فاطمه قدیری، خبرنگار گروه جامعه: کمبود شیرخشک در ایران به بحرانی تکرارشونده و مزمن بدل شده است؛ بحرانی که نه صرفاً یک مسئله صنفی یا دارویی، بلکه نشانهای روشن از شکافهای ساختاری در نظام حکمرانی دارو و سیاستهای رفاهی کشور است. شیرخشک کالایی است که مستقیماً با بقای نوزادان گره خورده، نوزادانی که بنا بر دلایل پزشکی یا اجتماعی امکان استفاده از شیر مادر را ندارند و حیات و رشدشان وابسته به این فراورده حساس است. اما همین کالای اساسی در سالهای اخیر، در بازههای زمانی کوتاه و با تکرارهای پیدرپی، از قفسههای داروخانهها ناپدید میشود و خانوادههای ایرانی را با کابوسی دائمی روبهرو میسازد؛ کابوسی که در آن، اضطراب یافتن یا نیافتن یک قوطی شیرخشک به دغدغهای روزمره و طاقتفرسا بدل میشود.
هر بار که موج تازهای از کمبود آغاز میشود، روایت رسمی مسئولان و تجربه زیسته خانوادهها در دو مسیر متضاد حرکت میکند؛ سازمان غذا و دارو از «انباشت انبارها» و «توزیع عادلانه» سخن میگوید، در حالیکه والدین با فرزند در آغوش، پشت درهای داروخانهها ساعتها سرگردان میمانند و در نهایت یا دست خالی بازمیگردند یا ناچار میشوند محصول را از بازار آزاد با قیمتی گزاف تهیه کنند. این تضاد میان گفتار رسمی و واقعیت میدانی، کمبود شیرخشک را از سطح یک مشکل توزیعی فراتر برده و آن را به بحرانی اجتماعی و روانی بدل ساخته است؛ بحرانی که اعتماد عمومی به نهادهای متولی سلامت را به شدت فرسوده کرده است.
گره کور ماجرا اما در شیرخشکهای رژیمی خود را نشان میدهد؛ محصولاتی همچون «آپتامیل پپتی» که برای نوزادان دارای آلرژی یا مشکلات گوارشی حیاتیاند و هیچ جایگزینی ندارند. نبود این شیرخشکها برای خانوادههایی که کودکشان تنها همین فراورده را میتواند مصرف کند، چیزی فراتر از یک محدودیت توزیعی است؛ این وضعیت برای آنان کابوسی واقعی از گرسنگی و تهدید سلامت نوزاد است. در این شرایط، سهمیهبندی و محدودیتهای بوروکراتیک نهتنها آرامشبخش نیست، بلکه بر اضطراب خانوادهها میافزاید و آنان را میان دیوارهای بلند نظام دارویی و فشار اقتصادی گرفتار میکند.
در پس این کمبودهای مکرر، ساختاری پیچیده از وابستگی به واردات، نوسانات ارزی، تأخیر در تخصیص یارانهها و امتناع داروخانهها از ورود به چرخهای کمسود و پرمشکل نهفته است. بدینترتیب شیرخشک از یک فراورده تغذیهای ساده فراتر میرود و به آینهای بدل میشود که از خلال آن میتوان ضعفهای عمیق در سیاستگذاری دارویی، ناکارآمدی نظام توزیع و ناتوانی دولت در تضمین حداقلهای رفاه اجتماعی را مشاهده کرد. پرسش کلیدی امروز نه این است که چرا یک برند خاص کمیاب شده، بلکه این است که چرا در کشور با ادعای ذخایر مطمئن و انبارهای پر، هنوز والدین باید هر روز با دلهرهای همیشگی به جستوجوی شیرخشک بروند و نگران گرسنگی فرزند شیرخوارشان باشند؟
تاریخچه یک بحران تکراری
پس از شیوع کرونا، کمبود شیرخشک در بازههای زمانی کوتاه اما پرتکرار، خانوادههای ایرانی را با کابوسی تکرارشونده روبهرو کرده است. این کالای حیاتی که برای نوزادان محروم از شیر مادر یا کودکان مبتلا به مشکلات گوارشی نقش حیاتی دارد، به یکی از پرچالشترین اقلام دارویی کشور تبدیل شده است. هر بار که موج جدید کمبود از راه میرسد، صفهای طولانی مقابل داروخانهها، مراجعههای مکرر والدین و بازار سیاه پررونقتر میشود. سیاستگذاران نیز با نسخههای مقطعی همچون یارانهای کردن، سهمیهبندی و ثبت در سامانه «تیتک» تلاش کردهاند از تبعات اجتماعی این بحران بکاهند، اما واقعیت این است که هیچکدام از این مداخلات نتوانستهاند چرخه اضطراب والدین و بیثباتی بازار را متوقف کنند.
البته در کنار کمبود مقطعی شیرخشک، مسئله سهمیهبندی شیرخشک نیز مطرح است؛ مسئلهای که حوالی سالهای ۲۰۲۲ در سطح جهانی به وجود آمد ولی در ایران همچنان پابرجاست. طبق سهمیهبندی تا ۵ مردادماه، به هر کودک حدود ۲۰ قوطی شیرخشک تحویل داده میشد که ۱۰ عدد آن یارانهای و ۱۰ عدد دیگر آزاد بودند. اما از این تاریخ به بعد، عضو هیئت مدیره انجمن داروسازان ایران ضمن اشاره به این مسئله که سهمیه شیرخشک نوزادان به دلیل سوءاستفاده کم شده است، گفت: «تعداد ۲۰ قوطی شیرخشک در ماه برای نوزاد زیاد بود که هر 1.5 روز، یک قوطی میشد.» این درحالی است که مشاوران تغذیه کودکان میگویند: «به طور میانگین، نوزادان در طول یک ماه حدود ۱۰ تا ۲۰ قوطی شیرخشک مصرف میکنند؛ که این میزان بر اساس عواملی مانند سن، وزن و شرایط تغذیهای هر کودک میتواند کمتر یا بیشتر شود.» پس میتوان در نظر گرفتن سهمیه یکسان برای شیرخواران را از پایه و اساس اشتباه دانست.
شیرخشکهای رژیمی؛ گره کور ماجرا
اگرچه بازار شیرخشکهای معمولی یا رگولار با نوسانات کمتری مواجه است، اما بحران اصلی در حوزه شیرخشکهای رژیمی مانند «آپتامیل پپتی» خود را نشان میدهد. این گروه از محصولات که برای کودکان حساس به پروتئین گاوی یا دارای مشکلات گوارشی تجویز میشوند، جایگزینپذیر نیستند. یک کاربر فضای مجازی که فرزند دوقلو دارد در فضای مجازی گلایه کرد و گفت: «وقتی بچهها فقط همین شیر را میتوانستند بخورند، هر بار که برای خرید میرفتیم انگار جانشان به مو بند بود. حالا که غذای کمکی شروع کردهاند شرایط کمی بهتر است، اما تصور روزهایی که شیرخشک نبود هنوز برایم کابوس است.» در چنین شرایطی، نبود یک برند خاص تنها یک کمبود کالا نیست؛ بلکه میتواند به بحران سلامت برای نوزادان منجر شود.
سهمیهبندی؛ راهحل یا چالش مضاعف؟
اجرای سیاست سهمیهبندی بر اساس کد ملی نوزادان زیر دو سال، در ظاهر برای مدیریت توزیع و جلوگیری از احتکار طراحی شد. در عمل اما این نظام سختگیرانه، خود به منبع تازهای از نارضایتی بدل شد. بسیاری از خانوادهها میگویند سهمیه تعیینشده با نیاز واقعی کودکشان همخوانی ندارد. مادری در یکی از داروخانههای تهران میگوید: «فرزند من به دلیل شرایط جسمی، بیشتر از میزان سهمیه تعیینشده نیاز به شیرخشک دارد. قیمت آزاد آن هم آنقدر بالاست که توان خریدش را نداریم. این یعنی کودک من باید کمبود را تحمل کند.» سازمان غذا و دارو بارها تأکید کرده که این محدودیتها برای توزیع عادلانه الزامی است، اما آیا عدالت در کمیت صرف خلاصه میشود یا باید کیفیت دسترسی و تناسب با نیاز واقعی هم در نظر گرفته شود؟
مدافعان سهمیهبندی اغلب به تجربه جهانی در دوران کرونا اشاره میکنند. در سالهای ۲۰۲۲ و اوایل ۲۰۲۳ برخی کشورها برای جلوگیری از احتکار ناچار به سهمیهبندی شیرخشک شدند. اما بررسیهای رسانههای خارجی نشان میدهد که این بحران کوتاهمدت بوده و در بسیاری از کشورها برطرف شده است. در ایران اما سهمیهبندی همچنان ادامه دارد و حتی سختگیرانهتر هم شده است. اکنون خانوادهها با محدودیت تعداد قوطی، الزام نسخه پزشک و ثبت در سامانه روبهرو هستند، در حالی که در همان کشورها با ایجاد مسیرهای جایگزین و تسهیل واردات، بازار به سرعت متعادل شد.
روایت داروخانهها؛ قفسههای پر، برندهای خالی
مشاهدات میدانی نشان میدهد که در بسیاری از داروخانهها قفسهها با برندهای مختلف شیرخشک پر است، اما بهمحض پرسوجو از شیرخشکهای رژیمی، پاسخ یکسانی داده میشود: «خیلی وقت است نیامده.» یک داروساز توضیح داد: «شیرخشکهای معمولی به موقع میرسند، اما پپتی مدتهاست توزیع نشده. ما فقط میتوانیم به خانوادهها توصیه کنیم که از پزشک نسخه جایگزین بگیرند.» این در حالی است که برخی دیگر از داروخانهها اساساً از فروش شیرخشک خودداری میکنند. دلیلشان هم ساده است؛ «به دردسرش نمیارزد. سودش کم و مشکلات تسویه حساب با دولت زیاد است.»
برخی صاحبامتیازان داروخانه میگویند مشکل تنها در واردات یا توزیع نیست. نظام یارانهای که قرار بود دسترسی خانوادهها را تسهیل کند، بار مالی سنگینی بر دوش داروخانهها گذاشته است. رئیس انجمن داروسازان ایران صریح گفت: «وقتی یارانه اسفندماه تازه در مرداد تسویه میشود، چطور انتظار دارید داروخانهها نقدینگی لازم برای خرید و توزیع شیرخشک داشته باشند؟» این تأخیرها باعث میشود بسیاری از داروخانهها ترجیح دهند اصلاً وارد این چرخه نشوند و منابع محدود خود را صرف داروهایی کنند که بازگشت مالی سریعتری دارند.
وعدههای مسئولان و واقعیت بازار
سازمان غذا و دارو در پی شکایات پیدرپی و پیگیری رسانهها در خصوص نبود شیرخشک اعلام کرد: «با وجود برخی گزارشها و تلاش برای القای کمبود یک برند خاص شیر خشک که به دلیل مشکلات جهانی رخ داده بود، این محصول از اواسط هفته گذشته در داروخانهها در دسترس خانوادهها قرار گرفته است. بر اساس بازدیدهای انجامشده از تولیدکنندگان و انبارها، ذخایر کافی برای تأمین و توزیع شیرخشکهای رژیمی موجود است. انواع برندهای شیرخشک رژیمی بهطور کامل در دسترس هستند و تنها برند خاص به دلیل کمبود جهانی دچار مشکل مقطعی شده بود که این موضوع نیز برطرف شده و توزیع مناسب در داروخانهها انجام شده است.»
سازمان غذا و دارو تأکید کرد: «اعلام کمبود بر اساس نام تجاری صحیح نیست، زیرا هر نوع شیر خشک چندین برند مشابه دارد که خانوادهها میتوانند از آنها استفاده کنند. والدین با مشورت پزشک متخصص میتوانند برند جایگزین مناسب برای نوزاد خود را انتخاب کنند. همچنین کمیته علمی مشورتی شیر خشک با حضور متخصصان تغذیه و اطفال تشکیل شده و جایگزینهای مناسب برای برند مذکور معرفی و تأمین شده است. بر اساس رصدهای انجامشده، هیچ نوع شیرخشک رژیمی که کودک قادر به استفاده از آن نباشد، با کمبود مواجه نیست.»
پیشتر نیز رئیس سازمان غذا و دارو در گفتوگوی ۱۵ مرداد خود اعلام کرد: «تنها در مورد برند خاصی همچون آپتامیل پپتی بهدلیل کمبود جهانی، با کاهش مقطعی روبهرو بودیم که تأمین آن تا پایان هفته انجام خواهد شد.» اما با رسیدن به پایان هفته نیز، همچنان داروخانهها خالی از این نوع شیرخشک بودند.
هر بار که موج کمبود رسانهای میشود، مسئولان با عباراتی آشنا وارد میدان میشوند: «کمبود مقطعی است»، «مشکل جهانی است»، «تا پایان هفته برطرف خواهد شد.» اما تجربه میدانی خانوادهها خلاف این وعدهها را نشان میدهد. پرسش جدی این است که آیا بهراستی ریشه مشکل در «بحران جهانی» است یا سیاستهای ارزی و بوروکراتیک داخلی نقش پررنگتری دارند؟
پشت پرده واردات و سیاستهای ارزی
شیرخشکهای رژیمی بهطور مستقیم به تخصیص ارز وابستهاند. تولیدکنندگان میگویند اگر کوچکترین تأخیری در تخصیص ارز رخ دهد، فرایند واردات متوقف میشود. یکی از تولیدکنندگان تصریح کرده است: «برای برخی برندها باید سالی یک بار درخواست واردات بدهیم. اگر تخصیص ارز به موقع انجام نشود، اساساً امکان واردات نداریم.» این وابستگی مطلق به ارز خارجی در شرایط نوسانهای اقتصادی کشور، به معنای دائمی بودن بحران است. در حالی که مقامات از «انباشت انبارها» سخن میگویند، واقعیت آن است که این انبارها به سرعت خالی میشوند و مسیر پرپیچوخم واردات مجالی برای جبران بهموقع باقی نمیگذارد.
کودکان قربانی بی ثباتی
در پیامهای متعدد به رسانهها، والدین از وضعیت موجود گلایه دارند. یکی از شهروندان در ایکس نوشت: «سهمیه شیر خشک پسرم ۱۲ تا بود که با مدیریت و جیرهبندی به زور یک ماه رو باهاش سپری میکردیم، این ماه همین سهمیه رو هم کم کردن و رسوندن به هشت عدد. همیشه استرس داشتم که نکنه فردا شرمنده پسرم بشم و نتونم نیازهاش رو برآورده کنم، خبر نداشتم که تو ده ماهگیش باید این شرمندگی رو تجربه کنم.» چنین شکافی میان روایت رسمی و تجربه زیسته خانوادهها، بیش از هر چیز بحران اعتماد عمومی را نمایان میکند. وقتی مادران و پدران در خیابانها از تجربههای تلخ کمبود میگویند و مسئولان همچنان از «بازار باثبات» سخن میرانند، طبیعی است که افکار عمومی قانع نشود.
شیرخشک تنها یک کالای مصرفی نیست؛ نماد سلامت و امنیت غذایی نوزادان است. کمبود آن به معنای تهدید مستقیم جان و رشد کودکانی است که آینده این سرزمین را شکل خواهند داد. تجربه دو سال اخیر نشان داده که سیاستهای مقطعی و واکنشی، از سهمیهبندی گرفته تا وعدههای «حل مشکل تا آخر هفته»، نتوانستهاند این بحران را مهار کنند. ریشههای بحران در ساختار پیچیده واردات، وابستگی به ارز، ناکارآمدی نظام یارانهای و ضعف شفافیت اطلاعاتی نهفته است. تا زمانی که این ریشهها مورد بازنگری جدی قرار نگیرد، کابوس کمبود شیرخشک همچنان بر سر خانوادهها سنگینی خواهد کرد.














