنخهای مهمی را احتمالاً برای نقاط عطف داستان به ما میدهد. در همان دقایق ابتدایی مخاطب کاراکترها را از طریق داستانگویی میشناسد که در عین اینکه مأمور سرویس اطلاعاتی هستند بیپرده صحبت میکنند؛ جورج شام آنها را دستکاری کرده تا طی یک بازی دروغگو را شناسایی کند.
همه چیز به نفع علاقه بیش از حد جورج به همسرش پیش میرود. مردی که دستپخت خوبی دارد، از پدر خیانتکارش متنفر است، هدیههای گرانبها میخرد و طرفدار تکهمسری است. بنابراین میتوان حدس زد که عامل برهم زننده نظم زندگی او چه میتواند باشد؟ خانواده.
این همان چیزی است که اتفاقاً سودربرگ میخواهد ما آن را باور کنیم. رفتارهای شکبرانگیز کاترین همسر جورج این ظن را تشدید میکند. در سطل زباله اتاق خوابشان کاغذی مشکوک پیدا شده، در بازی دروغسنجی نوبت به او نمیرسد و درمورد سوروس، عامل مخرب، سؤال میپرسد و به طرز شبههناکی خونسرد جلوه میکند.
بازی شروع میشود. شخصیتها یکی یکی سعی میکنند خودشان را در مقابل جورج اصطلاحاً کلیر کنند.
جدا از زوج اصلی، مظنونهایدیگر داستان، به طرز درستی شخصیتپردازی شدهاند تا عمق لازم را به فیلم ببخشند. داشتن بازیهای عالی در یک فیلمنامه خوشساخت به قوت آن میافزاید.
درواقع میتوان اینطور ادعا کرد که مو لای درز فیلمنامه نمیرود. یک 90 صفحهای بینظیر که هر قطعه در جای درست خودش جایگذاری شده. هیچ چیز تصادفی بهنظر نمیرسد و هر صحنه طوری ساختار یافته که تنش را افزایش دهد. کلیت فیلم یک تعلیق واقعی است؛ نفسگیر نیست اما مخاطب را تا آخر کنجکاو نگه میدارد.
تام بورک در نقش یک مدیر برنامه به طرز لذتبخشی گیج و مبهوت است، ماریسا آبلا در نقش یک کارمند ارتباطات ماهوارهای، تجلی شهود و سادهلوحی است و رگه-ژان پیج و نائومی هریس یک رابطه ناکارآمد و واقعگرایانه را به تصویر میکشند که شخصیتهای اصلی فیلم را ناکام میگذارد.
شواهد مدام له و علیه زخم موقعیت جورج، کاترین هستند. در نقاط عطف کاترین متهم و تبرئه میشود.
علیرغم اینکه برخی منتقدان معتقدند فیلم جدید سودربرگ یکنمایش تئاتری است تا یک تجربه سینمایی، اما در فیلمنامه دیوید کوئیپ، نویسنده مأموریت ناممکن و پارک ژوراسیک، به قدر کافی دارای جذابیت است تا توجه بیننده را به خود جلب و او را به رمزگشایی از اتفاقات این تریلر جاسوسی ترغیب کند.
این فیلم بیشتر شبیه یک مسابقه شطرنج شخصیتهاست و با ایجاد تعاملات جذاب گروهی، هیجان را در سراسر فیلم حفظ میکند. موسیقی جاز پر پیچ و خم و بینظیر دیوید هولمز، مکمل این روند طولانی است. همچنین باید به پیوندهای متعدد فیلم با مجموعه جیمز باند (برازنان، هریس و شایعات) توجه داشته باشیم.
این فیلم یادآور صحنهآرایی فیلم «آقا و خانم اسمیت» محصول ۲۰۰۵ با بازی برد پیت/ آنجلینا جولی است، با این تفاوت که جاسوسهای این فیلم با بازی فاسبیندر و بلانشت، به جای توسل به خشونت، رفتار دیگری را پیش میگیرند. آنها از تواناییهای جاسوسی خود برای پیشی گرفتن از حریف، در فکر کردن و فریب دادن و بازی کردن استفاده میکنند.
و اما مسئله نهایی نقد مربوط به محتوای آن است. فیلم به مسئله اخلاقی فدا کردن هزاران زندگی بیگناه برای رسیدن به هدفی استراتژیک میپردازد و سؤالاتی درباره توجیه چنین اقداماتی مطرح میکند. یک دیدگاه ضد روسی که البته به طور عمیق به پیامدهای ژئوپلیتیکی داستان نمیپردازد و تمرکز بیشتر بر روابط شخصی، بررسی انتقادیتر مسائل سیاسی و اخلاقی عملیات اطلاعاتی را تحتالشعاع قرار داده است.
خلاصه اینکه، «بلک بگ» تصویر پیچیدهای از مسائل اخلاقی در جاسوسی مدرن ارائه میدهد و هزینه انسانی تصمیمهایی را که به نام امنیت ملی گرفته میشود، به چالش میکشد.
شماره ۴۵۰۵ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
نقش جاسوس را چه کسی بازی میکند؟














