آرش خوشخو، منتقد سینما: در سالهای مختلف تلاش اصلیمان این بود که سلیقه آکادمی اسکار را پیش از برگزاری، حدس بزنیم. کمیتههای مختلف هم تلاش کردند در حد بضاعت خودشان فیلمهایی را انتخاب کنند و راهی اکرانشان کنند. کیفیت برخی از آثار به حدی بالا بود که کسی شکی نداشت، کدام فیلم باید به اسکار معرفی شود و در بعضی از سالها اینطور نبود. با همه این صحبتها، به نظرم یک نکته را نباید فراموش کنیم و آن هم اینکه الان دیگر مانند هفت یا هشت سال قبل، اسکار دیگر یک مراسم مهم و حیاتی نیست جز برای تهیهکنندهها. اسکار تبدیل شده به یک فرصت درآمدزایی برای سرمایهگذار که بتواند درآمدزایی بیشتری داشته باشد. به همین دلیل، من فکر نکنم الان دیگر خیلی مهم باشد که فیلمی نماینده ما باشد برای اسکار که مثلاً بیاید جزء پنج فیلم آخر یا مثلاً برنده اسکار شود. دیگر این مسئله حیاتی نیست، چون اسکار هم دیگر تأثیر جهانی ندارد و نایی برای اثربخشیاش نمانده. الان شما ببینید چند نفر از مردم میپرسند یا میدانند که بهترین فیلم سال گذشته کدام فیلم بوده؟ خیلیها اصلاً نام آنورا را هم نشنیدهاند. خیلی از مردم در تمام جهان اصلاً یادشان رفته مراسم اسکار و برنده اسکار چیست. جدا از این حرفها، به هر حال ما دو فرمول برای رقابت در اسکار داشتیم و داریم؛ اول کشف فیلمهایی که به نظر شانس بیشتری برای رقابت دارند و دوم اینکه فیلمی را انتخاب کنیم که کیفیتش آنقدر بالا باشد تا حرف و حدیثها را از بین ببرد.
با تمام این تفاسیر این را هم باید در نظر بگیریم که اسکار در سالهای اخیر تاحدی تابع مسائل فرامتنی شده، سلیقه اصلی آن تغییر جدیای نکرده اما حضور مسائل فرامتنی در آن احساس میشود. نمونهاش را هم در اسکار گرفتن اصغر فرهادی برای فیلم فروشنده دیده بودیم. اگر خاطرتان باشد، فرهادی با مارن آده و فیلم تونی اردمان رقابت داشت و خیلیها شانس اصلی را به تونی اردمان داده بودند اما به خاطر کمپین تبلیغاتیای که علیه ترامپ به راه افتاده بود، اسکار به فرهادی داده شد و «فروشنده» جایزه را مال خود کرد. البته بعید میدانم امسال این اتفاق تکرار شود، چون ما در جنگ جاری در تقابل با تمامیت و ماهیت آمریکا قرار گرفتیم و دیگر بحث حزبی نیست.
گمان نمیکنم که در این سالها و بعد از «فروشنده» تا حالا، خیلی فیلمی داشته باشیم که شایسته حضور جزء پنج فیلم نهایی باشد و مثلاً از جایزه نگرفتنش ناراحت باشیم (البته به جز «قهرمان» فرهادی که نسبتاً کیفیت بهتری داشت). من چندان این موضوع را به دستهای پشت پرده و سلیقه اسکار ربط نمیدهم. اسکار منطبق بر همان مدل سابق دارد پیش میرود که جایزههایش را ذیل موجهای سیاسی توزیع میکند، حالا گاهی این موجها تقویت شدهاند وگاهی تضعیف.
در فرستادن فیلم به اسکار ما باید یک سؤال جدی از خودمان بپرسیم؛ ما میخواهیم فیلمی را به آکادمی معرفی کنیم که جایزه را نگیرد؟ برخی از فیلمها مشخص است که از پیش باختهاند و قرار نیست آکادمی روی خوشی به آنها نشان دهد، حالا هر چقدر هم که آن فیلم میخواهد شریفتر باشد. ما میخواهیم در یک بازی شرکت کنیم، خب بهتر است که در این بازی خوب شرکت کنیم و بر اساس قواعد آن. منطقی است که ما باید فیلمی را به اسکار بفرستیم که شانسش بیشتر باشد وگرنه برای دلخوشی خودمان اثر معرفی کردهایم، حالا هرچقدر که آن فیلم میخواهد با شرایط حاکمیتی منطبق باشد. الان درباره «ناتوردشت» هم همین قضیه صادق است، اگر این فیلم را بفرستیم چه کسی متوجه آن خواهد شد؟ اصلاً کسی میفهمد ناتوردشت در اسکار بوده؟ این اتفاق درباره «پیرپسر» هم میتواند رخ بدهد.
به هر دلیلی اگر هنوز هم فکر میکنیم، فیلممان جزء پنج تای اسکار باشد مثلاً غرور ملیمان راضی میشود یا حالا به هر دلیل دیگری، راهش این است، فیلمی را ارسال کنیم که شانس بیشتری در اسکار داشته باشد. نه اینکه این فیلم چقدر نماینده من است یا چقدر نماینده معاونت سینمایی است یا چقدر نماینده دیدگاه مسئولان است.
ما عملاً در میان کشورهای منطقه هیچ کشوری که برنده اسکار باشد نداشتیم و فیلمهایی که از لبنان و سعودی جزء پنجتا رفتند، دلیلی بر صنعت سینما داشتن این کشورها نیست. اغلب فیلمهای اینچنینی نشانی از جریان پیوسته سینمایی ندارند و حتی سینمای ترکیه با آن همه سروصدایی که نوری بیلگه جیلان ایجاد میکند باز هم دلیلی بر وجود صنعت سینما در ترکیه نیست. به نظرم ما تنها کشوری هستیم در منطقه که صنعت فیلمسازی داریم و برای همین قاعدتاً حضورمان در این رقابت سینمایی -حالا اگر برایمان مهم است- جالب خواهد بود.
در حقیقت، فیلم دیدن دیگر مثل سابق یک مسئله مهم بین خانوادهها و مردم نیست. الان شبکههای سوشال مدیا و بازیهای کامپیوتری جای سینما را گرفتهاند و سینما تبدیل به رسانه دوم شده است. تکهای از «سلام سینمای» مخملباف را چند وقت پیش داشتم میدیدم. در بخشی از فیلم کارگردان از کسانی که برای تست بازیگری آمده بودند میپرسید؛ شبیه کدام بازیگر هستید؟ یکی میگفت آلن دلون، شخص دیگری میگفت آنتونی کوئین. حالا من به شما قول میدم که اگر الان دهتا پسر را پیدا کنید در محلههای مختلف و بگویید شبیه به کدام بازیگر هستید یا بازیگر محبوبتان کیست، اصولاً خیلی کسی را نمیشناسند که بگویند. اگر بخواهند خیلی لطف کنند میگویند؛ لئوناردو دیکاپریو. سینما در کل جهان خوابیده و کاری هم از دستمان برنمیآید.
شماره ۴۴۸۴ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
اسکار در سالهای اخیر تا حدی تابع مسائل فرامتنی شده است














