ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: نگاه ساده و دمدستیای وجود دارد که میگوید جشنوارههای سینمایی در دنیا محلی برای عرضه آثار سینمایی و معرفی استعدادها به عالم هنر و صنعت هستند و صرفاً بهمثابه یک ویترین از عالیترین تا پَستترین محصولات هنری را دربرمیگیرند. تاریخچه فستیوالهای شناخته شده و مهم اروپایی را که با دقت مورد ارزیابی قرار دهیم با جملات گهرباری از طرف مسئولان برگزاری جشنوارههای نظیر «ونیز»، «برلین»، «کن» و... مواجه میشویم که ترویج آزادی در شئونی که بتوان آن را در قالب فیلمهای سینمایی ارائه داد را اصل اساسی کار خویش قلمداد میکنند. این ایده با فروپاشی شوروی و استمرار هژمونی فرهنگی آمریکا بر کُل اروپا رفتهرفته رنگ باخت و ایفای نقش پیشین توسط جشنوارهها را به بُنبست کشاند. در دوران سیطره رئالیسم سوسیالیستی بر جغرافیای روسیه و همینطور دولتهای اقماری اتحاد شوروی، عملاً راه برای حضور بدون مانع هنرمندان این خطه و کار در کشور متبوع خویش با موانع زیادی روبهرو شد. پیش از این، سینماگران اکسپرسیونیست آلمانی در دوران زمامداری رایش سوم چشم بهسوی غرب معرفتی و جغرافیایی بستند و با مهاجرت و تبعید به آمریکای جوان به مهره و وسیلهای برای شکل دادن به ساز و کار جدید نظام استودیویی بدل شدند و حتی هویت خود در مقام شهروندان آلمان را انکار و ردای یک سفیدپوست متعهد به پرچم ایالات متحده را تن کردند.
آنها که چشمشان را روی واقعیتهای پیرامون خود بستهاند قول مدیران هنری فستیوالها را در مقام امری الهیاتی میپذیرند و به افسونزدگی جشنها و جشنوارههای سینمایی تن میدهند. در واقع بسیاری از منتقدان و کارشناسان حوزه سینما و هنر در کشورهای جنوب جهانی با توجه به در باغ سبزی که مدیران جشنوارههای غربی نشانشان میدهند مانند توریستهای ناآشنا به موطن خویش نگاه میکنند و در نقش سربازان ناتوی فرهنگی پُشت دوربین فیلمبرداری قرار میگیرند تا نظر آنها را جلب کنند و رفتهرفته در دل جریان اصلی و یا حتی فرعی سینمای آمریکا و اروپا حل شوند. این آرزو حداقل برای بخش آسیایی و خاورمیانهای فیلمسازان جنوب جهانی، بالاخص کشور ما تاکنون بهجُز جوایز پُرطمطراق ولی کماهمیت شخصی در جشنوارههای کماثر سینمای گلخانهای نتیجه و عایدی خاصی در پی نداشته و جز شرطی شدن کل موجودیت فیلمها و فیلمسازان ایرانی اثری مهم دیگری بر چرخه اکران -که بتوان از آن نام برد- پدید نیاورده است. باری، در شروع این یادداشت عنوان کردیم که با فروپاشی شوروی، ایده استمرار هژمونی غرب بر رویدادهای هنری و فرهنگی و همچنین افکار هنرمندان رنگ باخته و مدیران جشنوارههایی نظیر کن، ونیز، برلین و... برای ادامه حیات دمودستگاه فرهنگی و رسانهای خود در میان هنرمندان و سینماگران، بهویژه آنها که از شرق معرفتی آمدند کاری جُز ایجاد یک «دیگری» در برابر غرب، آن هم در بُعد مضمونی -و نه فرمی- ندارند؛ چون مشابهتسازی آنها از وضعیتی که شوروی بهعنوان یک نظام تمامیتخواه ایجاد کرده بود نسبتی با ساخت فرهنگی کشورهای شرقی و آنها که با غرب زاویه و درگیری دارند، برقرار نمیکند. ساختارهای مخالف غرب نه مدعی ستیز با فرمهای مسلط فرهنگی و هنریاند و نه با محور قرار دادنشان در مقام رقیب اقتصادی آمریکا و اروپا علاقهای برای انجام این کار نشان میدهند چون آنها در بهترین حالت سعی میکنند محتوای دلخواهشان را در درون ساختارهای موجود بریزند تا بدین شکل راهی بهسوی بازارهای جهانی (بخوانید اروپا و آمریکای شمالی) پیدا کنند. این میزانسن بهگونهای شکل یافته است که در زمین بازی نظامهای جایگزین شوروی جایی برای حضور و اهمیت پیدا کردن کالای مصرفی هنری وجود ندارد و آنها اساساً جشنوارههای رده A بینالمللی را -که پیشتر مهم و غیرقابل انکار تصور میشد- با اهمیت تلقی نمیکنند. به عبارت دیگر، کشورهایی نظیر چین و روسیه بهمنظور کسب درآمد و تصاحب بازار فیلم بیش و پیش از هرچیز به امکان و ظرفیتهای موجود در ساختار خود توجه نشان میدهند و حتی برای راهیابی به بازارهای غربی نظیر آمریکا جشنوارههای سینمایی همچون ونیز، برلین، کن، تورنتو و... را در اولویتهای درجه سه و چهار قرار میدهند؛ پس اثرگذاری بر سلیقه سینماگران شرقی در این موقعیت برخلاف نیمه دوم قرن بیستم کارگر نمیافتد و ذهن فیلمساز را جز در مواردی معدود شرطی و به تابعی از وضعیت بدل نمیکند. برای مثال هنرمندان چینی و روسی به دلیل برخورداری از دولتهای مقتدر در زمینه اقتصادی و عدالت اجتماعی نیازی ندارند تا ذوق و علاقهشان به انجام کار هنری را در کن و ونیز به نمایش گذاشته تا توسط منتقدان غربی -که در حال حاضر و بیش از هرچیز صرفاً به مضمون آثار توجه میکنند- مورد ارزیابی قرار بگیرند. در این موقعیت است که حلقههای ضعیفتر ساختارهای شرقی که از بازارهای ضعیفتر مالی برخوردارند برای به چشم آمدن و دیده شدن نگاه به فستیوالهای اروپایی را ملاک کار قرار میدهند تا به این واسطه هم از حکام خود انتقام بگیرند و هم با ساختن ذائقه در میان شهروندان کشور مبدأ، سینمای ملی را از اساس بیاهمیت و علیالسویه جلوه دهند. «نادین لبکی» فیلمساز بهاصطلاح مشهور لبنانی برایند چنین نگاهی به مقوله هنر و صنعت فرهنگ است که تمام ایدهاش را بر همین مبنا جلو برده و سعی کرده تا با آگراندیسمان و بزرگنمایی، از کاه مشکلات و موانع موجود در ساختار اجتماعی لبنان، کوه ساخته، عدالت به یغما رفته در آن کشور را ذاتی فکر توسعهستیز شرقی قلمداد کرده و به مخاطبانش آدرس غلط بدهد. فیلم با وجود دریافت جوایز کوچک و بزرگ سینمایی از کَن گرفته تا جشنواره بینالمللی فیلم آنتالیا در سال 2018 به اثری فراموششده در تاریخ سینما تبدیل شد، چون «دروغ» میگفت و موجودیتی که دروغ بگوید نمیتواند فُرم پیدا کند و جز محتوایی دروغین و مضمونزده چیزی از آن باقی نخواهد ماند.
در هشتاد و دومین جشنواره ونیز فیلم مستند «صدای هند رجب» اثر کارگردان تونسی، «کوثر بن هنیه» به نمایش درآمد و رکورد طولانیترین تشویق تاریخ این فستیوال را جابهجا کرد. ما برای تماشای این اثر باید مدتی صبر کنیم و اکنون نمیتوانیم به بحث و تبادل نظر دراینباره بپردازیم، ولی به جرئت میتوانیم این نکته را گوشزد کنیم که ساخت فیلم با محوریت رنج مردم غزه در بخش اصلی جشنواره ونیز و تشویق طولانیمدت آن در دل این فرم غربی چیزی جز مخدر برای فیلمسازان خوشخیال جوامع پیرامونی و کشورهای جنوب جهانی نیست. سینمای جشنوارهای فلسطین در این سالها برخلاف باقی دیگر کشورهای عرب منطقه، موفق عمل کرده و جایزههای مهمی را به دست آورده است. ما بهعنوان مخاطبان سینمای جهان، شاید شناخت زیادی نسبت به آنچه در عراق، عربستان، سوریه و حتی مصر کنونی در مقام فیلم سینمایی تولید میشود نداشته باشیم، اما وقتی اسم تولیدات سینمای فلسطین به میان میآید، بهراحتی میتوانیم نام چند اثر و کارگردانان آن را در ذهنمان بهروشنی مرور کنیم. این اتفاق، یعنی درو کردن اکثر جوایز، توسط فیلمسازانی چون «ایلیا سلیمان»، «هانی ابواسعد» و... باید مابهازای بیرونی داشته باشد تا تأثیر مثبتش را بر روند کار جشنوارهها ایجاد کند، اما نهتنها این اتفاق رقم نمیخورد، بلکه بعضی از این سینماگران را در راه بازگشت به موطنشان با مشکل روبهرو میکند و مانند نسیمی زودگذر صرفاً در جایگاهی تبلیغاتی به ایفای نقش برای مدیران هنری جشنواره و بازار پرسود آنها گام برمیدارد. اما در عوض، واکنش سرد منتقدان اروپایی و آمریکایی به مستند پنج ساعته کارگردان شهیر روس، «الکساندر سوکوروف» با نام «دفترچه کارگردان» در ونیز امسال و ترک سالن از طرف تماشاگران و سینهفیلهای مدعی توسط هیچ جریان غالب رسانهای در غرب و شرق مورد توجه قرار نگرفت تا ذات دگرستیز این بهاصطلاح فستیوالها برای مخاطبان و دنبالکنندگان آنها عیان شود.
شماره ۴۵۰۰ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
رولت روسی در شهر آبی














