مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ: حالا دیگر وقتی تیتراژ پایانی یک فیلم را نگاه میکنی، بعید است با اسم یک کشور روبهرو شوی؛ بازیگر از یک قاره آمده، فیلمبردار از قارهای دیگر، سرمایهگذار از جای سوم، و تدوینگر پشت لپتاپش در کشوری کاملاً متفاوت نشسته است! این یعنی سینما جهانی شده، بدون ویزا و گذرنامه. در این میان، تولید مشترک یا همان Co-Production تبدیل به رمزی شده برای ورود فیلمها به جشنوارههای جهانی، پخش در سالنهای سینمایی بینالمللی و البته جذب حمایت مالی و فنی. در واقع، وقتی پای یک پروژه بینالمللی در میان است، پای دیپلماسی فرهنگی که هم به میان کشیده میشود. اما سینمای ایران کجای این نقشه جهانی ایستاده؟ طبیعتاً کار بینالمللی در قالب تولید مشترک اشتباه نیست و میتواند انجام شود اما مطمئناً بستر و روال آن درست تعریف شود.
نگاهی به اعداد؛ متوسط رو به بد
جدولی که در ادامه گزارش بررسی شده، نشان میدهد همکاری ایران با 21 فیلم در قالب تولید مشترک از سال ۱۳۷۲ تا امروز شکل گرفته است. برخی از این آثار، صرفاً در سطح جشنوارهها دیده شدند، اما تعدادی نیز بهطور عمومی در ایران اکران شدند و حتی موفقیتهای اقتصادی نیز بهدست آوردند. اگر بخواهیم بسیار خوش بینانه به این جدول نگاه کنیم، باید به گفتن «خدا را شکر که ما هم در کارنامه سینمای ایران، محصول مشترک داریم» بسنده کنیم. اما در واقع، این میزان آن هم برای بیش از 30 سال، عدد کمی است. مخصوصاً که به جز موارد محدودی، دیگر تولیداتی که با این ویژگی تولید شدند، شامل استقبال عمومی نشدند.
اگرچه تاریخچه تولیدات مشترک در سینمای ایران به دهه ۱۳۷۰ بازمیگردد، اما در سالهای اخیر نشانههایی از بلوغ و تنوع در این مسیر دیده میشود. فیلمهایی با همکاری کشورهای گوناگون، از ژاپن و فرانسه گرفته تا ترکیه، هند، کانادا و لبنان ساخته شدهاند.
ساخته مشترک ایران و ترکیه به کارگردانی حسن فتحی با فروش بیش از ۱۲۰ میلیارد تومان، در این میان، عدد قابل توجهی است. البته، این میزان فروش را اگر از بازیگران و تهیهکنندهاش جدا کنیم، قطعاً فروش کمتری را طی میکرد. پیش از آن، فیلم «سلام بمبئی» نیز با مشارکت هند، فروش قابلتوجهی در زمان خودش (نزدیک به ۱۵ میلیارد تومان) در سال ۱۳۹۵ ثبت کرده بود. البته این میزان تنها در کشور ایران بوده و در کشور هند، به فروش خاصی نرسیده است. در صورتی که تولید مشترک اگر برای یک کشور نهتنها بدون سود، بلکه همراه با زیان باشد، پس دیگر فایدهاش چیست؟
حتی برخی از تولیدات حتی رنگ اکران را هم به خود ندیدند. برا ی مثال آثاری چون «اولین تولد» با همکاری آمریکا یا «رقص با رؤیا» با همکاری آرژانتین هرگز رنگ اکران عمومی را در ایران ندیدند. یا فیلمهایی مانند «درخت خاموش» و «الماس قلب ایرانی» که صرفاً در حلقههای هنری یا جشنوارهای مطرح شدهاند.
همه این موارد نشان میدهد که تولید مشترک حداقل در ایران، سودده نیست و رفتن به سمت آن، اشتباه است؛ چراکه تا امروز، هیچ نهاد منسجمی برای ساماندادن به تولیدات مشترک وجود نداشته. بیشتر وقتها، هر مدیر فرهنگی، در دوره خودش چند قول و قرار میگذارد، شاید هم یکی دو قرارداد امضا کند، اما بعدش همهچیز به فراموشی سپرده میشود. نبود قانون مشخص، حمایت مالی، تسهیلات ارزی و حتی یک مسیر روشن برای صدور مجوز، باعث شده همکاریهای بینالمللی، بیشتر شبیه یک تجربه فردی و پراکنده باشد تا یک روند حرفهای.












