علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: مفهوم «امر ملی» که در بیانات رهبر انقلاب موردتأکید قرار گرفته، فراتر از اختلافات سیاسی، مذهبی و سلیقهای به دفاع از هویت جمعی، استقلال کشور و نظام اسلامی اشاره دارد. در شرایطی که دشمنان خارجی از جمله رژیمصهیونیستی و ایالات متحده، با ابزارهای نظامی، سیاسی و رسانهای به دنبال تضعیف ایران هستند حفظ و تقویت امر ملی بهعنوان یک ضرورت غیرقابلانکار مطرح میشود. بیانات رهبر انقلاب نشان میدهد این مفهوم، نهتنها با ارزشهای دینی در تضاد نیست، بلکه مکمل آن است و همه گروهها، با هر گرایش سیاسی و مذهبی باید در حفظ آن مشارکت کنند. اقداماتی مانند دوگانهسازیهای کاذب، بیانیههای تفرقهافکن، رفتارهای غیراستدلالی و اتهامزنیهای بیمنطق به این وحدت ملی آسیب میرساند و در راستای اهداف دشمنان خارجی عمل میکند.
عدم پایبندی برخی گروههای داخلی و همراهی آنها با پروژه اختلافافکنی تحمیلشده از دشمن خارجی این ضرورت را ایجاب کرده تا بار دیگر ضمن تشریح مواضع رهبر انقلاب مصادیقی از تقابل با این صورتبندی شفاف از امر ملی مرور شود.
امر ملی در بیان رهبر انقلاب
رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان قوه قضائیه، مفهوم امر ملی را بهصورت صریح و روشن تبیین کردهاند. ایشان با توصیف اتفاق رخداده در ایران و شکلگیری انسجام داخلی در مقابل تهاجم دشمن بهعنوان «امر ملی» تأکید دارند که اتحاد عظیم ملی با هدف دفاع از «ایران عزیز»، «نظام اسلامی» و «کشور» حفظ شود. به گفته ایشان: «افراد با جهتگیریهای سیاسی گوناگون، با جهتگیریهای سیاسی گاهی متقابل، با وزن مذهبی کاملاً متفاوت، در کنار هم ایستادند و این وحدت بزرگ را، این اتحاد عظیم ملّی را به وجود آوردند. من حرفم این است، این را حفظ کنید.»
این بیان نشاندهنده آن است که امر ملی یک مفهوم فراگیر است که همه گروهها، با هر گرایش سیاسی یا مذهبی میتوانند در آن سهیم باشند. این وحدت، بهویژه در شرایطی که دشمن خارجی همزمان با اقدام نظامی به دنبال ایجاد آشوب و تفرقه در داخل است اهمیت دوچندانی پیدا میکند. رهبر انقلاب در این باره تأکید میکنند که حضور مردم در میدان با وجود تفاوتهای ظاهری و فکری، نقطه مقابل اهداف دشمن بوده است: «خداوند نقشه آنها را باطل کرد. این نقشه را خدای متعال باطل کرد. مردم را به پشتیبانی دولت، به پشتیبانی نظام وارد میدان کرد. وارد میدان؛ مردم وارد میدان شدند؛ اما درست در نقطه مقابل آن جهتی که دشمن محاسبه کرده بود و نقشه کشیده بود.»
یکی از نکات کلیدی در بیانات مکرر رهبر انقلاب، پیوستگی امر ملی و دینی است. ایشان در دوران دفاع مقدس، در پاسخ به پرسشی درباره دوگانگی دفاع از وطن و دفاع از اسلام، ضمن تأکید بر این نکته که این دو مفهوم در زمان دفاع مقدس بر یکدیگر منطبق شدهاند میگویند: «بدون حفظ وطن چگونه میشود از اسلام دفاع کرد؟» در نمونه بهروز این تفکر علاوه بر بیانات صریح در دیدار با کارکنان قوه قضائیه درخواست از محمود کریمی برای خواندن «ای ایران» در مراسم شب عاشورا اقدامی نمادین از اتحاد بین ارزشهای ملی و دینی محسوب میشود که مسیر هرگونه تعریف متعارض از امر ملی و دینی را حداقل برای کسانی که خود را به بیانات رهبر انقلاب معتقد میدانند، میبندد. جایی که سرود ملی در کنار مراسم مذهبی قرار میگیرد و هیچ تضادی بین آنها ایجاد نمیشود. این رویکرد نشان میدهد که امر ملی نهتنها با ارزشهای دینی در تضاد نیست، بلکه مکمل آن است و هر دو در راستای حفظ استقلال و هویت کشور عمل میکنند.
وظایف گروههای مختلف در قبال امر ملی
رهبر انقلاب وظایف مختلفی را برای گروههای اجتماعی و سیاسی در حفظ امر ملی تعریف کردهاند. ایشان با اشاره به نقش روزنامهنگاران، قضات، مسئولان دولتی، روحانیون و ائمه جمعه تأکید دارند که هرکس به نحوی باید در حفظ این وحدت ملی مشارکت کند. این وظیفه شامل تبیین حقایق، رفع مغالطات و پرهیز از جنجالهای غیرضروری است. رهبر انقلاب تأکید دارند که وفاداری بهنظام و حمایت از سیاستهای کلی آن یک ضرورت است، اما این وفاداری نباید به معنای نادیدهگرفتن اختلافنظرها باشد. بلکه باید از بزرگنمایی اختلافات و تبدیل آنها به دوقطبیهای مخرب پرهیز کرد: «وفاداری به نظام به زبان، در زبان، در اظهار، این چیز لازم و مفیدی است. هم لازم است، هم مفید است... اما اینکه یک اختلافنظرهایی وجود دارد بین افراد، اینها را غلیظ کنند که این مال فلان جناح است، این مال فلان جناح است، این حرفش اینجوری است، نه، این مضر است.»
پروژههای خارجی ضد ایران
یکی از مصادیق فاحش مخل امر ملی، اقدامات برخی چهرههای سیاسی مانند میرحسین موسوی است. چند روز بعد از آنکه صدای توپهای دشمن خوابید میرحسین موسوی در بیانیهای خواهان تشکیل مجلس مؤسسان و رفراندوم قانون اساسی شد تا عملاً تغییر نظام سیاسی یعنی کاری که نتانیاهو از طریق اقدام نظامی و تلاش برای آشوب در خیابان به دنبالش بود و موفق نشده بود را مطالبه کرده باشد که البته خیلی هم با واکنش مثبتی مواجه نشد و چهرههای شاخص اصلاحطلبان نیز به آن نقد وارد کردند. پس از آنکه این بیانیه با بازخورد خاصی مواجه نشد 700 نفر شامل چهرههای سیاسی بازنشسته و چهرههای ناشناخته طی بیانیهای دیگر از بیانیه موسوی حمایت کردند تا در برابر صدای واحد انسجام ملی که 12 روز پنجهدرپنجه دشمن مقاومت کرد یک صدای دومی بسازند. جالب اینجاست که در میان اسامی این بیانیه نام افراد فوتشده نیز وجود داشت که این موضوع شائبه پروژه بودن و امضاهای گعدهای این بیانیه را به وجود آورد. یک روز بعد نرگس محمدی کسی که با حمایتهای سیاسی توانست جایزه سیاسی صلح نوبل را دریافت کند از این بیانیه حمایت کرد تا خط و ربطهای سیاسی پشت این بیانیه بیشتر روشن شود. این گروه همراستا با اپوزیسیون خارجنشین با این کار تلاش کرد تا طرف غربی را به تداوم تهاجم به ایران امیدوار نگه دارد. روز گذشته نیز سازمان مجاهدین در متنی که آن را به مسعود رجوی منتسب کرده خواهان این شده است تا در شرایط فعلی کسی به بیانیه موسوی حمله نکند. البته چنین بیانیهای وقتی بعد از چند روز تأخیر منتشر میشود نشان میدهد بیشتر از اینکه برای مهار انتقادات کارکرد داشته باشد یک دستور از بالا بوده تا دستور کار رژیمصهیونیستی برای آشوب قدرت حیات پیدا کند به همین دلیل نیز همه پروژهبگیران اپوزیسیون باید بهخط شده و به این انسجام واهی از جانب اسرائیل همانند منشور همبستگی که تاریخمصرفی چندروزه داشت تن بدهند. بنابراین بیانیهنویس اصلی متن 700 نفره، توییت نرگس محمدی و موضع سازمان مجاهدین، نتانیاهو است اما مریم رجوی آن را به اسم مسعود رجوی منتشر میکند تا شخصیتی که سالها میگفتند مرده را به یکباره زنده کرده و در رقابت با اپوزیسیون برای کسب سهم بیشتر از بوی خر داغشده برنده شوند.
دوگانهسازیهای باطل داخلی
یکی از مهمترین آسیبهایی که امر ملی را تهدید میکند، تلاش برخی افراد و گروهها برای ایجاد دوگانههای کاذب بین مفاهیم ملی و دینی است. بهعنوانمثال وحید جلیلی، قائممقام صداوسیما در یک برنامه تلویزیونی با ترسیم مرزبندی بین امر ملی و دینی و استفاده از عبارت «ملیگرایی آغلی» برای برخی گروهها به این تفرقه دامن زد. این اقدام نهتنها ضرورتی نداشت، بلکه در تضاد با تأکیدات رهبر انقلاب بود که صراحتاً اینگونه مرزبندیها را رد کردهاند.
به همین ترتیب مهدی جمشیدی، یک کنشگر سیاسی با حضور در شبکه چهار بار دیگر بر این دوگانهسازی تأکید کرد. این افراد بدون پاسخ به این پرسش اساسی که «بدون وجود مرز جغرافیایی بهعنوان یک بستر تحقق حکومت دینی چگونه میتوان از اسلام دفاع کرد؟»، به جداسازی این دو مفهوم ادامه میدهند.
برخی رفتارهای غیراستدلالی و تمسخرآمیز نیز بهعنوان مصادیق امر «آغلی» شناخته میشوند. بهعنوانمثال، انتشار اینفوگرافیهایی که منتقدان به محتوای مصاحبه رئیسجمهور با پادستر آمریکایی را با مقامات رژیمصهیونیستی همسان میسازند، یا حضور چهرههای رسانهای غیرمتخصص در برنامههای تلویزیونی برای نقد تمسخرآمیز عملکرد فرماندهان نظامی شهید شده نمونههایی از این رفتارها هستند. رهبر انقلاب اینگونه اقدامات را بهعنوان «بیصبری» و رفتارهای مضر معرفی کردهاند: «جوانها شور و هیجان دارند، این چیز خیلی خوبی است، این چیز خیلی لازمی است، اما بیصبری مضر است. اینکه بیصبری کنند، هی پا به زمین بکوبند که آقا چرا نشد، چرا نکردید، چرا اقدام نشد، فلان، این مضر است.»
اتهامزنیهای غیرمنطقی مانند اتهام کودتا به رئیسجمهور از سوی یک نماینده مجلس یا حملات غیراخلاقی به چهرههایی مانند سعید جلیلی یا حمله حامیان همین چهره به علی لاریجانی نیز از دیگر مصادیق مخلّ امر ملی هستند. حمله یک رسانه به علی لاریجانی با تعابیری مانند «شیاد سیاسی» به دلیل حضور او در مراسم آیین حسینی نشاندهنده ترس از توسعه سیاسی و تلاش برای انحصارگرایی و تخریب وحدت ملی است.
چگونه بحرانزی نباشیم
رهبر انقلاب بهصراحت تأکید دارند که برخی اقدامات، مانند جنجالسازی بر سر مسائل کوچک یا بزرگنمایی اختلافات، به وحدت ملی آسیب میرساند: «ایرادهای غیرلازم را به میان کشیدن و دربارهاش بحثکردن و روی مسائل کوچک جنجالکردن این مضر است.» برخی افراد و رسانهها، بهجای تمرکز بر دشمن خارجی، با اتهامزنی و دوگانهسازی، دشمن را در داخل تعریف میکنند. این رویکرد، دقیقاً در راستای اهداف دشمنانی مانند نتانیاهو و ترامپ است که بارها در ایام جنگ اخیر، بهصراحت از ایجاد اختلاف و آشوب در ایران حمایت کردهاند. بسیاری از این اقدامات ریشه در فقدان استدلال و تکیه بر تشویق گعدههای سیاسی رفاقتمحور دارند. رفتارهایی مانند تمسخر، اتهامزنی و جنجالسازی بهجای هدایت این شور به سمت اهداف ملی، آن را به بیصبری و تفرقه سوق میدهد که موکداً از جانب رهبر انقلاب نهی شده است.
اما برخی گروههای بحرانزی علیرغم بیانات صریح رهبر انقلاب همچنان به این خطوط جعلی ادامه میدهند و پس از آنکه با واکنش منفی مواجه میشوند، بیانیه 80 صفحهای با فونت بزرگ منتشر میکنند و یا چندساعت برنامه برای توجیه مواضع تکخطی غلطشان تدارک میبینند که فایدهای هم ندارد.
زمانی که یک موضع روی آنتن زنده در ابعاد ملی منتشر شده و یا در یک رسانه ضریب داده میشود جریان شکافزا بهانه را پیدا کرده و روی آن مانور میدهد. این یعنی مواضع توجیهی در عمل کارایی ندارد ضمن آنکه در این مواضع توجیهی نیز بهجای عقبنشینی از استدلالهای غلط همان استدلالها با جملات طولانیتری بسط داده میشود که این امر نشان میدهد چنین موضعگیریهایی هم بهخاطر جزماندیشیهای گعدهای بوده و هم با هدف کسب منافع سیاسی انحصاری گروههای بحرانزی ضریب داده میشود؛ چراکه این گروهها اگر پروژه شکافزای نتانیاهو را هم ندیده باشند لااقل بیانات صریح رهبر انقلاب و تأکیدشان بر امر ملی را شنیدهاند و دیگر دلیلی برای تداوم دوقطبی وجود ندارد مگر آنکه تداوم حیات سیاسی انحصاریشان در گروی تولد و رشد دوقطبیهای مضر باشد.
همبستگیهای ملی نمادهای دیگری هم داشت
برخی ممکن است همبستگی ملی را مفهومی بدانند که صرفاً در موقعیتهای بحرانی نمود عینی پیدا میکند؛ اما ساحت ورزش سالهاست که جلوهای واضح از همین موضوع است. این درحالی است که پروژه تحریم ورزش ایران و همچنین ملیتزدایی از آن جزء دستور کارهای اصلی اپوزیسیون است و چهبسا این هویت ملی در ورزش را مهمترین عامل بازدارنده در شکستن انسجام ملی میدانند. در چنین شرایط مردم ایران در هر بزنگاه ورزشی این همبستگی را به رخ کشیدهاند. جدیدترین نمونه آن نیز مسابقات اخیر لیگ جهانی والیبال است. جایی که پس از چند سال افت تیم ایران شمایلی از احیای یک نسل موفق دیگر را نشان داد و تا دقایق پایانی نیز جز مدعیان صعود به مرحله نهایی بود. در چنین شرایطی مردم ایران که پس از افت چندساله کمتر رغبت به پیگیری مسابقات پیدا کرده بودند با مشاهده نتایج روبهرشد نسل جوان تیم ملی و مربی باانگیزه و پرشوری که خاطرات ولاسکوی آرژانتینی را برای ایران زنده میکرد بار دیگر چشمشان را به اخبار نتایج تیم ملی دوخته بودند تا هم جلوهای دیگر از همبستگی ملی را آفریده باشند و هم این پیام را به طرف خارجی بدهند که پروژههای ضد ایرانیشان حتی بهاندازه از موضوعیت انداختن ورزش ملی هم کارایی نداشته است چه برسد به خود ایران و مرزهای جغرافیایی و فرهنگی گستردهاش.














