ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: امامعلی حبیبی دارنده اولین مدال طلای کاروان ورزشی ایران در طول تاریخ المپیک درگذشت. دوستداران ورزش کشور، خاصه کشتی حبیبی را بهعنوان یک قهرمان نامیرا که توان بدنی و فنی هیچ مبارزی در تشک کشتی به او نمیرسید، میشناسند. او فقط یک قهرمان صرف نبود و سعی کرد در حوزههای دیگری هم ورود پیدا کند که سینما یکی از همان عرصهها بود، بهطوریکه در این سالها علاقهمندان تاریخ سینمای ایران نیز بازیاش در فیلمهای ساموئل خاچیکیان را با وجود گذشت سالهای سال از یاد نبردهاند. او یک دوره هم در مقام نماینده مجلس شورای ملی پا به وادی سیاست گذاشت، اما پس از یک دوره نسبتاً کوتاه از سیاست هم فاصله گرفت تا زندگیاش پس از سالها مبارزه و نمایش همچون یک شهروند عادی به ساحل امن برسد. ما در این گزارش دست روی بعد سینمایی قهرمان المپیک، جهان و آسیا میگذاریم و ضمن اشاره به فعالیتهای او در سینمای فارسی، فرهنگی نگاهی نیز به سیاستهای اصلاحی پهلوی دوم در بعد فرهنگی میاندازیم تا کارکرد اصلی افرادی نظیر حبیبی در این ساختار مشخص شود.
ببر مازندران
پای امامعلی حبیبی با یک اتفاق ساده به سینما باز شد. حضور در دوره بیستویکم مجلس شورای ملی بهعنوان نماینده بابل به ضرر جیبش تمام شد و برایش صدوبیست هزارتومان قرض به بار آورد؛ او هم برای جبران این ضرر مادی پیشنهاد ایفای نقش در سینما را پذیرفت و در همان قدم اول با یکی از مهمترین کارگردان-تکنسینهای زمان خود، یعنی ساموئل خاچیکیان همکاری کرد. فیلم موردنظر، «ببر مازندران» (خشم و غرور) نام داشت و حبیبی کارش در جلوی دوربین را با هدایت فریدون گله در استودیو پارس فیلم آغاز کرد، اما پس از مدتی به دلیل راضی نبودن تهیهکننده از شیوه کار گله جوان، پای خاچیکیان به وسط کشیده شد و اینبار نه در استودیو پارس فیلم، بلکه در استودیو میثاقیه فرایند تولید دوباره «ببر مازندران» را در پیش گرفت. فیلم با تغییراتی چشمگیر نسبت به نسخه کارگردان کندو جلوی دوربین رفت و سوای مباحث مربوط به ساختار روایی به اثری خوشساخت و همینطور پرفروش در سال 1347 تبدیل شد. این سال برای کارگردان «ببر مازندران» و بازیگر اصلیاش بسیار پررونق و پربرکت بود. خاچیکیان علاوه بر این اثر، سه فیلم «من هم گریه کردم»، «هنگامه» و «جهنم سفید» را کارگردانی کرد که از این بین، «هنگامه» و «ببر مازندران» منفعت مالی قابلتوجهی را نصیب صاحبان خود و سینماداران کرد. «ببر مازندران» نقطه آغاز دوران موفق ولی کوتاه امامعلی حبیبی در صنعت نیمبند سرگرمی ایران نیز بود. او در این اثر نقش یک پوریای ولی شبهمدرن و امروزیشده را بازی کرد و به دلیل تبحرش در اجرای فنون کشتی بهویژه در صحنه نبرد با ببر در خاطره مخاطبان سینما ماندگار شد. نصرتالله کنی، فیلمبردار کارکشته و حرفهای آن روزهای سینمای ایران، «ببر مازندران» را به شیوه «سینما اسکوپ» و تنها با یک لنز پنجاه میلیمتری فیلمبرداری کرد که با توجه به امکانات فنی آن برهه، بههیچوجه کار ساده و سهلی بهنظر نمیرسید. اکران بهاری این فیلم در سینماهای پاسیفیک (ایران)، الوند، ژاله (میلاد)، لیدو (جامجم) و... پایان همکاری دونفره خاچیکیان و حبیبی نبود.
جهنم سفید
خاچیکیان سال پررونق و پرفتوح 1347 را با فیلم «جهنم سفید» به پایان برد. در دهههای چهل و پنجاه شمسی، پاورقی روزنامهها و جراید خوانندگان بسیاری داشت و این نکتهای بود که از نظر آلفرد هیچکاک ایران دورنماند. او با محور قرار دادن همین اصل و براساس قصههایی که در مجلاتی نظیر «زن روز»، «کیهان بچهها»، «اطلاعات بانوان» و... به چاپ میرسید، فرایند فیلمبرداری جهنم سفید را آغاز کرد و آن را در نیمه بهمن همان سال به نمایش عمومی درآورد. تعلق بیکموکاست خاچیکیان در روایت داستانی که هیچ نسبتی با فضای ایران روزگار خود نداشت چندان مورد قبول سینماروهای حرفهای قرار نگرفت و فیلم جنایی جهنم سفید را به اثری متوسط در جدول فروش بدل کرد. امامعلی حبیبی در دومین نقش اولش نتوانست موفقیت نسبتاً چشمگیر «ببر مازندران» را تکرار کند.
آدم و حوا
روشنفکرنماها میگویند: «تابوشکن» ولی فیلم «آدم و حوا» ساخته «امیر شروان» بهعنوان یکی از فیلمفارسیسازان صاحبسبک بسیار موهن و توهینآمیز بود. کار امامعلی حبیبی در سومین فیلمش داشت بیخ پیدا میکرد، چون کارگردان کمسواد و بیمایهاش عملاً در برابر فرهنگ عمومی مردم شمشیر از رو بسته بود و بدون هیچ ممانعتی داشت علیه ساختار قضایی وقت بیانیه صادر میکرد. «آدم و حوا» نسخه کمرمقتر «زنی بهنام شراب» بود و علاوهبر اتکای بیش از حدش بر برهنگی بازیگر زن ایتالیاییالاصلش، ماهیت حکم اعدام را نیز با صراحت زیر سؤال برد. شاید اگر همانطور که مقرر شده بود، ساموئل خاچیکیان وظیفه کارگردانی این فیلم را بهعهده میگرفت و امیر شروان جایگزینش نمیشد، آدم و حوا به اثر آبرومندتری تبدیل میشد، اما مهدی میثاقیه با کارگردان «قسمت» که این اثر هم به فاصله یک هفته با «آدم و حوا» در خرداد 1349 اکران شده بود به توافق رسید تا در نتیجه سومین همکاری مشترک خاچیکیان و حبیبی محقق نشود. «آدم و حوا» کپی از یک فیلم ترکیهای بود ولی از بداعت و تازگی آن هیچ بهرهای نداشت.
رام کردن مرد وحشی
دیگر چیزی به پایان عمر بازیگری امامعلی حبیبی در سینمای فارسی نمانده بود که او به پروژه جدید «آل کاپون ایران»، محمدکریم ارباب پیوست. عمر ارباب کوتاه بود، ولی باعث نشد تا تأثیر او در صنعت سرگرمی باب میل دربار پهلوی در سایه فردی چون محمود قربانی قرار بگیرد. او صاحب کاباره تازهتأسیس باکارا و مدیر «فردوسی فیلم» بود و نقش ویژهای در پیشبرد اهداف رژیم، برای زیر و زبر کردن فرهنگ عامه به عهده گرفته بود. «رام کردن مرد وحشی» با مرارتهای بسیار، دو سال پیش از مرگ ارباب و در سال 1349 ساخته و اکران شد. کمال دانش در دوره وفور نعمت سینمای فارسی و ترافیک قابلتوجه تولیدات آن توانست کارگردانی سه فیلم را به سرانجام برساند که امامعلی حبیبی نقش نخست دو اثر از سه اثر این کارگردان کمتجربه و خام را به عهده گرفت. او البته پس از انصراف نصرتالله کنی از کارگردانی «رام کردن مرد وحشی» به کار اضافه شد و عملاً پرده سوم فیلم را سرهم کرد و به محمدکریم ارباب تحویل داد، ولی نامش بهعنوان کارگردان روی پوستر و اعلان نقش بست. «رام کردن مرد وحشی» در مهرماه 1349 اکران شد و از نظر مالی دندانگیر نبود. نکته مهم دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که ابوالحسن تهامینژاد به جای حبیبی در مقام خواننده حاضر شد و مایه وسترن فیلم را ایرانیزه کرد.
مرد جنگلی
بسیاری از سینمایینویسهای طرفدار جریان فیلمفارسی در نقد تولیدات سینمای پس از انقلاب به این نکته اشاره کردهاند که جای خالی بروز ایدههای ژانری در این آثار خالی است، درحالیکه سینمای ما تا پیش از سال 1356 و ورشکستی کامل تعلق و وفاداری خاصی به مقوله تکثر و تعدد ژانر داشت و میتوانست برای هر سلیقهای چیزی در چنتهاش داشته باشد. میتوان با بخشی از این نظرات موافق بود، ولی باید این افراد -که تعدادشان کم هم نیست- را با واقعیتی تلخ مواجه کرد؛ سینماگران کمسواد و بساز و بفروش ما در سالهای دهههای چهل و پنجاه شمسی علاقه غیرقابل چشمپوشیای به آثار ژانری داشتند، اما تقریباً هیچ از زمینه فرهنگی و تاریخی اینگونه فیلمها و تضاد و تعارضشان با عرف و اخلاق جامعه مذهبی ما نمیدانستند و فکر میکردند اگر پلاستیک فیلمهای وسترن، جنایی و نوآر را از سینمای آمریکا و ملودرام را از آثار ترکیهای، مصری و هندی بگیرند و بازیگران به زبان فارسی دیالوگ بگویند، ما با سینمایی متکی به خود و قائمبهذات که میتواند گلیمش را از آب بیرون بیاورد طرف میشویم، درحالیکه بار کج به منزل نمیرسد و همین فکر، بنیان فرهنگی کاخ پهلوی را با تمام آن ایدهها در باب «توسعه» به لرزه درآورد و درنهایت فروریخت. امامعلی حبیبی هم با پایان فیلم تارزانی «مرد جنگلی» به پایان دوران حضورش در آثار عامهپسند رسید و 55 سال باقیمانده عمرش را در محبوبیت و بدون نیاز به پرده سینما طی کرد. تنها نکته مهم مرد جنگلی بازی جمشید هاشمپور (آریا) در کنار حبیبی بود. کمال دانش بهعنوان کارگردان این فیلم تنها دو سال در سینما دوام آورد و پس از ساخت «خر دجال» در سال 1351 قید سینما را زد.











