مصطفی قاسمیان، خبرنگار: «تاسیان» دومین تجربه تینا پاکروان در سریالسازی خانگی، اگرچه میکوشید در همان حالوهوای مجموعه موفق پیشین او گام بردارد، ولی با نقاط ضعف جدی، نتوانست پا جا پای «خاتون» بگذارد و از مبدل شدن به محصولی بهیادماندنی بازماند.
سریال در نگاه اول، از ویترین بازیگران جذاب و گرانقیمتی بهره میبرد که جز جذابیت تجاری، یکی از نقاط موفقیت اصلی آن را هم رقم زدند؛ اغلب چهرههای حاضر در جلوی دوربین پاکروان نقشآفرینی خوبی داشتند و توانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. در این میان، بابک حمیدیان، نازنین بیاتی و صابر ابر از باقی اصلیها موفقتر ظاهر شدند. حمیدیان همچنان که در برابر خواهر و دختران خانهاش، چشمهایی مهربان داشت، اجرای جزئیات شخصیت مرد سنتی 50 ساله در دهه 50 را فراموش نکرد و البته از فن بیان عالی خود به خوبی بهره برد تا یک درخشش دیگر در کارنامه چشمگیرش ثبت کرده باشد. هرچند او تمامی ستارههای پرتعداد «تاسیان» را زیر سایه درخشش خود برد، ولی نمیتوان از محمدرضا شریفینیا چشم پوشید که برای نقش نسبتاً فرعی خود سنگ تمام گذاشت و کاراکتری متمایز از دیگر شخصیتهای مذهبی سریالیاش خلق کرد.
در عین حال، ناامیدی گروه بازیگری «تاسیان»، هوتن شکیبا بود که نتوانست جوان عاشقپیشهای در حد و اندازههای نام خودش باشد و به رغم برخورداری از همراهی بیدریغ فیلمساز، همذاتپنداری تماشاگر را برانگیزد؛ گاه یک استاکر سمی میشد و گاه در جلد مردی جذاب و دوستداشتنی فرو میرفت. البته متوجه کردن همه بار ضعف این بازی به خود بازیگر، دور از انصاف است، چراکه او از بلاتکلیفی شخصیت «امیر» نیز ضربه خورد؛ همچنان که در ایفای نقش حمیدیان، ابر و شریفینیا نیز شخصیتپردازی درست نقش داشت.
اما فارغ از بازی شکیبا، عیب بزرگ «تاسیان» همان چیزی بود که احتمالاً قرار بود مزیت بزرگ آن باشد؛ موقعیتهای دراماتیک خاص و تأثیرگذار. فیلمساز از قسمت نخست تا آخرین پلان قسمت پایانی، اصرار شدیدی برای آن داشت که لحظات دراماتیک ویژهای را به تصویر بکشد و به این وسیله، اثر خود را تا حد و اندازههای یک محصول شاخص و بهیادماندنی بالا بیاورد. از این قبیل موقعیتها، فراوان میتوان در «تاسیان» نام برد، از دخالت فردی در بازجویی محبوبش و روشن شدن نخستین جرقههای یک عشق دوطرفه در جلسه بازجویی قسمتهای آغازین گرفته تا بازجویی برادر از برادر و همسلول شدن برادر عاشق با پدر معشوق در بازداشتگاه ساواک در قسمتهای میانی تا حتی مرگهای قسمت پایانی که در موقعیتهایی نزدیک از نظر مکانی رخ داد و قابهایی هنرمندانه و احساساتبرانگیز خلق کرد. همه اینها اگرچه از نظر دراماتیک جذابیت داشت، ولی به دلیل آن که باورپذیر از آب درنیامد، کارکرد خود را تا حد قابل توجهی از دست داد. گویی تینا پاکروان به علت پافشاری بر خلق موقعیتهای یادشده، از منطق قصه غافل شده یا از استحکام آن چشمپوشی کرده بود. این روند به تزلزل ساختار فیلمنامه انجامید که چند شخصیت را بلاتکلیف کرد و دست مهندس فیلمنامه را در قاب تصویر نمایان کرد.
همچنین باورناپذیری تصویری که در بعضی مقاطع سریال «تاسیان» از ساواک نمایش داده شد، معلول همین دست بردن نویسنده در رشد طبیعی قصه بود؛ جایی که فیلمنامهنویس فقط به خلق یک صحنه بازجویی دور از ذهن اکتفا نکرد و در قسمتهای متمادی، به تولید معجونی از روابط عاطفی و بازجوییهای امنیتی پرداخت و در نهایت با نامهای فاقد پشتوانه دراماتیک، تیر خلاص را بر ساواک سریالش زد. نامه یادشده اگرچه با موفقیت عواطف لحظهای تماشاگران را تحریک کرد، ولی از آنجا که با مختصات طراحیشده برای شخصیت «سعید» طی نزدیک به 20 قسمت قبل نمیخواند، تنها بر ضعفهای پیشین فیلمنامه افزود. حتی شاید بسیاری از تماشاگران «تاسیان»، حالا با گذشت حدود یک هفته از پخش آن قسمت، به ناهمخوانی این نامه با جزییات شخصیت «سعید» پی برده باشند.
با همه این احوالات، مجموعه نمایش خانگی «تاسیان» در اجرا، بهتر از فیلمنامه ظاهر شد؛ تا جایی که برخی عیوب فیلمنامه به وسیله کارگردانی و فیلمبرداری مناسب، خیلی به چشم نیامد. چه بسا اگر فیلمنامه رشد طبیعی خود را میداشت و به وسیله نویسنده برای رسیدن به مقاصد دراماتیک پیچ داده نمیشد، احتمالاً با استفاده از تکنیک قابل قبول در رنگ، نور، صحنهپردازی و جلوههای ویژه، میتوانست به محصولی بهتر تبدیل شود و شاید حتی موفقیت «خاتون» را تکرار کند.
شماره ۴۴۶۸ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
کت نامتناسب پاکروان برای دکمۀ «تاسیان»














