محمدحسین سلطانی، خبرنگار گروه فرهنگ: تصویری که از محمدرضا هدایتی در ذهن داریم بیشتر مربوط به کمدیهای نود شبی است، تصویری که به «پاورچین»، «نقطهچین»، «قهوه تلخ»، «در حاشیه» و حتی صدای پسر عمهزا در «کلاه قرمزی» باز میگردد، یا اگر بخواهیم خیلی بیشتر دقت کنیم و در میان آثارش بچرخیم به «در چشم باد» و آن سکانس مشهور خواندن تصنیف «از خون جوانان وطن» میرسیم. با این همه محمدرضا هدایتی، در همان سالهای اوج دوران کمدی کارهایی را بازی کرده که در زمانه خودش آثار موفقی به حساب میآمدند. یکی از این تجربهها و شاید از موفقترینشان، «فریدون مهربان است»، ساخته حمید نعمتالله است. تلهفیلمی نود دقیقهای با بازی او و حسن پورشیرازی که هنوز هم دیدنی است. داستان مردی به نام فریدون که پس از آشنایی با زنی کارگر، اتفاقات تازهای در زندگیاش رخ میدهد. آن دوران نعمتالله در بین چند تلهفیلمساز موفق آن روزهای تلویزیون آثار ماندگاری را خلق کرد که از آن میان به همین «فریدون مهربان است» یا اثر اپیزودیک «بیا از گذشته حرف بزنیم» اشاره میکنیم. هدایتی در گفتوگو با «فرهیختگان» از آن تجربه همکاری میگوید و قصهاش با حمید نعمتالله را بازخوانی میکند.
شاید مخاطب شما را بیشتر با آثار نودشبی به خاطر بیاورد؛ اما در کارنامه کاری شما کارهای جدی متفاوتی دیده میشود که یکی از متفاوتترینهایش، کار با آقای نعمتالله در «فریدون مهربان است»، بود. کمی درباره این تجربه بگویید.
در تمام دوران فعالیت تئاتریام، هیچیک از نقشهایم کمدی نبوده است. من همیشه در جستجوی فرصتهایی بودم که نقشهای خوبی به من پیشنهاد شود و از کارگردانانی که چنین فرصتهایی را فراهم میکردند، استقبال میکردم. این اتفاق در سریال «در چشم باد» با آقای جوزانی، تلهفیلم «فریدون مهربان است» و همچنین کاری که با آقای میرباقری جلو میبریم، وجود داشت. البته من کارهای جدی بسیاری داشتهام، اما به دلیل استقبال بیشتر مخاطبان از سینمای کمدی در شرایط فعلی جامعه، این نوع کارها بیشتر دیده شدهاند. مردم به دلیل مشکلات و سختیهای زندگی، معمولاً حوصله دیدن دوباره دردها و کارهای جدی را ندارند و ترجیح میدهند آخر هفتهها با خانواده خود ساعاتی خوش را سپری کنند.
میدانم خیلی از آن سالها گذشته است؛ اما بیایید از «فریدون مهربان است»، حرف بزنیم.
برای صحبت کردن درباره آقای نعمتالله باید به سراغ چندین سال قبل بروم؛ من تنها یک تله فیلم ۹۰ دقیقهای به نام «فریدون مهربان است» در سال ۱۳۸۸ با آقای نعمتالله کار کردهام و فکر نمیکنم با یک فیلم بتوانم نظر قاطعی در مورد ایشان بدهم. به نظرم کارگردانان بزرگتر و بازیگران مطرحتر از من که همکاری بیشتری با ایشان داشتهاند، باید در موردشان صحبت کنند. اما سعی میکنم چند جملهای بگویم، شاید مفید باشد. در جریان همکاری با آقای نعمتالله، متوجه شدم که شیوه کارگردانی ایشان به بازیگر آزادی عمل میدهد. از آنجا که فرم کار ایشان رئال است، بازیگر را در موقعیتی قرار میدهد تا بتواند واقعیترین شکل بازی خود را ارائه دهد. من به شخصه از این شیوه بسیار استقبال میکنم و معتقدم کارگردان باید به بازیگر آزادی بدهد و تنها در مواقعی با راهنماییهای کوچک به بهبود عملکرد او کمک کند. هر کارگردان سطح بالایی امضای بصری خاص خود را دارد و آقای نعمتالله نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایشان نگاه متفاوتی به تصویربرداری، قاببندی و حتی انتخاب موسیقی دارد. همانطور که در سریال «وضعیت سفید» از تم خاصی استفاده کرده بود. به نظرم یک کارگردان باید دارای ایده و یک نوع جنون باشد تا بتواند کارش را از دیگران متمایز کند. آقای نعمتالله همیشه این دغدغه را داشته که علاوه بر امضای شخصی خود، تم خاصی را برای هر فیلمش انتخاب کند؛ از یک رنگ خاص گرفته تا یک فضای متفاوت.
در آن دوران تلهفیلم جایگاه عجیبی داشت و اقای نعمتالله هم چند باری در تلهفیلمها کارگردانی کردند و البته در تلویزیون حضور قابل توجهی داشتند. کمی درباره آقای نعمتالله و تلویزیون برایمان بگویید.
زمانی تلهفیلمها جایگاه ویژهای داشتند و دوران درخشانی را سپری میکردند. اما به تدریج این دوره به پایان رسید و شاهد حضور تهیهکنندگان غیرمرتبط و دلالانی بودیم که تنها برای کسب سود به این عرصه وارد شده بودند. این موضوع مشکلات زیادی را به وجود آورد، به طوری که حتی خودم با یکی دو نفر از این تهیهکنندگان مواجه شدم که برای گرفتن دستمزدم دچار مشکل شدم. آنها حتی هویت مشخصی نداشتند و نگاهشان به کار به صورت بازاری بود. به همین دلیل، بهتر است که این شیوه تولید جمع شد. تلهفیلمها نه تنها جایگاه سینما را نمیتوانستند بگیرند، بلکه به دلیل فیلمنامههای ضعیف، از کیفیت لازم برای رقابت با سینما برخوردار نبودند و به صورت دم دستی تولید میشدند. به نظرم اگر قرار است دوباره تولید تلهفیلمها از سر گرفته شود، ابتدا تلویزیون باید مخاطبان قهرکرده خود را دوباره جذب کند. این امر زمان زیادی میبرد. برای مثال، سریال خود من که در ماه رمضان پخش شد، با اینکه کاری خوب و آبرومند بود و عوامل خوبی داشت، اما مخاطب چندانی نداشت. مردم از تلویزیون رویگردان شدهاند و تا زمانی که تلویزیون به جایگاه گذشته خود بازنگردد، نمیتوان در مورد تلهفیلمها صحبت کرد.
ولی تجربه آقای نعمتالله در آن دوران هنوز هم قابل توجه است.
بله، آقای نعمتالله با آنکه تلهفیلمهای زیادی نساختهاند، همانها هم تجربههای موفقی از آب درآمدند. این فیلم بسیار خوب بود و از آن دسته کارهایی بود که بسیار دوستش داشتم و امیدوارم دوباره نصیبم شود. در میان آثار ایشان، من سریال «وضعیت سفید» را بیشتر از بقیه دوست دارم. به دلیل نوستالژی، فضای دلنشین و شیرین، فیلمنامه عالی و بازیگران خوبش، این سریال را میتوان بارها و بارها تماشا کرد. من «وضعیت سفید» را هر بار که از آیفیلم پخش میشود، از ابتدا تا انتها میبینم و از نوع کارگردانی، قاببندیها و امضای خاص ایشان بسیار لذت میبرم. به عنوان مثال، در «وضعیت سفید» در هر پلان، یک حشره یا حیوان دیده میشد و از آنها به شکلی خاص استفاده شده بود. همچنین، بازیهای دلنشینی که از بازیگران گرفته بود، حتی از کسانی که انتظارش را نداشتیم، نشان از توانایی ایشان در قرار دادن بازیگر در موقعیت مناسب برای ارائه بهترین بازی داشت.
در پایان صحبتی اگر درباره آقای نعمتالله باقی مانده است، ما در خدمت شما هستیم.
همکاری با آقای حمید نعمتالله برای من تجربهای دلنشین بود. با کمتر کارگردانی به این حد از راحتی و طبیعی بودن جلوی دوربین رسیده بودم. ایشان هیچوقت از من بازی غلو شده نخواست و من هم که از طرفداران بازیهای کاملاً رئال هستم، این موقعیت را بسیار دوست داشتم. جالب است که در آن فیلم با آقای پورشیرازی همبازی بودم و دوستی خوبی بین ما شکل گرفت. هر وقت اسم ایشان به عنوان کارگردان یا نویسنده مطرح میشود، میدانم که با یک فیلم خوب و لحظاتی لذتبخش روبهرو خواهم شد. در پایان، آرزوی سلامتی و موفقیت برای آقای نعمتالله دارم و همیشه حسرت این را داشتهام که چرا دیگر فرصت همکاری با ایشان نصیبم نشد. من یکی از طرفداران پروپاقرص کارهای ایشان هستم.














