محمد قربانی، منتقد: در تاریخ سینمای ایران، فیلمسازی که آثار قابل قبولش قاعده و آثار بدش استثنا باشد، کیمیاست. حمید نعمتالله از این دست فیلمسازان است. کارگردانی که - مانند بزرگترین فیلمسازان تاریخ سینما - حتی در کارهای کمتر درخشانش بارقههایی از ظرافت و جذابیتهای بصری و دراماتیک دارد. نعمتالله فیلمسازی اصیل است. به این معنا که سینما را میشناسد و بیش و پیش از هر چیز، آن را مدیوم بیان تجربه زیستهاش میداند؛ نه میکروفنی برای خطابهگویی. اصلاً به همین دلیل است که در روز ملی سینما سراغ او رفتهایم. در روزگاری که آب سربالا میرود و قورباغههای هفتتیرکش سینمای ایران، ابتذال را در آثار شبهروشنفکری و کمدی به اوج رساندهاند، جای نعمتالله خالی است. به ویژه امروز که «قاتل و وحشی»اش در توقیف است.
نعمتالله راوی قصه آدمهای تنها، ویران و سرگشتهای است که دوستشان دارد. او به خودش و عشقش به انسانها خیانت نمیکند و همان چیزی را از انسان ترسیم میکند که در زندگی لمس کرده، نعمتالله هیچگاه تن به ساختن تصویری سفارشی از انسان ایرانی نداده و به همین دلیل است که جشنوارههای فرنگی تحویلش نمیگیرند. آدمهای فیلمهای نعمتالله نبض دارند و عروسکهای خیمهشببازی نیستند. آنها پر از نقصند، اما همواره در حرکتند و منجمد نمیشوند. آنها درد دارند، عقده دارند، رفیق دارند، عشق دارند، آرزو دارند و البته امید؛ درست مثل خودمان. تلخترین قصههای نعمتالله لحظات شیرین دارند و بانمکترین فیلمهایش تلخی؛ درست مثل زندگی.
نعمتالله به دنبال تصویر انسان است و خوب میداند این موجود درست در لبه پرتگاه، حقیقتش را آشکار میکند. شخصیتهای او همیشه یک قدم تا سقوط فاصله دارند، اما همزمان ولعی دارند برای یافتن چیزی که نمیدانند چیست.
آدمهای سینمای نعمتالله - بر خلاف آدمهای قریب به اتفاق فیلمهای ایرانی - گذشته دارند، گذشتهای که اغلب وبالشان است، اما آنها با هر جان کندنی که شده رو به جلو حرکت میکنند. حتی اگر به سوی ناکجا بروند و خود را در آن مسیر ویران کنند. با این حال نعمتالله انسان را بدون «دیگری» ترسیم نمیکند، شخصیتهای نعمتالله در نسبت با دیگری معنا مییابند و راهی برای رستگاری جستجو میکنند؛ اگر معنایی مستقل بیابند هم در نسبت با دیگری است. او همچنین نگاه مشابهی به نسبت انسان و جامعه دارد. قصههای نعمتالله از دل بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و طبقاتی میآیند، اما این فیلمساز هیچوقت دل آن را نداشته که به سبک شبهژانر نکبت سینمای ایران، وضعیت اجتماعی را طوری بر شخصیتهایش مسلط کند که آنها را از کنش بازدارد و خفهشان کند؛ او از آدمهای قصههایش انسانیتشان را نمیگیرد و حتی وقتی آنها را به قعر جهنم میفرستد هم دریچهای رو به بهشت بالای سرشان باز میگذارد. اصلاً پایانهای به اصطلاح باز قصههایش از همینجا میآیند و به یک معنا پایانهای بازی نیستند. این رویکرد نعمتالله، فلسفه هنر است. هنر از باتلاق واقعیت رها میشود و راهی به حقیقت و آینده پیدا میکند. نعمتالله این را خوب میداند و درست مثل شخصیتهایش - فارغ از این که به هنر برسد یا نه - اقلاً به سمت حقیقت حرکت میکند و این دقیقاً همان چیزی است که سینمای نعمتالله را به تافتهای جدابافته تبدیل میکند. ضعف سینمای نعمتالله هم از همینجا میآید ارگانیک است. فیلمهای او همگی نیمه اولهای بهتری دارند و گویی خودش نیز مثل شخصیتهایش نمیتواند در فرایند خلق به نقطه نهایی و نظم ثانوی برسد.
سبک بصری نعمتالله مکمل جهان شخصیتهای قصههای اوست. قابهای بسته برای کشف عمق شخصیتها، استفاده از نور و رنگ به عنوان ترجمان بصری روان آدمها، نماهای لانگ و استفاده از عمق میدان برای ترسیم وضعیت کاراکترها و... همگی نشان میدهند که برای نعمتالله دوربین و ابزار بصری صرفاً ضبطکننده دیالوگها نیستند. او فیلمسازی است که میزانسن سرش میشود.
سینمای نعمتالله تلاشی برای رسیدن به «حقیقت زندگی»، با روایتهای ساده و از دل زندگی روزمره است. او نه به دنبال رئالیسم اجتماعی منحط مد روز سینمای ایران است و نه در پی خلق جهانهای انتزاعی و هپروتی نمادگرا. شخصیتهای نعمتالله روی زمین راه میروند، زیر بار فشار جامعه خم میشوند، اما در عین حال در دل همان زندگی خردکننده، زیبایی، عشق و رستگاری را تجربه میکنند. تجربههایی که ترسیمشان تنها در مدیوم سینما ممکن است. آنچه در سینمای نعمتالله میبینیم، جریانی ناتمام و دیوانه از فراز و فرود و تلخی و شیرینی و سقوط و رستگاری است. درست مثل سینما که جوهرهاش حرکت، نور و زمان است. آثار نعمتالله تلاشیهاییاند برای ثبت ضربان انسان در دل قابهایی که هرگز ساکن نمیمانند.
شماره ۴۵۰۳ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
سینمایی برای ثبت ضربان انسان














