محمد قربانی، منتقد: تولد دوباره جهان ژوراسیک، ادعایی است که تنها در اسم آخرین نسخه از فرنچایز ژوراسیک دیده میشود: «جهان ژوراسیک؛ تولد دوباره» اما در عمل این فیلم چیزی جز ترکیبی از کلیشهها، خردهداستانهای بیسرانجام و کارگردانی استودیویی و فرمولی نیست. «ژوراسیک: تولد دوباره» مجموعهای از خردهپیرنگهای ناتمام را کنار هم چیده و شخصیتهایی برای پیشبرد آنها انتخاب کرده است که نه گذشتهای مشخص دارند، نه انگیزهای باورپذیر و نه حداقل جذابیتهایی که همدلی تماشاگر را برانگیزند. روابط میان شخصیتها اغلب شتابزده بنا میشود و به همان سرعت هم رها میگردد. مثلاً تقابل میان گروه دانشمندان و شرکتهای بزرگ که میتوانست به هسته داستان تبدیل شود، در حد چند دیالوگ سطحی باقی میماند و بهسرعت زیر بار صحنههای اکشن فراموش میشود. همه خلأها قرار است با CGI پر شود. اما بسیاری از موقعیتهای اکشن هم دقیقاً کپی لحظاتی هستند که در فیلمهای قبلی دیدهایم: فرار گروهی از دایناسورهای خشمگین، کودکی که در معرض خطر قرار میگیرد، قهرمانی که در لحظه آخر با شجاعت غیرواقعی همهچیز را نجات میدهد و... همچنین پیشبینیپذیری بیش از حد این موقعیتهای فرمولی، امکان تعلیق را از بین برده و ژوراسیک جدید را به فیلمی کسلکننده تبدیل کرده است.
با این حال همین فیلم میتوانست با تدوین تا حدی نجات پیدا کند اما تدوین فیلم نیز دچار مشکلات اساسی است و نمیتواند ریتم روایت را تنظیم کند. صحنههای تعقیبوگریز بسیار طولانیاند و این اطناب در تضاد با صحنههای کوتاهی که در آنها به روابط بین شخصیتها پرداخته میشود، تماشاگر را پس میزند. نسخه جدید ژوراسیک، بهجای آن که رنگوبوی تولدی دوباره داشته باشد، بیشتر تداعیگر مرگ فرنچایز فرسوده ژوراسیک است. فیلم با فیلمنامهای آشفته و کارگردانی بیروح، هیچ چشمانداز تازهای برای ادامه این جهان خلق نمیکند و تماشاگر را با این پرسش تنها میگذارد که آیا وقت آن نرسیده که این مجموعه همانند دایناسورهایش به تاریخ بپیوندد
شماره ۴۴۸۸ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
فرسوده مثل دایناسورها














