آرمان هاشمی، خبرنگار: قسمت بیست و سوم و پایانی سریال تاسیان هم به اتمام رسید، سریالی پرحاشیه که از پخش همان قسمت ابتدایی سروصدای زیادی پیرامون آن شکل گرفت و در نهایت هم با افت شدید مخاطب و روند منطقی داستانش به پایان رسید. اما سریال تینا پاکروان که دومین اثر از سهگانه اوست، ضعفهای ریز و درشت فراوانی داشت، ضعفهایی که باعث میشد نتوان شخصیتهایش را پذیرفت و آن را در نهایت دوست داشت.
بزرگترین ضعف سریال «تاسیان» شخصیتپردازی ضعیف و تناقض در رفتار کاراکترهاست. به ویژه شخصیتهای امیر (هوتن شکیبا)، سعید ( صابر ابر) و شیرین (مهسا حجازی) که بار اصلی درام قصه روی دوش آنها بود. به عنوان مثال رابطه عاشقانه امیر و شیرین به عنوان محور اصلی سریال، فاقد عمق و زمینهسازی کافی بود. عشق این دو نفر بسیار ساده و به شکل ناگهانی شکل میگیرد و در ادامه نیز رفتارهای خارج از عرف شخصیتها پرسشهای فراوانی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند.
کاراکتر امیر خود را عاشق و دیوانه شیرین نشان میدهد؛ اما بارها و بارها زندگی معشوقهاش را تا مرز نابودی میبرد. شیرین به واسطه آشنایی با امیر هم شوهر عمهاش را از دست داد، هم پدرش به زندان افتاد، هم ماجرای همسر دوم پدرش را فهمید و هم تصادف کرد. در آخر هم که عامل جنجالهای منجر به قتل او شد! یعنی این عشق چیزی جز نابودی و بدبختی برای نقش اول زن داستان نداشت.
شخصیت سعید هم که یکی از بلاتکلیفترین کاراکترهای موجود در قصه بود. او در ابتدا در قامت رفیق شفیق قهرمان قصه دست او را میگیرد و همواره گندکاریهایش را رفع و رجوع میکند، اما به مرور به دشمن درجه یک امیر تبدیل شده و تا چند قسمت به عنوان بدمنِ اصلی داستان معرفی میشود. اما در قسمت آخر حضورش در سریال، در حالی که کارگردان تصمیم گرفته از او چهرهای شیطانی به تصویر بکشد که در نهایت باعث مرگش شود، با نگارش یک نامه، چرخشی 180 درجهای در رفتار شخصیت ایجاد میکند که به هیچ عنوان قابل درک نیست.
یعنی کسی که در طول چند قسمت با سرقت خودروی پدرِ امیر اقدام به قتل جمشید نجات (بابک حمیدیان) میکند، برای رفیقش پاپوش میدوزد، او را در شمال کشور گیر میاندازد، برادر رفیقش را با کمک همکارانش به فجیعترین شکل ممکن شکنجه میکند و در آخر هم برای امیر هفتتیر میکشد، (که همه این موارد نشان میدهد او شر مطلق است) ناگهان نامهای برای معشوقهاش نوشته و همه را دعوت به گفتمان میکند و از خود شخصیتی صلحطلب، عدالت دوست و مهربان به تصویر میکشد، چیزی که با واقعیت به نمایش گذاشته شده از او فرسنگها فاصله دارد.
این سریال پر است از شخصیتهای فرعی سرگردان و بیهدف، شخصیتهایی که در بخشهای مختلف داستان سر و کله آنها پیدا میشود، کارشان را انجام میدهند و مجدداً از روند داستان کنار گذاشته میشوند و در آخر هم نویسنده سرنوشت آنها را به خدای بزرگ واگذار میکند! کاراکترهایی مثل پدر و مادر امیر، محسن (شهرام قادری)، رجبزاده (مهران مدیری)، بابک، حوری و... همگی لنگ در هوا رها میشوند و بسیاری از رفتارهایشان نیز به منطق روایی داستان هیچ سنخیتی ندارد و به نظر میرسد بیشتر برای کش دادن قصه و طولانی شدن سریال به آن افزوده شدند.
سریال «تاسیان» به طرز واضحی از عدم اصالت رنج میبرد. این فیلم از نظر قصه و قاببندی و ملزومات سکانس کپیبرداریهای فراوانی از آثار مختلف داخلی و خارجی داشته است. به طور خاص مسئله طراحی لباس و شخصیتپردازی که باعث شده کاراکترهایی گل درشت و غیرقابل باور در سریال وجود داشته باشند، شخصیتهای رنگارنگی که کمتر شباهتی با انسانهای واقعی در بستر تاریخ ایران دارند. سکانس ازدواج امیر و شیرین در خانه روستایی مادربزرگ امیر هم به نوعی کپیبرداری از سکانس معروف فیلم «سنتوری» مرحوم داریوش مهرجویی است. به این موارد کلیشه تکراری «پسر فقیر، دختر پولدار» را هم اضافه کنید که بدون هیچ نوآوری و اتفاق جدیدی در بنمایه اصلی سریال گنجانده شده است.
یکی دیگر از ایرادهای بزرگ سریال تینا پاکروان ضعف شدید فیلمساز در بازسازی تاریخی و سیاسی است. ایرادی که از زمان پخش نخستین قسمت سریال نسبت به آن مطرح شد و تا قسمت پایانی هم توی ذوق میزد. بزرگترین مسئله در این موضوع تصویر غیرعادی و کارتونیای بود که از ساواک نشان میداد. مدل جذب نیروی ساواک در این سریال واقعاً خندهدار است. امیر به سادگی و با وساطت دوستش وارد امنیتیترین دستگاه حکومتی کشور شد و در عرض دو ماه به تنهایی مأموریت میرفت و از هر امکاناتی که میخواست استفاده میکرد و به کسی هم پاسخگو نبود.
سعید که نماینده اصلی چهره ساواک بود، بعد از مرگش تبدیل به یک قدیس شد و همه گروههای معترض را به صلح و گفتگو دعوت کرد. ما در تمام این سالها در آثار مستند و نمایشی، فیلمها و عکسهای متعددی از عملکرد ساواک دیدهایم و در این سریال برای اولینبار چنین چهره مهربان، رئوف و مردم دوستی از افراد این سازمان به تصویر کشیده شد.
موضوع دیگر شعارزدگی سیاسی بیش از اندازه آن است. دیالوگهای سنگین ایدئولوژیک بین شخصیتها (مثل مناظرههای دانشجویی که در نوع خودش بسیار خندهدار بود!) به هیچ وجه با روند شکلگیری شخصیتها همخوانی نداشت و در برخی موارد هم به ویژه در سکانسهای مربوط به شخصیت نادر (پوریا شکیبایی) به قدری اغراقآمیز و گل درشت بود که بیشتر از یک اثر نمایشی – هنری، شبیه به بیانیههای روزنامهای بود.
شاید تنها نقطه مثبت و خوب سریال «تاسیان» بازی برخی از بازیگرانش همچون بابک حمیدیان، صابر ابر، نازنین بیاتی و پانتهآ پناهیها بود که این موضوع نیز به دلیل فیلمنامهای آشفته، شخصیتپردازی سطحی و کارگردانی ناموفق، نتوانست این سریال را در زمره آثار موفق شبکه نمایش خانگی قرار دهد. تمرکز افراطی بر ملودرامهای احساساتی بدون پشتوانه روایی و تقلیدهای ناشیانه از آثار خارجی، سریال تینا پاکروان را به مجموعهای پرزرقوبرق اما توخالی تبدیل کرد. این سریال ثابت کرد که صرف بازسازی تاریخ معاصر ایران و استفاده از چهرههای مشهور، بدون روایتی منسجم و شخصیتهایی باورپذیر، محکوم به شکست است.
شماره ۴۴۶۸ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
«تاسیان» پر زرق و برق؛ اما دروغگو و توخالی














