علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: حمله به تأسیسات هستهای در جریان جنگ ۱۲ روزه نهتنها نقض آشکار قوانین بینالمللی است، بلکه پیامدهای زیستمحیطی و انسانی گستردهای را به دنبال دارد. ایران، بهعنوان کشوری که برنامه هستهای خود را تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیش میبرد، بارها بر صلحآمیز بودن این برنامه تأکید کرده است. با این حال، حملات اخیر رژیم صهیونیستی و در ادامه آمریکا به تأسیسات هستهای ایران نشاندهنده بیتوجهی آشکار به تعهدات بینالمللی، از جمله پروتکلهای کنوانسیون ژنو و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل است که هدف قرار دادن تأسیسات هستهای را ممنوع میکنند.
در حالی که ادعا شده ایران پیش از این حملات ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده را از این تأسیسات خارج کرده، رافائل گروسی دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با اشاره به عدم گزارش تشعشعات رادیواکتیو، بهصورت غیرمستقیم از کنار این موضوع گذشته است. این موضعگیری منفعلانه آژانس، در حالی که نفس حمله به تأسیسات هستهای به خودی خود اقدامی غیرقانونی و خطرناک محسوب میشود امری محل انتقاد و شائبه برانگیز است. این شائبه با به خاطر آوردن اخبار اسنادی که ایران از اسرائیل خارج کرده است بیشتر هم میشود؛ چراکه مطابق این اخبار گزارشهای ارائه شده به آژانس نیز در این اسناد وجود داشت و احتمال جاسوسی کارکنان آژانس برای اسرائیل را تقویت کرد.
از منظر تاریخی، این اولینبار نیست که ایران هدف سناریوهای هستهای قرار گرفته است. اسناد منتشرشده از آرشیو امنیت ملی آمریکا نشان میدهد که در سال ۱۹۷۴، ایالات متحده در شبیهسازی جنگی SCYLLA III، طرحی برای استفاده از ۵۴ بمب اتمی در خاک ایران، بهعنوان سپر انسانی علیه اتحاد جماهیر شوروی، تدوین کرده بود. این طرح، که حتی متحد نزدیک آمریکا را قربانی میکرد، نشاندهنده بیاعتنایی به جان انسانها و محیط زیست در راستای اهداف ژئوپلیتیک است. نمونههای مشابه، مانند حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای عراق در سال ۱۹۸۱ و حمله چندباره عراق به راکتور تحقیقاتی تهران نیز نشاندهنده سابقهای طولانی از نقض هنجارهای بینالمللی در این زمینه است که اثبات میکند برای بازدارندگی در مقابل هدف قرار گرفتن تأسیسات هستهای معاهدات و قوانین بینالمللی نه جدی گرفته میشوند و نه مسئولان متولی آنها همچون گروسی تمایلی به جدی گرفته شدن آن دارند.
حمایت حقوقی از تأسیسات هستهای و پیامدهای نقض آن
حقوق بینالملل تأسیسات هستهای را به دلیل خطر تشعشعات رادیواکتیو حتی در زمان جنگ تحت حمایت ویژه قرار داده است. پروتکل الحاقی ۱۹۷۷ به کنوانسیون ژنو این اصل را تصریح میکند و هرگونه حمله به این تأسیسات را نقض قواعد بشردوستانه میداند. معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نیز به کشورهای عضو اجازه میدهد از انرژی صلحآمیز هستهای بهرهمند شوند و حمله به تأسیسات هستهای را نقض این حق میشمارد. در صورت وقوع تهدیدات جدی علیه منافع حیاتی یک کشور، مانند حمله به تأسیسات هستهای، معاهده NPT به دولتها اجازه میدهد از این معاهده خارج شوند.
ایران پس از سالها همکاری با آژانس، در تیر ۱۴۰۴ قانونی را به تصویب رساند که همکاری با این نهاد را مشروط به تضمین امنیت تأسیسات هستهای و فعالیتهای صلحآمیز کرد. بر اساس این قانون، بازرسان آژانس تنها با تأیید شورای عالی امنیت ملی اجازه ورود به کشور را دارند. این تصمیم در واکنش به نقض مکرر تعهدات آژانس، از جمله افشای اطلاعات محرمانه برنامه هستهای ایران، اتخاذ شد. اساسنامه آژانس، حفاظت از اطلاعات محرمانه کشورها را الزامی میداند، اما گزارشهایی از درز اسناد حساس ایران به رسانهها وجود دارد. ایران در سال ۲۰۱۲ طی نامهای به شورای حکام این تخلفات را رسماً در شورای حکام محکوم کرد. دولتها برای پاسخگو کردن آژانس میتوانند به سازوکارهایی مانند طرح شکایت در شورای حکام استناد کنند. در صورت تخلفات جدی، این شورا میتواند موضوع را به شورای امنیت ارجاع دهد. همچنین، کاهش همکاری با آژانس، همانطور که ایران در سال ۲۰۱۹ در واکنش به نقض برجام انجام داد، راهکار دیگری برای فشار بر این نهاد است. قانون اخیر مجلس ایران نیز در همین راستا طراحی شده است.
حقوق بینالملل و معاهده NPT تنها در صورتی پایدار میمانند که امنیت برنامههای هستهای کشورهای عضو را تضمین کنند. اگر حملات به تأسیسات هستهای بدون پاسخ بمانند یا آژانس در حفاظت از اطلاعات محرمانه کوتاهی کند، انگیزه کشورها برای باقی ماندن در NPT کاهش مییابد. اقدامات واکنشی اخیر ایران نشاندهنده شکنندگی این معاهده در برابر بیعدالتیهاست. حتی اگر ایران به دلیل ملاحظات شرعی از ساخت بمب هستهای خودداری کند، سایر کشورها چنین تعهدی نداشته و بعید نیست با هدف ایجاد بازدارندگی و توان قدرت به سمت تولید پرشتاب بمب اتمی حرکت کنند. در نتیجه، حمله به تأسیسات هستهای ایران میتواند بهطور غیرمستقیم خطر اشاعه سلاحهای هستهای را در جهان افزایش دهد.
اگر مواد هستهای جابهجا نمیشد چه فاجعهای رخ میداد
حمله اخیر ایالات متحده در حمایت از اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان طی جنگ ۱۲ روزه، یکی از خطرناکترین اقدامات نظامی علیه زیرساختهای هستهای در دهههای اخیر بود. از جانب رسانهها و مقامات غربی بارها این ادعا مطرح شده که ایران پیش از این حملات، ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده را از این تأسیسات خارج کرده است. در صورت صحت چنین ادعایی باید توجه داشت که به دلیل مسئولیتپذیری و دقت ایران فاجعهای هستهای رخ نداده است. اما اگر ایران این اقدام پیشگیرانه را انجام نداده بود، پیامدهای انسانی، زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی این حملات میتوانست به فاجعهای بیسابقه منجر شود.
نخستین و مهمترین پیامد احتمالی، نشت مواد رادیواکتیو به محیط زیست بود. تأسیسات هستهای مانند فردو، نطنز و اصفهان حاوی مقادیر قابلتوجهی اورانیوم غنیشده، پسماندهای رادیواکتیو و سایر مواد خطرناک هستند. حمله با بمبافکنهای بی-۲، که قادر به تخریب سازههای مستحکم زیرزمینی هستند، میتوانست به آسیبدیدگی مخازن ذخیرهسازی، سیستمهای خنککننده یا راکتورها منجر شود. در چنین شرایطی، آزاد شدن تشعشعات رادیواکتیو به هوا، خاک و آبهای زیرزمینی اجتنابناپذیر بود. تجربه فاجعه چرنوبیل نشان داد که نشت رادیواکتیو میتواند صدها کیلومتر را آلوده کند و اثرات آن تا دههها باقی بماند.
تشعشعات رادیواکتیو میتواند به بیماریهای حاد مانند سرطانهای مختلف و نقایص مادرزادی در نسلهای آینده منجر شود. کارگران تأسیسات، ساکنان محلی و نیروهای امدادی که برای مهار نشت اعزام میشدند، در معرض بیشترین خطر قرار داشتند. برای مثال، در فاجعه نشت مواد رادیواکتیو در اثر زلزله و سونامی در فوکوشیما ژاپن در سال 2011 هزاران نفر به دلیل آلودگی رادیواکتیو آواره شدند و سلامت دهها هزار نفر به خطر افتاد. در ایران، با توجه به تراکم جمعیتی در نزدیکی اصفهان و مناطق اطراف نطنز، تعداد قربانیان مستقیم و غیرمستقیم میتوانست به صدها هزار نفر برسد. علاوه بر این، آوارگی گسترده، تخلیه شهرها و روستاها و فشار بر زیرساختهای بهداشتی و امدادی میتوانست نظام اجتماعی و اقتصادی کشور را به شدت مختل کند.
از منظر زیستمحیطی، آلودگی رادیواکتیو میتوانست اکوسیستمهای منطقه را برای دههها غیرقابلزیست کند. خاکهای آلوده به مواد رادیواکتیو، میتوانستند کشاورزی را در مناطق وسیعی متوقف کنند. رودخانهها و آبهای زیرزمینی که منابع حیاتی برای شرب و کشاورزی هستند، در معرض آلودگی قرار میگرفتند و این آلودگی میتوانست از طریق جریانهای آب به کشورهای همسایه، مانند عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس، گسترش یابد. حیات وحش نیز به شدت تحت تأثیر قرار میگرفت؛ مطالعات پس از چرنوبیل نشان داد که گونههای گیاهی و جانوری در مناطق آلوده دچار جهشهای ژنتیکی و کاهش جمعیت شدند. در ایران که تنوع زیستی بالایی دارد، چنین فاجعهای میتوانست به انقراض گونههای محلی و تخریب اکوسیستمهای شکننده منجر شود.
از منظر اقتصادی، هزینههای مهار فاجعه، بازسازی مناطق آلوده و جبران خسارات انسانی و زیستمحیطی میتوانست اقتصاد ایران را برای سالها با چالش جدیدی مواجه کند. تجربه ژاپن پس از فوکوشیما نشان داد که هزینههای پاکسازی و جبران خسارات به دهها میلیارد دلار رسید.
همچنین، چنین فاجعهای به بیاعتمادی عمیقتر به نهادهای بینالمللی، مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی منجر میشد که نتوانستند از وقوع این حملات جلوگیری کنند. این امر میتواند به مسابقه تسلیحاتی در منطقه و تضعیف رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) منجر شود.
ادعای انتقال ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده قبل از حمله که از طرف رسانههای غربی طرح و ضریب داده میشود در صورت صحت یک تصمیم مسئولانه بود که از وقوع این سناریوی وحشتناک جلوگیری کرد. این اقدام نشاندهنده تعهد ایران به حفاظت از مردم خود و منطقه در برابر خطرات هستهای است. با این حال، این واقعیت که حملات پس از انتقال مواد انجام شده، نشاندهنده بیاعتنایی مهاجمان به خطرات بالقوهای است که میتوانست ایجاد شود. حتی بدون حضور مواد هستهای، تخریب تأسیسات میتوانست به آسیبهای زیستمحیطی، اختلال در تولید فراوردههای پزشکی و خسارات اقتصادی منجر شود.
قربانیان غیرمستقیم حمله به تأسیسات صلحآمیز هستهای
حمله اخیر ایالات متحده با حمایت اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان طی جنگ ۱۲ روزه، نهتنها نقض قوانین بینالمللی بود، بلکه تهدیدی جدی برای سلامت بیماران وابسته به فراوردههای پزشکی هستهای ایجاد میکرد. این تأسیسات، علاوه بر نقش استراتژیک در برنامه هستهای صلحآمیز ایران، در تولید رادیوداروها و سایر فراوردههای پزشکی حیاتی برای تشخیص و درمان بیماریهای مختلف، بهویژه سرطان، نقش کلیدی دارند. تخریب یا اختلال در فعالیت این تأسیسات میتواند زنجیره تأمین این محصولات را مختل کرده و بیماران را در ایران و حتی منطقه با مشکلات جدی مواجه کند.
تأسیسات هستهای ایران، بهویژه راکتور تحقیقاتی تهران که بهطور مستقیم هدف قرار نگرفت اما تحت تأثیر حملات به زیرساختهای هستهای قرار دارد اثرات مهمی بر بیماران وابسته به محصولات هستهای میگذارد. ایران سالانه حجم قابلتوجهی از رادیو داروها را تولید میکند که نهتنها نیاز داخلی را تأمین میکند، بلکه به کشورهای منطقه نیز صادر میشود. حمله به تأسیسات هستهای، حتی اگر مستقیماً به بخشهای تولید رادیودارو آسیب نرساند، میتواند با تخریب زیرساختها، سانتریفیوژها یا سیستمهای پشتیبانی مانند برق و خنککننده، تولید این مواد را کند و یا متوقف کند.
توقف تولید رادیوداروها پیامدهای فوری برای بیماران دارد. در ایران، صدها هزار بیمار مبتلا به سرطان، بیماریهای قلبی و سایر بیماریهای مزمن به این فراوردهها وابستهاند. اسکنهای پزشکی هستهای سالانه برای تشخیص دقیق و بهموقع بیماریها در میلیونها بیمار در سراسر جهان استفاده میشوند. در صورت اختلال در تأمین سوخت راکتور تهران بیمارستانها و مراکز درمانی در ایران مجبور به کاهش یا توقف خدمات تشخیصی میشوند که میتواند به تأخیر در تشخیص بیماریها و بدتر شدن وضعیت بیماران منجر شود. این امر بهویژه برای بیماران سرطانی که نیاز به اسکنهای منظم برای پایش پیشرفت بیماری یا اثربخشی درمان دارند، حیاتی است.
علاوه بر تشخیص، ایران از تأسیسات هستهای برای تولید ایزوتوپهای درمانی نیز استفاده میکند که در درمان سرطان تیروئید و برخی بیماریهای دیگر کاربرد دارد. تخریب یا اختلال در این تأسیسات میتواند تولید این ایزوتوپها را متوقف کند که مستقیماً بیماران تحت درمان را در معرض خطر قرار میدهد. این بیماران که اغلب در شرایط حساس پزشکی قرار دارند، نمیتوانند منتظر بازسازی تأسیسات یا واردات جایگزین بمانند، بهویژه با توجه به تحریمهایی که دسترسی ایران به بازارهای جهانی را محدود کرده است. حتی اگر ایران بتواند رادیوداروها را وارد کند، هزینههای گزاف و تأخیرهای لجستیکی میتواند دسترسی بیماران به این درمانها را به شدت محدود کند.
هدف قرار دادن تأسیسات هستهای که نقش مستقیم در سلامت عمومی دارند، نقض اصل حفاظت از غیرنظامیان در زمان جنگ است. تأسیسات هستهای ایران، به دلیل نقششان در تولید فراوردههای پزشکی، بخشی از زیرساختهای غیرنظامی محسوب میشوند و حمله به آنها نقض این اصل است. این اقدام نهتنها بیماران را به خطر میاندازد، بلکه نشاندهنده بیاعتنایی به ارزشهای انسانی و اخلاقی در راستای اهداف سیاسی و نظامی است.
اقدام پیشگیرانه ایران در انتقال ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده، خطر فاجعه هستهای را کاهش داد، اما این حملات همچنان به زیرساختهای حساس آسیب رسانده و میتوانست تولید رادیوداروها را مختل کند. حتی بدون نشت رادیواکتیو، تخریب تجهیزات پیشرفته مانند سانتریفیوژها یا سیستمهای پشتیبانی میتواند ماهها یا سالها تولید این محصولات را متوقف کند.
ایران، بهعنوان کشوری که برنامه هستهای صلحآمیز خود را تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیش میبرد، حق دارد این اقدام را از طریق نهادهای بینالمللی پیگیری کند و خواستار جبران خسارات وارده به بیماران و زیرساختهای پزشکی خود شود.
طرح حمله اتمی به ایران سال 52 روی میز آمریکا بود
اسناد منتشرشده از آرشیو امنیت ملی آمریکا نشاندهنده یکی از تکاندهندهترین برنامههای نظامی ایالات متحده در دوران جنگ سرد است که طی آن ایران، بهعنوان متحد نزدیک آمریکا، بهعنوان هدف حملات هستهای در نظر گرفته شده بود. در سال ۱۹۷۴ میلادی (۱۳۵۲ شمسی)، ایالات متحده در شبیهسازی جنگی محرمانهای با عنوان SCYLLA III، سناریویی طراحی کرد که در آن، در صورت حمله ارتش اتحاد جماهیر شوروی به خاک ایران، واشنگتن برای جلوگیری از پیشروی دشمن بهسوی خاورمیانه، اقدام به استفاده از ۵۴ بمب اتمی در نقاط مختلف ایران میکرد. این طرح که خاک ایران را بهعنوان «سپر انسانی اتمی» قربانی اهداف ژئوپلیتیک میکرد، نهتنها نشاندهنده بیتوجهی به جان میلیونها غیرنظامی ایرانی بود، بلکه نقض آشکار اصول اخلاقی و حقوق بینالمللی محسوب میشود.
شبیهسازی SCYLLA III در اوج جنگ سرد و در بستر رقابت شدید بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی طراحی شد. ایران در آن زمان، تحت حکومت پهلوی، یکی از نزدیکترین متحدان آمریکا در منطقه بود و بهعنوان سپری در برابر نفوذ شوروی در خاورمیانه عمل میکرد. با این حال، این طرح نشاندهنده آمادگی واشنگتن برای قربانی کردن متحد خود در راستای اهداف استراتژیک بود. هدف این شبیهسازی جلوگیری از پیشروی ارتش سرخ به سمت منابع نفتی خلیج فارس و حفظ تسلط آمریکا بر منطقه بود. در این سناریو، ۵۴ بمب اتمی در نقاط مختلف ایران، از جمله پایگاههای نظامی، مراکز لجستیکی و مسیرهای عملیاتی ارتش شوروی، شلیک میشد. شهرهایی مانند تهران، تبریز، اصفهان و کرمانشاه بهعنوان اهداف اصلی در نظر گرفته شده بودند که نشاندهنده عمق فاجعهای بود که میتوانست رخ دهد.
پیامدهای انسانی اجرای چنین طرحی غیرقابلتصور بود. هر بمب اتمی میتوانست صدها هزار نفر را در لحظه نابود کند و میلیونها نفر را در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار دهد. برای مثال، انفجار یک بمب اتمی در تهران که در آن زمان جمعیتی حدود ۴ میلیون نفر داشت، میتوانست به مرگ فوری صدها هزار نفر و بیماریهای طولانیمدت مانند سرطان و نقایص مادرزادی در نسلهای آینده منجر شود. تشعشعات رادیواکتیو همچنین میتوانست مناطق وسیعی از خاک ایران را برای دههها غیرقابلزیست کند، مشابه آنچه پس از بمباران هیروشیما و ناکازاکی در سال ۱۹۴۵ مشاهده شد. این طرح، با هدف قرار دادن مناطق پرجمعیت، نقض آشکار اصل تمایز در حقوق بشردوستانه بود که بر حفاظت از غیرنظامیان در زمان جنگ تأکید دارد.
این طرح در حالی تدوین شد که ایران هیچ تهدید مستقیمی برای آمریکا یا منافع آن ایجاد نمیکرد. استفاده از خاک ایران بهعنوان زمین بازی جنگ نشاندهنده بیاعتنایی به ارزش جان انسانها و حاکمیت ملی یک کشور بود. این اسناد که از طبقهبندی «فوقمحرمانه» خارج شدهاند، یادآور این هستند که قدرتهای جهانی ممکن است در راستای اهداف خود، حتی متحدانشان را قربانی کنند. این سابقه تاریخی، در کنار حملات اخیر به تأسیسات هستهای ایران، نشاندهنده الگویی از بیتوجهی به قوانین بینالمللی و خطرات هستهای است.
تاریخ از بیمسئولیتیهای هستهای اشباع شده است
با وجود حمایتهای حقوقی بینالمللی از تأسیسات هستهای، تاریخ نشاندهنده نقض مکرر این ممنوعیتها توسط رژیمهای متجاوز است که اغلب بدون پاسخ قاطع نهادهای بینالمللی باقی ماندهاند. این نهادها، از جمله شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در برابر تخلفات آشکار، عملکردی منفعلانه داشتهاند. یکی از نمونههای اخیر، حمله مشترک رژیم صهیونیستی و آمریکا به تأسیسات هستهای صلحآمیز ایران است که برخلاف تعهدات بینالمللی انجام شد و با سکوت شورای امنیت و آژانس مواجه گردید. آنها حتی از محکومیت زبانی نیز اجتناب ورزیدند چه برسد به اقدام عملی.
در گذشته نیز طی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رژیم صدام چندینبار راکتور تحقیقاتی تهران و دیگر تأسیسات هستهای ایران را هدف بمباران قرار داد. این اقدامات اگرچه با محکومیت سازمان ملل روبهرو شد، اما هیچ اقدام عملی برای مجازات متجاوز صورت نگرفت. همچنین، رژیمصهیونیستی در سال ۱۹۸۱ راکتور اوسیراک عراق را بمباران کرد. شورای امنیت در قطعنامهای این اقدام را محکوم کرد، اما هیچ تحریم یا مجازاتی علیه این رژیم اعمال نشد.
هرچند ترور دانشمندان هستهای بهطور مستقیم حمله به تأسیسات محسوب نمیشود، اما چنین اقداماتی میتوانند چهارچوب معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را تضعیف کنند. این سوابق تاریخی نشاندهنده انفعال سازمان ملل در دفاع از حقوق هستهای کشورهای عضو است. حتی در مواردی که محکومیتهایی علیه رژیمهایی مانند صدام یا صهیونیستی صادر شده، این محکومیتها فاقد ضمانت اجرایی بودهاند. اما در مورد حمله اخیر به تأسیسات هستهای ایران، نهتنها اقدام عملی انجام نشده، بلکه حتی همین محکومیت صوری نیز از سوی نهادهای بینالمللی صورت نگرفته است. این روند نشاندهنده افول عملکرد سازمان ملل و نهادهای وابسته در حفظ تعهدات حقوق بینالملل و تضمین امنیت برنامههای هستهای صلحآمیز است.














