مرتضی درخشان؛ نویسنده:
1- «چرا کم کار شدی؟!» این پیامی بود که از طرف شهید محمد باقری به من رسید. من بهتزده بودم که چطور او کارهای ما را در فضای مجازی میبیند و حالا که واقعاً کم کار شده بودیم متوجه شده و از ما سراغ میگیرد! من اگر نیمی از جایگاه او را داشتم خیلی چیزها را از دست میدادم، جامعه را از دست میدادم، فضای مجازی را از دست میدادم، علاقههای شخصیام را، حتی خانواده را از دست میدادم، باقری اما همه را با هم نگه داشته بود.
من نظامی یا نظامینویس نیستم، اما به عنوان یک کنشگر اجتماعی فرماندهان نظامی را از روی رفتارهای اجتماعیشان قضاوت میکنم. شهید باقری از نظر من بزرگترین فرمانده نظامی کشور بود. مردی که به موقع لباس نظامی میپوشید و لباس نظامی را از تن بیرون میآورد و عکسالعملهای به موقعی داشت، از گفتوگو به عنوان یک ایرانی در تخت جمشید تا هشدار به دشمنان به عنوان یک فرمانده نظامی از او یک ایرانی کامل ساخته بود، یک نفر که میشد به او اعتماد و تکیه کرد.
یک بار با استفاده از همان واسطه برای پسری که مادرش درگیر سرطان سختی بود درخواستی کردم، توضیحات را در نامهای نوشتم و برای او فرستادم، نامه را پاراف کرد و برای نهاد مربوطه فرستاد. دستور فرمانده ستادکل نیروهای مسلح آبی روی آتش بود. بعضی نامهها سنگ را سوراخ میکنند و راه را طوری باز میکنند که انگار هیچ مشکلی در کار نبوده است. آدمهایی که به چنین افرادی دسترسی دارند خیلی خوشبخت به نظر میرسند، مثل فرشته باقری که با امضای پدرش، حتی با یک تماس تلفنی میتوانست جای مدیر هریک از خبرگزاریها یا روزنامههای کشور باشد، اما وقتی شهید شد تازه فهمیدیم که خبرنگار ساده یک خبرگزاری بوده است.
2- باقری بیش از یک فرمانده نظامی بود. اگر سیر تحول او را دنبال کنید تا پیش از انتخاب به عنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح خیلی سر زبانها نبود و همیشه به عنوان یک نخبه اطلاعاتی نامش در صفحه دوم قرار داشت، اما با ارتقای رتبه جوری خودش را با سمت جدیدش تطبیق داد که احساس کردیم سالها برای این سمت آموزش دیده است.
آرام بود، اما مقتدر! مرد بلندقامت و لاغراندامی که مهمترین نظامی کشور بود و بالاترین درجه را در میان فرماندهان داشت و وقتی حرف میزد احساس میکردیم حتماً اجرا میشود.
دست آخر به همراه خانواده به شهادت رسید، انگار قرار بود سند مظلومیت یک فرمانده باشد، فرماندهای که حتی به خاطر شرایط شغلی تمام این سالها با نام و نام خانوادگی مستعار زندگی کرد و همین باعث شد که خیلی از ماها فراموش کنیم که او محمدحسین افشردی بود، نه محمد باقری! زندگی کردن در این سطح واقعاً سخت است، بهخصوص برای خانواده!
3- زندگی کردن در شرایط سخت باعث شد خانواده شهید باقری عاقبت به خیر شوند، دسته جمعی شهید شدند، همسرش و دخترش هم در این فیض شریک بودند، چون در آن صبر شراکت داشتند.
رسمی در میان مسلمانان هست که میگوید هفت قدم پشت تابوت بروید تا در ثواب تشییع شریک باشید و ما ایرانیها که مردم مهربانی هستیم، هفت قدم پشت خانوادهای راه رفتیم که هیچکس را نداشت که تشییعشان کند. ما همه فرزندان، خواهران و برادران محمد هستیم، خانواده مردی که سالها با نام خانوادگی مستعار زندگی کرد، حالا ما با نام خانوادگی مستعار زندگی میکنیم، باقری!














