سعید اکبری، خبرنگار: نام استیون سودربرگ همواره با انتظار برای تجربهای متفاوت گره خورده است؛ کارگردانی که بارها توانسته حتی سوژههای پیشپاافتاده را به اثری حداقل تماشایی بدل کند و در قلمرو موضوعات و ژانرهای متفاوت (در سینمای جریاناصلی و مستقل) فیلم بسازد. ترکیب او با بازیگرانی در سطح مایکل فاسبندر و کیت بلانشت نوید یک تریلر جاسوسی پرتنش را میداد. اما نتیجه نهایی، به طرز شگفتآوری دور از انتظار است. «کیف سیاه» بیش از آنکه یک تریلر سینمایی پرتعلیق باشد، به نمایشی ایستا، کسلکننده و تئاتری شباهت دارد. فیلمنامه دیوید کپ در ظاهر پتانسیل بالایی داشت. طرح اولیه افشای یک پروژه فوقمحرمانه، در کنار روابط شخصی پیچیده مأموران یک سازمان فوق سری، میتوانست به ترکیبی جذاب از درام و تعلیق بدل شود. بااینحال، آنچه روی پرده دیده میشود چیزی جز گفتوگوهای کشدار و بیحاصل نیست. دیالوگها بهجای حرکت دادن داستان یا عمق بخشیدن به کاراکترها، بیشتر شبیه نمایشهای پرطمطراق شبهروشنفکریاند؛ ظاهری آراسته و فریبنده برای پوشاندن محتوایی پوچ. فیلم بهجای برقراری پیوندی واقعی با مخاطب، تمام انرژیاش را صرف این میکند که پیچیده به نظر برسد. اما این پیچیدگی بیشتر تصنعی است تا ایجابی و در خدمت روایت درست. ریتم کند، تهدیدهای روایی کمجان و فقدان هسته عاطفی باعث میشود مخاطب هیچگاه احساس خطر یا هیجانی سینمایی نکند. حتی شیمی میان فاسبندر و بلانشت، که میتوانست فرصتی برای تزریق عواطف لازم باشد، از شدت بیرمقی و عدم باورپذیری بیشتر به یک حاشیه کشدار شبیه است؛ تا آنجا که شور و کشش میانشان، که تنها به زبان آورده میشود، در ساحت تجربه تماشاگر هرگز جان نمیگیرد. از منظر بصری هم وضعیت چندان بهتر نیست. سودربرگ برای جدی نشان دادن اثر، رنگها را کدر کرده و نور را به حداقل رسانده است؛ اما بهجای ایجاد فضایی سنگین و پرتنش، تنها ماحصل آن کسالت و بیروحی بصری است. آنچه باید فضاسازی معنادار باشد، عملاً به یکنواختی و کرختی بصری آزاردهندهای بدل شده است. فیلم از نظر اجرایی هم تناقض دارد؛ بودجه 50 تا 60 میلیون دلاری، در عمل صرف چه چیزی شده؟ صحنههای بزرگ و پرهزینه، استفاده از فناوری و گجتهایجاسوسی، یا لحظات اکشن پرهیجان؟ هیچکدام. بیشتر فیلم محدود به چند نفر است که دور میز یا روی نیمکت نشستهاند و بیوقفه مکالمه میکنند. نه صحنه اکشن بهیادماندنی وجود دارد و نه حتی طراحی بصری قابلتوجهی. در این میان، فیلمنامه حتی قادر نیست تعارض اصلیاش را پی بگیرد. پروتاگونیست، نه در پی ردگیری قابلاعتنای سرنخهاست، نه در تکاپوی دستیابی به حقیقت، و نه حتی در برابر اطلاعات تازه واکنشی درخور از خود بروز میدهد. نتیجه این است که بیننده نمیداند چرا باید برای این آدمها، تصمیمها و یافتههایشان اهمیتی قائل شود. بزرگترین ضعف فیلم در پایانش نمایان میشود. سودربرگ ظاهراً قصد داشته با الگوبرداری از سنت داستانهای کارآگاهی کلاسیک، همهچیز را در یک جمعبندی بزرگ توضیح دهد. اما این جمعبندی، بهجای اینکه همچون یک ضربه نهایی و تکاندهنده عمل کند، بیشتر به تکهدوزی شتابزده میماند. هیچ سرنخ روشنی از ابتدا کاشته نشده تا این توضیحات منطقی جلوه کنند. مخاطب نهتنها شگفتزده نمیشود، بلکه دچار سردرگمی میشود. در همین نقطه است که ابهامات بنیادین فیلم بیشتر خود را نشان میدهند. در پایان، تقریباً ناممکن است بفهمیم سوروس دقیقاً چه بوده یا چرا اهمیت داشته است. مشخص نیست کاراکترها چه تصمیمهایی گرفتهاند، انگیزههایشان چه بوده و اساساً به چه نتیجهای رسیدهاند. درک اینکه چرا برخی شخصیتها، حیاتیترین و سریترین اطلاعات را به سطحیترین شکل ممکن در اختیار یکدیگر میگذارند، تا خود را در معرض گرفتاریهای آتی قرار دهند، دشوار است. همسر کاراکتر اصلی که او را همتراز جاسوسان ارشد معرفی کردهاند، بهطور تصادفی بیهیچ مراقبتی یک بلیت سینما را در سطل زباله کوچک رها میکند که گواه خیانت او بوده است که مضحک است. حتی سرنوشت رئیس، با بازی پیرس برازنان، مبهم و بیسرانجام باقی میماند. حضور سازمان سیا و یک شخصیت اروپایی تصادفی هم صرفاً به آشفتگی بیشتر قصه میانجامد. کیفسیاه یادآور این حقیقت است که حضور یک کارگردان مشهور و ستارگان تضمینی برای کیفیت یک اثر سینمایی نیست. فیلم بهجای ساختن تجربهای پرتعلیق و گیرای جاسوسی، در دام گفتوگوهای بیحاصل، روایت گیجکننده و تظاهر به هوشمندی افتاده است که شاید برای مصرف اولیه تا حدودی گولزننده باشد. از ریتم روایی گرفته تا شخصیتپردازی و از تعلیق تا پایانبندی، همهچیز بهقدری کمجان است که تنها چیزی که باقی میماند، ملال تماشاگر است. سودربرگ اینبار نهتنها موفق نشد تا یک تریلر تأثیرگذار خلق کند، بلکه اثری پدید آورده که تأکید میکند پرگویی و قرار دادن توضیحات بسیار در دهان کاراکترها بهمنظور شرح مداوم خود و موقعیتها، هرگز نمیتواند جایگزین روایت بصری و سینمایی شود.
شماره ۴۵۰۵ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
تعلیق مصنوعی














