محمدرضا باقری، فعال رسانهای:
1- پرتاب موشک ماهوارهبر بود. از ظهر منتظر زمان پرتاب بودیم. بر بلندای تپهای مشرف به موشک. نمیشد خیلی نزدیک شد. خیلیها بودند، مقامات لشکری و کشوری، زمان پرتاب بهدقت محاسبه شده بود، همه موارد چندین بار و با دقت مورد بازرسی قرار گرفته بود، لحظه پرتاب فرا رسید. موشک آسمان را درنوردید و رفت و رفت تا نقطه شد و از دید خارج شد. از اینجا به بعد کسی نمیدانست چه میشود. همه منتظر تماس بودند. چهره غمگین امیرعلی حاجیزاده تکلیف را مشخص کرد. موشک نتوانسته بود ماهواره را در مدار قرار دهد. دلم برای حاجیزاده خیلی سوخت.
آن همه زحمت و تلاش و شب بیداری، دست آخر نشد! اگر من جای او بودم کار را رها میکردم. کاری که دست آخر نتوان با گردن افراشته از آن دفاع کرد و درش شکست وجود داشته باشد که به درد نمیخورد؛ اما فرق من و امثال من با امیرعلی حاجیزاده همین نقطه بود. حاجیزاده مأیوس نشد. کار کرد و تلاش کرد و تکرار کرد و تکرار کرد و کمتر از یک سال اشکالات را فهمید و با محاسبات جدید موشک ماهوارهبر جدیدی را طراحی کرد که توانست ماهواره را در مدار قرار دهد. حاجیزاده مرد یأس و ناامیدی نبود. مرد امید و تلاش و کوشش و خستگی را خسته کردن بود. او خوب میتوانست از دل ناامیدیها امید را برویاند و بارها و بارها در همین فقره موشکهای ماهوارهبر این امر را به همه ما نشان داد. شاید آن روز و در آن پرتاب ناموفق فقط دلم برای حاجیزاده سوخت اما پس از آن و بعد از موفقیتهای پیدرپی صنعت موشکی بهخصوص در عرصه موشکهای ماهوارهبر به امیرعلی حاجیزاده و اراده پولادینش رشک بردم و غبطه خوردم.
2- هواپیمای اوکراینی بعد از عملیات عینالاسد سقوط کرده بود و مشخص شد این سقوط کار نیروهای خودی پدافند بوده است. آن فردی که آمد جلوی تلویزیون و گردن خم کرد و تقصیر را به عهده گرفت کسی جز امیرعلی حاجیزاده نبود. ما رسانهایها از روند طیشده خیلی گلایه داشتیم شاکی بودیم که اعتبارمان از دست رفته که سرمایه اجتماعیمان تقلیل پیدا کرده است. جلسهای بین رسانهایها و سردار حاجیزاده برقرار شد. همه گلایه داشتند من انگار بیشتر. همه تند حرف میزدند، من هم تندتر.
سر حوصله جواب همه را میداد. اخم نداشت. گلایه نمیکرد. صدایش بالا نمیرفت. با دقت گوش میکرد. آن شب داغ بودم و متوجه نبودم که با چه لحنی و چه چیزهایی را به سردار حاجیزاده میگویم، بعدتر فکر کردم ما از چه چیزی پیش چه کسی گلایه میکنیم؟ پیش کسی که تمام آبرو و حیثیتش را برای مردم گذاشته گلایه میکنیم که بخشی از اعتبار رسانهایمان زیر سؤال رفته است. از خودم خجالت کشیدم.
3- مراسم رونمایی از مستند پرچمدار در مهر ١۴٠٢ در حوزه هنری برگزار میشد، این مستند قدرت پهپادی جمهوری اسلامی ایران را به نمایش میکشید، بخشی از کار و دستاورد اختصاصی سردار امیرعلی حاجیزاده. مجری برنامه بودم. با سردار قبل از برنامه خیلی خودمانی خوشوبشی کردم و وقتی برای سخنرانی دعوتش کردیم، انتظار حداقل نیم ساعت سخنرانی را میکشیدم. اما سردار خیلی کوتاه اشاره کرد که ما در حوزه پهپادی هیچ چیز نداشتیم و در این ۴۰ سال از هیچ، همه چیز را توسعه دادیم به نحوی که امروز در سراسر دنیا هیچ محدودیتی در برد حوزه پهپادی نداریم و و پهپادهایمان فقط شناسایی نیست و دهها مأموریت مختلف دارند.
با خودم فکر کردم شاید به دلیل ملاحظات امنیتی یا مثلاً جلسه دیگری این سخنرانی کوتاه ایراد شد؛ اما وقتی تا پایان جلسه و اکران مستند سردار را در کنار دیگران دیدم متوجه شدم هدف سردار چیز دیگری بوده است. سردار سر حوصله با همه مشتاقان عکس یادگاری گرفت و نماز جماعت را در مسجد حوزه خواند و وقتی مطمئن شد کسی با او کاری ندارد، رفت. آن شب احتمالاً حاجیزاده برای نمایش زحمات همکارانش خیلی به وجد آمده بود.














