سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: کابینه امنیتی رژیم صهیونی تصمیم گرفته کنترل کامل نوار غزه را در دست بگیرد؛ دولت برای رد اتهام اشغال بلندمدت، اهدافی را اعلام کرده تا نشان دهد با تحقق آنها کنترل را واگذار و عقبنشینی میکند؛ آزادسازی تمام اسرا، خلع سلاح غزه و برکناری حماس از حکومت این اهداف را تشکیل میدهند. مهمترین پیامد این تصمیم اعلام سراسر غزه بهعنوان محیط عملیاتی است. ازآنجاکه اکثریت ساکنان غزه در یکپنجم محیط آن فشرده شدهاند، تصمیم به کنترل کامل شامل ورود به این مناطق متراکم میشود. رژیم صهیونی در طول جنگ این مناطق را امن اعلام کرده بود که باعث افزایش جمعیت حاضر در آنها شد. با گسترش عملیات به این مناطق تلفات افزایش شدیدی خواهند داشت. بمبارانهای شدید و هجوم قوای زمینی، مناطق متراکم را به سمت وضعیتی سخت سوق میدهد. تمام دشواریها اما برای ساکنان غزه نیست. صهیونیستها خود بزرگترین قربانی تصمیم جدیدشان هستند و پیش از اجرای آن با برخی تبعاتش مانند تشدید انزوای بینالمللی و التهاب داخلی مواجه شدهاند.
از نظر نظامی مانع بزرگ، کمبود نیروست. رسانههای عبری گزارش دادهاند ایال زمیر، رئیس ستاد مشترک ارتش معتقد است کنترل غزه به ۲۰۰ هزار نیروی ذخیره نیاز دارد. زمیر تأکید کرده نیروهای ذخیره همین امروز هم به دلیل نبرد طولانیمدت خستهاند.
نیمی از لشکرها در غزه
نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونی در مجموع دارای ۱۳ لشکر است. از این تعداد ۶ مورد لشکرهای دفاع منطقهای هستند؛ چهار لشکر ۸۰ ایدوم (منطقه جنوبی، مرز مصر تا خلیج عقبه)، ۹۱ گالیل (شمال، مرز لبنان و سوریه)، ۹۹ هابازک (مرکز، شامل تلآویو تا کرانه باختری) و ۸۷۷ یهودا و سامره (کرانه باختری) صرفاً دفاع منطقهای هستند. دو لشکر ۱۴۳ غزه و ۲۵۲ سینا اما ترکیبیاند و علاوه بر نقش منطقهای، عملیاتی نیز بهحساب میآیند. لشکرهای منطقهای از نظر تسلیحات و خودرویی سبکترند و نقش دفاعی دارند، درحالیکه لشکرهای عملیاتی از قابلیت تحرک و هجوم با پیشروی در محیط برخوردارند. در نبردها، لشکرهای منطقهای به دلیل مشخصبودن حوزه دفاعی خود نباید به مناطق دیگر منتقل شوند؛ اما درطول جنگ طوفان الاقصی این اتفاق رخ داد. ازاینرو مواقع بحرانی که کمبود نیرو پیش بیاید، لشکرهای دفاع منطقهای هم منتقل میشوند. ارتش رژیم صهیونی دارای هفت لشکر عملیاتی است که اگر دو لشکر منطقهای دارای توان عملیاتی به همراه تیپهای تقریباً مستقل نیز محاسبه شوند، مجموع توان عملیاتی به ۱۰ لشکر میرسد. عملیات در غزه نیازمند حضور ۶ لشکر است؛ یکی از این لشکرها، لشکر ۱۴۳ غزه است که ترکیبی و منطقهای - عملیاتی است. در میان پنج لشکر باقیمانده احتمالاً تمام لشکرها از میان یگانهای عملیاتی نخواهند بود و عناصری از لشکرهای منطقهای برای نبرد اعزام میشوند.
ازاینرو برای نسبتگیری باید ۶ لشکر عملیاتی را بر مبنای ۱۳ لشکر موجود دید. در این صورت نیمی از کل استعداد نیروی زمینی درگیر حضور در تمام مناطق غزه خواهد شد.
وضعیت نظامی
فشار اصلی در عملیات پیش رو مانند اکثر اقدامات قبلی روی نیروی زمینی است. درباره اثرات نظامی این عملیات نکاتی وجود دارند.
1- نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونی وابستگی بالایی به نیروهای ذخیره دارد. این امر مشکلاتی را تحمیل میکند. این افراد غیرنظامی و به کسبوکار مشغولند؛ اما باید به جنگ اعزام شوند که اغلب حضورشان اجباری است. ازبینرفتن تعادل میان زندگی و کسبوکار غیرنظامی سربازان ذخیره و حضورشان در فراخوانها عامل مهمی در فرسودگی رزمی است. نظامیان رسمی و سربازان وظیفه تکلیفشان مشخص است؛ اما سربازان ذخیره خدماتشان بیشتر تحتتأثیر ادامهیافتن و گسترش جنگ قرار میگیرد.
2- نقش سربازان ذخیره، تقویت یگانها و جایگزینی با تلفات است. آنها از نقش تقویت و جایگزینی فراتر نمیروند، به این معنا که افزودهشدن آنها به معنای توسعه نیروی زمینی نیست؛ با نیروهای ذخیره نه یگانهای بیشتری ایجاد میشوند و نه نفرات یگانهای موجود به شکل نامعمولی افزایش مییابند.
3- نظامیان رسمی و سربازان وظیفه تمام سال را در خدمت نظامی هستند؛ اما نظامیان ذخیره یکسوم تا نیمی از سال را به خدمت میپردازند. ازاینرو در محاسبه کلی باید تعداد نیروهای ذخیره را بر دو یا سه تقسیم کرد. نیروی زمینی ارتش رژیم ۱۲۶ هزار عضو دارد که ۵۰ هزار و ۵۰۰ نفر نظامی رسمی و ۷۵ هزار و ۵۰۰ نفر سرباز وظیفه هستند که خدمت تماموقت در سال دارند. نیروی زمینی دارای ۴۰۰ هزار نظامی ذخیره است؛ اما حتی اگر تمام آنها وارد خدمت شوند، به این دلیل که بخشی از سال را خدمت میکنند، پیوستن آنها به معنی رسیدن نفرات زمینی به ۵۲۶ هزار نفر نیست. سربازان ذخیره از ۱۰۰ روز تا ۱۴۰ روز خدمت میکنند. ازاینرو در صورت فراخواندن کامل نیروها، به طور عملی درطول یک سال، معادل ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نیرو به یگانهای زمینی افزوده میشود.
4- رژیم بعد از ۷ اکتبر ۳۶۰ هزار نفر را فراخوان کرد؛ اما ۲۲۰ هزار نفر معادل دوسوم به این فراخوان پاسخ مثبت دادند؛ ازآنجاکه پیوستن به فراخوان ضروری بود، کسانی که به درخواست پاسخ مثبتی ندادند اغلب غیبت خود را از نظر قانونی به دلایلی مانند معافیتهای پزشکی توجیه کردند. از ۲۲۰ هزار نفر نیز بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر به خدمت اعزام شدند؛ عددی معادل نیمی از فراخوان اولیه. با توجه به سقف خدمت سالانه نظامیان ذخیره که حداکثر ۱۴۰ روز در سال است، افزودهشدن ۱۸۰ هزار نفر معادل اضافهشدن ۵۰ تا ۸۰ هزار نفر به نیروی زمینی بود.
5- ارتش رژیم صهیونی اندکی پیش از جنگ با ایران فراخوانی برای جذب ۴۵۰ هزار نیرو صادر کرد. این فراخوان ۹۰ هزار نفر از فراخوان بزرگ قبلی برای جذب ۳۶۰ هزار سرباز بیشتر بود. در آن موقع دلایلی برای این فراخوان قابلتصور بود؛ آمادگی برای جنگ با ایران نیاز به اقدامات احتیاطی داشت تا بتوان مانع از اقدام گروههای محور مقاومت شود. دلیل دوم به افزایش سن خدمتی نظامیان ذخیره بازمیگشت که طبیعتاً بر افزایش تعداد نیروهای ذخیره تأثیر داشت. به نظر میرسد با توجه به مدتزمان زیادی که برای تکمیل فرایند نیاز است، آن فراخوان ۴۵۰ هزارنفری برای عملیات بزرگ در غزه صورتگرفته بود. البته این احتمال وجود دارد که آن فراخوان دلیلی دیگری داشته و با تغییر تصمیمها قرار شده قوای گردآوری شده در عملیات جدید به کار روند.
6- دو اقدام برای کاهش بحران سربازان انجام شده است؛ اول افزایش روزهای خدمت نظامیان ذخیره در سال و دوم افزایش تعداد این نظامیان از طریق بالا برد سقف سن خدمتی که آن را برای سربازان به ۴۶ سال و برای افسران به ۵۰ سال رسانده است. سختگیری بر نظامیان ذخیره در حالی است که حریدیها همچنان عمدتاً از خدمت نظامی معافند.
7- با وقوع جنگ آشکار شد که دو اشتباه بزرگ در قوای نظامی رژیم وجود دارد؛ اتکای بالا بر فناوری و دوم نظامیان ذخیره. با ناکامی بهرهبرداری از فناوری در کشف عملیات ۷ اکتبر، خطوط مقدم دچار فروپاشی شدند و تزریق قوای ذخیره نیز زمانبر بود. با طولانیشدن جنگ فرسایش و نافرمانی نیروهای ذخیره دردسرساز شد. راهکار حل این بحران افزایش پرسنل نظامی فعال و تماموقت بود. به عبارتی درمان موردنیاز جذب نظامیان رسمی بیشتر است؛ اما در عمل و در حرکتی معکوس با روند درمان، تلآویو با تشدید فشار سربازگیری از نظامیان ذخیره در حال تعمیق بحران است.
8- رژیم صهیونی با ۱۸ هزار و ۵۰۰ زخمی و یک هزار کشته در نیروی زمینی روبهرو است که معادل نفرات دو تا سه لشکرند. دوسوم این تلفات مربوط به نیروهای ذخیره است، به این معنا که تقریباً ۱۲ هزار نفر از لیست نفرات قابل فراخواندن کمتر شده است.
موانع
علاوه بر وضعیت نیروی زمینی در حوزه خارجی نیز مشکلاتی در برابر صهیونیستها ایجاد شدهاند که شامل رشد مخالفتها با اقدامات رژیم صهیونی و تلاش برای تغییر رفتار آن با تحریمهای اقتصادی و نظامی میشود.
1- دولتهای بیشتری به روند ممنوعیت ارسال تسلیحات برای رژیم صهیونی پیوستهاند. این تحریمها بیشتر از هر چیز تأمین قطعات، تجهیزات انفرادی، مهمات و مواد اولیه لازم در صنایع نظامی را هدف قرار میدهند. ممنوعیت ارسال قطعات ناوهای جنگی توسط هلند یک نمونه از این تلاشهاست. آلمان نیز به روند مزبور پیوسته که شاخص مهمی است. برلین به دلیل شکست در جنگ جهانی دوم و محکومشدن در قضیه هولوکاست بهشدت تحتتأثیر و نفوذ آمریکا و صهیونیستها قرار دارد. به همین دلیل مواضع آلمانها همواره حتی نسبت به مواضع انگلیس و فرانسه علیه رژیم صهیونی عقبتر بود. پیوستن دولتهای اروپایی به روند تحریم تسلیحاتی به این معناست که بسیاری از کمکهای نظامی بلاعوض مسدود میشوند. صهیونیستها برخی تسلیحات را با هزینه کم و بخش بزرگتری را بدون پرداخت هزینه دریافت میکردند؛ حالا نهتنها خبری از قطعات تسلیحاتی و مواد اولیه نظامی رایگان نیست، بلکه صهیونیستها حتی با وجود پرداخت هزینهها نیز قادر به واردات از منابع قبلی نیستند. تلآویو حالا همزمان با گسترش نیاز با دشواری تأمین روبهرو شده است.
2- در زمان ۷ اکتبر رژیم صهیونی با مخالفتی در غرب برای عملیات زمینی در غزه مواجه نبود. در دوره ورود به جنوب غزه مخالفتهای اندک و خصوصی توسط دولت جو بایدن، رئیسجمهور سابق نسبت به حمله به رفح وجود داشت. در تمام برهههای قبلی مخالفتهای داخلی حداقل در ابتدای عملیاتها وجود نداشتند. در دوره کنونی اما جبهه خارجی و داخلی یکپارچه مخالفند. در داخل احزاب اپوزیسیون به طور کامل، نهادهای نظامی و امنیتی مسئول شامل موساد، شاباک و ارتش به طور کامل و بخش قابلتوجهی از دولت مخالف عملیات در تمام غزهاند. جالب آنکه بتزلل اسموتریچ، وزیر دارایی، نفر دوم در وزارت دفاع و عضو کابینه امنیتی در خصوص فشارها و ادامهیافتن حمایتهای ترامپ در صورت تداوم و گسترش جنگ ابراز نگرانی کرده است.
3- کنترل غزه نیازمند تدارکات وسیع نظامی برای نگهداری و حمایت از ارتش و همچنین اجرای مسئولیتهای بینالمللی در برابر جمعیت غیرنظامی منطقه اشغالی است. ایجاد زیرساختها و اداره آنها به بودجه بزرگی نیاز دارد.
اوضاع انسانی
با تلاش برای کنترل کامل غزه، وضعیت انسانی آن وخیمتر خواهد شد.
1- اگر عملیات نظامی رژیم صهیونیستی تمام غزه را دربر گیرد، این مسئله به معنای تمرکز عملیات در مناطق متراکمی خواهد بود که در مقاطع طولانی جنگ امن اعلام شده بودند.
2- در حال حاضر مشکل اصلی جامعه جهانی با رژیم صهیونی ممانعتش از ارسال غذا و دارو به غزه است. با اجرای حملات سراسری اما ضمن کاهش ورود کمکها، پراکنده شدن ساکنان به مشکلات موجود در زمینه توزیع غذا دامن میزند.
3- ورود مناطق امن به محیط عملیات به این معناست که صهیونیستها قصد دارند با وادارکردن مجدد ساکنان به جابهجایی، آزار مردمی را تشدید کنند.
نکات
1- رژیم صهیونی به دلیل مشکلات داخلی و تداوم حیات دولت به ادامه جنگ نیاز دارد؛ اما مسیر برای جنگافروزی در دیگر جبههها تا حد زیادی مسدود است. ازاینرو برای انحراف توجه داخلی، رنگ جدیدی به جنگ غزهزده شده تا این جنگ ظرفیت تخلیه مشکلات داخلی را بیابد. اعلام تلاش برای کنترل کامل بر غزه، در حکم این رنگ جدید است.
2- عملیات آزادسازی اسرا رمز توجیه حملات چند هزارنفری پیشروست. صهیونیستها تنها در عملیات نصیرات برای آزادسازی چهار نفر، ۴۰۰ نفر را کشتند. آزادسازی اسرای زنده و یافتن اجساد باقی اسرا میتواند به شهادت هزاران نفر منجر شود. هدف اصلی صهیونیستها آزادسازی نیست، زیرا این اقدام با مذاکره امکانپذیر است. تلآویو به اسرا نیاز دارد تا تجاوزهای خود را در پوشش آنها مشروع جلوه دهد. بااینحال شکلگیری این روند در تلآویو به معنای بینیازی حماس از کارت اسرا نیست. جامعه و طبقه سیاسی رژیم سوءاستفاده نتانیاهو از اسرا را تشخیص داده و این مسئله به بیاعتمادی در سرزمینهای اشغالی دامنزده است.














