محمد وحیدی: 12 آگوست 2025، یعنی همین سه هفته پیش (21 مرداد)، نتانیاهو مصاحبهای با شبکه خبری 24 (i24 news) داشت که حسابی جنجال به پا کرد و باعث واکنش تند وزارت امور خارجه اردن و قطر و همچنین عربستان، مصر، امارات و تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس شد. اواخر مصاحبه، شارون گال به نتانیاهو هدیهای میدهد که نمادی از نقشه اسرائیل کامل یا همان ایده اسرائیل بزرگ است. او از نتانیاهو پرسید: «آیا با ایده سرزمین کامل اسرائیل ارتباط برقرار میکنید؟» و نتانیاهو هم جواب داده که «بسیار... من به آرمان تشکیل سرزمین کامل اسرائیل (اسرائیل بزرگ که شامل کرانه باختری، سرزمینهای دو طرف رود اردن، لبنان، سوریه، مصر و بخشهایی از عراق و عربستان میشود) متعهد هستم.» اندکی پس از آن، کنفرانسی به یاد حاخام کوک (حقوقدان و از بنیانگذارن صهیونیسم مذهبی) در تالار ملی اسرائیل در اورشلیم برگزار شد که اسموتریچ (وزیر دارایی) و موشه لئون، شهردار اورشلیم از نقشه «اسرائیل بزرگ» رونمایی کردند و اسموتریچ آن جمله جنجالیاش را گفت که «مسجدالاقصی را خراب کنید، هزینه ساخت معبد سوم سلیمان با من.»
سرزمین بزرگ اسرائیل
سرزمین اسرائیل کامل یا اسرائیل بزرگ، یک اصطلاح ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک و همچنین یک ایده و سیاست در تاریخ قوم یهود، جنبش صهیونیستی و سیاست رژیم عبری است که به سرزمین اسرائیل، در مرزهای تاریخی توصیف شده در منابع کتاب مقدس یا تاریخی اشاره دارد و این مرزها را مرزهای مطلوب برای دولت یهود و یا همان رژیم اسرائیل میدانند. اصطلاح اسرائیل بزرگ پس از جنگ ششروزه در اشاره به آرمان اعمال حاکمیت اسرائیل بر سرزمینهای فراتر از خط سبز (خط آتشبس کشور اسرائیل با مصر، اردن، سوریه و لبنان است که در توافقنامههای آتشبس امضاشده در سال 1949، پس از جنگ استقلال، با استثنائات خاصی که در اوایل دهه 1950 و تا جنگ ششروزه در سال 1967 تعیینشده، تصریح شده است) که به دست اسرائیل افتاد، رایج شد. ایدئولوژی «سرزمین بزرگ اسرائیل» در سالهای اولیه تشکیل دولت اسرائیل، هدف اصلی احزاب سیاسی را دربر میگرفت. امروزه، حامیان سرزمین اسرائیل بزرگ در سیاست اسرائیل به عنوان راستگرا شناخته میشوند. فعلاً اقدامات صورت گرفته برای برقراری ایده سرزمین بزرگ اسرائیل با طرح شهرکسازی مرتبط است که هدف آن اسکان یهودیان در ارتفاعات جولان، دره اردن، کرانه باختری و نوار غزه است. ایده «سرزمین بزرگ اسرائیل» در معنای محدود خود، عمدتاً بر مرزهای فعلی رژیم اسرائیل طبق قانون یهود به علاوه سرزمینهای تحت قیمومیت بریتانیا تا سال ۱۹۲۱ و سرزمینهای رژیم اسرائیل پس از جنگ ششروزه و قبل از پیمان صلح با مصر اشاره دارد، اما در معنای عام، بر سرزمین موعود به معنای وسیعتر (سرزمینهای وعده داده شده به ابراهیم، مرزهای پادشاهی داوود و سلیمان، سرزمینهای پادشاهی اسباط دوازدهگانه بنیاسرائیل و حتی مسیر تبعید تا بابل) مبتنی است. از همینجا مشخص است که بین فرق و احزاب مختلف یهودی اصطلاح «سرزمین کامل اسرائیل یا اسرائیل بزرگ» یک مفهوم مطلق و واضح نیست.
مرزها بر اساس کتاب مقدس و ملاحظات سیاسی دوران مدرن
مرزهای «اسرائیل بزرگ» با توجه به اینکه از زبان چه کسی عنوان میشود و این شخص از چه فرقه یا حزب و عقبهای آمده، فرق میکند. دلایل متعددی هم دارد؛ اول اینکه مرزهای سرزمین اسرائیل در منابع یهودی به طور یکسان تعریف نشده، حتی از دیدگاه هلاخایی، سطوح مختلفی از مرزها وجود دارد که در تقدس این سرزمین گنجانده شدهاند. این تفاوتها، احتمالات متفاوتی را در مورد مسئله مرزها ایجاد میکند. از نظر تاریخی، تعریف منطقه تحت کنترل قبایل اسرائیل (اسباط دوازدهگانه)، پادشاهیهای اسرائیل و یهودا و حتی زمان بریتانیا بر این منطقه، دشوار است هم به این دلیل که این مرزها در طول تاریخ تغییر کردهاند و هم به این دلیل که معنای مدرن مفاهیم دولت و حاکمیت در دوران باستان به رسمیت شناخته نشده بود. از طرفی بعدها ملاحظاتی سیاسی که بین گروهها و فرق مختلف سازمان جهانی صهیونیسم و آژانس یهود وجود داشت، باعث اختلاف در تدوین ایده و مرزبندیها شد اما به صورت آکادمیک در دانشگاهها و یشیواهای اسرائیل، چهار مفهوم کلی برای ایده «اسرائیل بزرگ» مطرح و تدریس میشود که شامل تمام اینهاست:
1- سرزمین موعود: مناطقی از سرزمین اسرائیل که در سِفر پیدایش، اعداد و تثنیه و همینطور کتاب حزقیال، از رود نیل در مصر تا رود فرات در عراق آمده است.
2- سرزمین اسرائیل: شامل ماورای اردن، طبق مرزهای تعیینشده در توافق سایکس- پیکو و مرزهای قیمومیت بریتانیا طبق قیمومیت جامعه ملل میشود.
3- سرزمین اسرائیل در محدوده خطوط آتشبس: پس از جنگ ششروزه شامل کرانه باختری، اورشلیم شرقی، نوار غزه، صحرای سینا و بلندیهای جولان میشود.
4- سرزمین اسرائیل در محدوده مرزهای تحت قیمومیت بریتانیا: پس از تأسیس پادشاهی اردن، به علاوه بلندیهای جولان. این سرزمینی است که پس از امضای پیمان صلح بین اسرائیل و مصر، تحت کنترل رژیم اسرائیل قرار گرفت.
هر یک از این گزینهها یا تلفیق آنها با هم، به زمینه یا آبشخور فکری و مذهبی کسی که اصطلاح «سرزمین کامل اسرائیل» را به کار میبرد و دورهای که در آن استفاده میشود، بستگی دارد اما الان با توجه به تصاویری که روی لباس سربازان ارتش اسرائیل نقش بسته و بر سرکار بودن راستهای افراطی، منظور از اسرائیل بزرگ، تلفیق این چهار مورد و اجماع تمام سرزمینها یعنی مصر تا عراق است.
برخی مرزهای سرزمین اسرائیل را با مشخص کردن مرزهای سرزمینی که تحتکنترل قوم اسرائیل بود یا در دوران داوران (زمانی که سرپرستی بنیاسرالئیل به دست داوران افتاد. از زمان فوت یوشع بن نون در 1200 از قبل از میلاد تا تاجگذاری پادشاه شائول توسط سموئیل نبی در 1030 قبل از میلاد) و در دوران پادشاهی متحد اسرائیل (پادشاهی شائول، داوود و سلیمان نبی) در آن ساکن بودند، تعیین میکنند. طبق تفسیر گسترده، این شامل سرزمینهای ذکرشده در کتاب مقدس میشود؛ بلندیهای جولان، باشان (تقریباً همین نقاطی که امروزه در سوریه، بخشهایی از آن تحتاشغال ارتش اسرائیل است، یعنی کوه حرمون و رودخانه یرموک تا حوالی دمشق و جولان و مزارع شبعا در لبنان و سوریه و استان القنیطره و سویدا و درعای سوریه و مناطقی از شمال اردن)، گیلعاد (آن سوی رود اردن تا دریاچه الجلیل تا جنوب دریای مرده) و منطقه بین دریای بزرگ یعنی دریای مدیترانه و رودخانه اردن. این تفسیر مبتنی بر اشاراتی به مکانهایی است که تحتکنترل قبایل اسرائیل یا بعدها پادشاهان اسرائیل در کتابهای سموئیل و سِفر پادشاهان در تورات بودند.
تمایز بین «سرزمین بزرگ اسرائیل» و «سرزمین موعود»
اصطلاح «سرزمین بزرگ اسرائیل» گاهی برای توصیف «سرزمین موعود» استفاده میشود، اما باید بین این اصطلاحات تمایز قائل شد. «سرزمین موعود» سرزمینی است که در مرزهای ذکرشده در پیمان دوپاره (عهد پسران در سِفر پیدایش که خداوند خود را بر ابراهیم آشکار میکند و عهدی یکجانبه با او میبندد و وعده میدهد فرزندانت از رود مصر تا فرات را به ارث خواهند برد) قرار دارد. منطقه «سرزمین موعود» با منطقه تحتکنترل پادشاه مصر در کنعان قبل از قرن 14 پیش از میلاد و برای دورههای معینی همپوشانی دارد. مرزهای سرزمین موعود، همانطور که خداوند به پدران وعده داده بود، سرزمین کنعانیان یا سرزمین کنعان تا مرزهای آن است که شامل کل منطقه سوریه و لبنان امروزی میشود. همچنین در کتاب یوشع، به قوم اسرائیل وعده داده شده که شمال «تمام سرزمین هیتیها» را دربر میگیرد. همچنین در کتاب حزقیال، مرزهای سرزمین اسرائیل از شمال غربی دریای مدیترانه، از طریق هت-لون، از شرق تا رودخانه فرات ذکر شده است. تطابق این مرزها با مرزهای امروزی کمی دشوار است، اما تقریباً میشود مصر (از شرق نیل) و صحرای سینا تا فلسطین اشغالی و لبنان و کل سوریه تا سرحدات فرات در مرز سوریه و شمال عراق است و شامل بینالنهرین (جنوب عراق کنونی) نمیشود. اما نقشه سرزمین بزرگ اسرائیل، به جز این مناطق، سودان شمالی، نصف مصر و بخشی از شمال سودان، یک سوم شمالی عربستان، دو سوم غرب و جنوب عراق تا خلیجفارس کل کویت و حتی بخش کوچکی از انطاکیه ترکیه را هم شامل میشود، ولی مناطق کردنشین سوریه و عراق جز آن نیست در صورتی که در سرزمین موعود این مناطق هم ذکر شده است.
جنجال بر سر تقسیمبندی
در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۰، حییم وایزمن به عنوان رئیس سازمان صهیونیستی، استدلالهای تاریخی و عملی بسیاری برای شکلگیری ایده اسرائیل بزرگ آورد. او از سرزمینهای خریداریشده در شرق رود اردن و از جمله ساخت اولین کیبوتص در آن زمینها تا نوشتن سند حفظ تمامیت سرزمین ملی یهودیان در دو سوی رود اردن، ضمن در نظر گرفتن منافع بریتانیا در خاورمیانه حمایت کرد، به عنوان مثال سازمان صهیونیستی مرز شرقی سرزمین ملی یهودیان را در غرب راهآهن حجاز، با درک منافع بریتانیا در حفظ کنترل راهآهن در دست بریتانیا، ترسیم کرد. مرزهای توافقشده بین بریتانیا و فرانسه، بر اساس توافقنامه سایکس- پیکو توسط جامعه ملل و پارلمان بریتانیا تصویب شد. جامعه ملل این قیمومیت را، برخلاف وعدههای اعلامیه بالفور، محدود کرد تا بریتانیا حق داشته باشد شرق اردن را از سرزمین ملی یهودیان مستثنی کند. این امر به این دلیل بود که بریتانیا علاقهمند به واگذاری این سرزمین به عبدالله اول، پسر شریف حسین بود. سازمان جهانی صهیونیسم، علیرغم مخالفت شدید اولیهاش، دیکته بریتانیا مبنی بر جدا شدن شرق رود اردن از خانه ملی یهودیان را پذیرفت و ترجیح داد بر توسعه سرزمین اسرائیل در غرب اردن تمرکز کند. زئو ژابوتینسکی که عموماً با مصالحههای ارضی مخالف بود نیز در آن زمان نوشت: «من کاملاً از توافق ما با کتاب سفید چرچیل و فرمان پادشاهی بریتانیا حمایت میکنم.» ژابوتینسکی بعداً موافقت خود را ناشی از ترس از لغو قیمومیت و از بین رفتن کل ایده دولت یهود هرتزل، در همین سرزمین محدود عنوان کرد. جنبش تجدیدنظرطلب و بنیانگذارش ژابوتینسکی، برخلاف سازش موقتی که در مواجهه با دیکته بریتانیا نشان دادند، همچنان شرق اردن را برای اسکان یهودیان مناسب و شایسته گنجاندن در دولت یهودی برنامهریزیشده میدانستند و دیدن شرق اردن بهعنوان یکی از سرزمینهای میهن به شعار اصلی جنبش تجدیدنظرطلب تبدیل شد، همینطور نماد ایرگون تصویری از یک تفنگ را در پسزمینه نقشه سرزمین اسرائیل در مرزهای قیمومیت اولیه قیمومیت بریتانیا برای فلسطین و امارات ماورای اردن نشان میدهد. این نماد هنوز در ورودی قلعه زئو، مرکز جنبش لیکود در تلآویو، قرار دارد، حتی یکی از آهنگهای جنبش بتار نوشته ژابوتینسکی، چنین است: «دو کرانه اردن، این یکی مال ماست، این یکی هم.» بحث و جدل بر سر تشکیل کامل سرزمین اسرائیل، در آستانه تدوین اولین طرح تقسیم (ایجاد دو دلت عبری و عربی در غرب رود اردن) توسط کمیسیون پیل بریتانیا در سال ۱۹۳۶ آغاز شد. این جدل به پرسشهای ایدئولوژیک و عملی مختلفی میپرداخت؛ از نظر ایدئولوژیک، جناحهای صهیونیستی در مورد این سوال که آیا مرزهای دولت یهود یک مسئله حیاتی- یکی از ویژگیهای اساسی دولت- است یا یک موضوع فنی که فقط ملاحظات عملی باید به آن نسبت داده شود، اختلاف نظر داشتند. از جمله ملاحظات عملی مطرحشده در این زمینه این بود که آیا مرزهای دولت یهود باید شامل مناطقی در سرزمین تاریخی اسرائیل باشد که نسبتاً پرجمعیتند و اعراب در آنها زندگی میکنند؟ آیا مناطقی که ایجاد شهرکهای یهودی در آنها مناسب است باید بر مناطقی که اهمیت تاریخی یا مذهبی در تاریخ قوم یهود دارند ترجیح داده شوند؟ آیا پیشنهادهای تأسیس یک دولت یهودی با مرزهای محدود باید پذیرفته یا رد شود تا زمانی که امکان تأسیس یک دولت در مرزهای کامل سرزمین اسرائیل فراهم شود؟ حییم وایزمن و دیوید بنگوریون از حامیان این رویکرد بودند. همچنین کسانی بودند مثل آریل شارون که ایده تقسیم را رد میکردند، زیرا معتقد بودند راهحل یک دولت دو ملیتی یهودی- عربی با مرزهای وسیع، بر یک دولت یهودی با مرزهای باریک یا بر کنترل یک دولت یهودی بر یک جمعیت بزرگ غیریهودی ترجیح دارد. پیشنهاد نوامبر ۱۹۴۷ که به عنوان طرح تقسیم شناخته میشود، مورد حمایت اکثریت یهودیان اسرائیل، به ویژه آژانس یهود قرار گرفت که به عنوان دولت بالفعل یهودیان اسرائیل عمل میکرد. اقلیتی از آنها، مانند اتزل به رهبری مناخیم بگین که همواره از ایده اسرائیل بزرگ حمایت علنی میکرد، با آن مخالفت کردند. در سپتامبر ۱۹۴۸، بن گوریون در بحثی در شورای موقت دولت گفت: «من با کسانی موافقم که معتقد نبودند بین ادعای تمام فلسطین غربی به عنوان یک دولت یهودی و توافق برای تأسیس یک دولت در بخشی از فلسطین غربی تناقضی وجود دارد. آنچه را که شایستهاش بودیم مطالبه کردیم و آنچه را که میتوانستیم به دست آوریم، دریافت کردیم اما هرگز اعلام نکردیم این حداکثر خواسته ماست. ما با تأکید فراوان اعلام کردیم این حداقل خواسته ماست. ما هنوز اول راه هستیم و برای برپایی ایده اسرائیل بزرگ راه زیادی مانده است.» طرح تقسیم، تقسیم سرزمین تحت قیمومیت رژیم اسرائیل را به یک دولت یهودی که شامل نوار ساحلی، الجلیل شرقی و درههای شمالی، سرزمینهای بین بندر ایلات تا جنوب دریای مرده و صحرای نقب میشد و یک دولت عربی را که شامل جلیل مرکزی و غربی، نوار غزه گسترده در دشت ساحلی جنوبی از رفح تا شهر غزه تا به نوار دیگری در نقب غربی در امتداد مرز با مصر (منطقه نیتزانیا نامیده) متصل میشود، بخش شرقی نقب، شامل بئرالسبع و رشته کوه و دره اردن میشود، بیان میکرد. شهر یافا قرار بود بخشی از دولت عربی به عنوان یک منطقه محصور در قلمرو دولت یهودی باشد. قرار بود منطقه کوچکی در اطراف اورشلیم و بیت لحم، منطقهای بیطرف و غیرنظامی تحت نظارت سازمان ملل متحد باشد.
ایده تشکیل کامل سرزمین اسرائیل پس از جنگ ششروزه تا امروز
نتایج جنگ استقلال، پادشاهی اردن را بر حدود یکپنجم از سرزمینهای تحت قیمومیت بریتانیا بر فلسطین در غرب اردن، در مناطقی مانند کوههای سامره، بخشی از کوههای اورشلیم، کوههای یهودا، کوههای هبرون و بخشهایی از صحرای یهودا و دریای مرده مسلط کرد. خط آتشبس در سال ۱۹۴۹ در توافقنامه رودز تعیین و «خط سبز» نامیده شد. این خط به مرز بالفعل سرزمینهای اشغالی تبدیل شد. سرزمینهای فراتر از آن به پادشاهی اردن ضمیمه و توسط آن کرانه باختری نام گرفت. در جنگ ششروزه، اسرائیل مناطق وسیعی را که از دید آنها متعلق به قوم یهود بود، از جمله کرانه باختری که اسرائیل آن را منطقه یهودیه و سامریه مینامید، اشغال کرد. اسرائیل قوانین خودش را در این مناطق، به استثنای منطقه اورشلیم شرقی اعمال نکرد. ایده سرزمین بزرگ اسرائیل، در مرزهای ایجاد شده توسط خطوط آتشبس جدید، به موضوع مورد علاقه بسیاری از چهرههای عمومی و روشنفکران تبدیل شد. برخی حتی قبل از جنگ از این ایده حمایت میکردند، اما پس از جنگ معتقد بودند این ایده عملی شده و برخی پس از نتایج جنگ، شروع به حمایت از این ایده کردند، به عنوان مثال در سال ۱۹۶۷، مانیفستی توسط جنبشی از نویسندگان و روشنفکران منتشر شد که خود را جنبش «آزادی سرزمین بزرگ اسرائیل» مینامید. محافل چپ نیز برای ترویج این ایده در چهارچوب جنبش «سرزمین کامل اسرائیل» تلاش کردند. این دو جنبش همچنان وجود دارند و در بیانیه مشترکی که چند روز بعد از عملیات ارتش اسرائیل در جواب به طوفان الاقصی منتشر کردند چنین گفتند: «پیروزی ارتش را در تحقق ایده اسرائیل بزرگ خواستاریم، این جنگ مردم و دولت را در دورهای جدید و سرنوشتساز قرار داد. سرزمین اسرائیل اکنون در دست مردم یهود است و همانطور که ما اجازه نداریم از کشور اسرائیل دست بکشیم، به ما دستور داده شده است که از آنچه از آن دریافت کردهایم، یعنی سرزمین اسرائیل فعلی، راضی نباشیم و به مسیر خود ادامه دهیم. ما به تمامیت کشورمان (سرزمین کامل اسرائیل)، به گذشته مردم و به آینده آنها وفاداریم و هیچدولتی در اسرائیل حق ندارد از این تمامیت چشمپوشی کند.»














