علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: احتمالاً در یکی دو روز گذشته چشمتان به ویدئوی همسر سربازی اسرائیلی خورده است که در مقابل دوربین ایستاده و ضمن خواندن بیانیه برای کشته شدن همسرش گریه میکند، تا اینجای کار خیلی چیز عجیبی رخ نداده است. ماجرا جایی عجیب میشود که همزمان با اعتراف به اینکه همسرش برای تخریب خانهها به نوار غزه میرفته است از مخاطبان ترحم طلب میکند که چه نشستهاید که همسر من یک مرد زیبا بود و برای تبدیل کردن قتلگاه هزاران کودک به مزرعه رفته و کشته شده است. او در صحبتهایش جملهای را مطرح میکند که ریشه این تناقض مضحک را روشن میکند: «هر شب که برمیگشتی، میگفتی چقدر پیشرفت کردی و چند خانه را خراب کردی! قول دادی این باریکه کثیف را فتح کنیم و در آن مزرعه بزنیم.» عبارت «این باریکه کثیف» مشتی نمونه خروار از تفکر نژادپرستانه رژیمی است که از زمان تأسیس تا کنون پشتوانهای ایدئولوژیک برای نسل کشی مردم و غصب سرزمینشان فراهم کرده است. همزمان با این نسلکشی یک جریان رسانهای صهیونیستی و یا بهرهمند از منافع سیاسی به راه افتاده تا این تعبیر را در جهان جا بیندازد که مرگ آنهم به شنیعترین شکل آن سرنوشت محتوم ملتی است که تنها جرمشان این است که در چهارچوب این تفکر نژادپرستانه «ناانسان» تعریف میشوند. چنین تفکری زمانی برای کشتار بومیان کانادا و آمریکا استفاده شده بوده و زمانی دستاویز اسارت مردم آفریقا در قفس و کشتارشان به سبک چهارپایان توسط اروپاییها را فراهم آورده بود. فارغ از هر منفعت سیاسی و اقتصادی و همچنین فارغ از هر پیوند ایدئولوژیک همین شباهت دولتهای غربی با اسرائیل در جنایاتی نژادپرستانه است که غرب را برای فرار از جایگاه متهم و توجیه نسلکشی در فلسطین متحد کرده است. فرار از پاسخگویی بهترین راه برای حفظ شعارهای توخالی درمورد آزادی و حقوق بشری محسوب میشود که هیچ جلوه عینی قابل دفاعی ندارند. جنایات هر روز اسرائیل موجی از اعتراضات جهانی را بر علیه این رژیم و حامیان نظامی و اقتصادیاش برانگیخته و اکنون مقامات اروپایی نیز برای اینکه زیر این موج له نشوند بعضاً مواضعی مخالف اسرائیل میگیرند؛ اما آنچه عیار صداقت آنها را مشخص میکند تداوم حمایتهای سیاسی و نظامی برای زنده ماندن ماشین کشتار اسرائیل است. حمایتهایی که رژیمصهیونیستی را برای بحرانآفرینی بیشتر در منطقه جسور کرده و صدراعظم آلمان نیز بیشرمانه اعتراف میکند که این رژیم قرار است پیمانکاری برای پروژههای «کثیف» آنها باشد. حال اما ساکنان سرزمینهای اشغالی که جهان اینگونه به کثافت وجودشان معترف است نژادپرستانه سایرین را «کثیف» میخوانند و ویرانیشان را آرزو دارند.
ریشه در خاکستر نژادپرستی
صهیونیسم بهعنوان یک جنبش سیاسی در اواخر قرن نوزدهم توسط تئودور هرتزل، یهودی اهل مجارستان، پایهگذاری شد. هرتزل در کتاب «دولت یهود» ایده تشکیل یک دولت یهودی را بهعنوان راهحلی برای مسئله یهودستیزی در اروپا مطرح کرد. او معتقد بود که یهودیان به دلیل یهودستیزی در اروپا نمیتوانند در جوامع غیریهودی ادغام شوند و باید سرزمینی مستقل برای خود داشته باشند. این دیدگاه که ریشه در ناسیونالیسم افراطی داشت، از همان ابتدا با ایده برتری قومی یهود پیوند خورد.
هرتزل حتی اظهار داشت که یهودستیزان میتوانند «مطمئنترین دوستان» و کشورهای یهودستیز «متحدان» صهیونیستها باشند، زیرا فشارهای آنها میتواند یهودیان را به مهاجرت به سرزمین موعود ترغیب کند. این ایده که یهودیان «قوم برگزیده» هستند، از متون مذهبی یهودیت استخراج شد، اما صهیونیسم سیاسی آن را به شکلی تحریفشده به کار برد تا برتری نژادی و قومی یهود را توجیه کند.
این دیدگاه در قرن نوزدهم که نژادپرستی علمی در اروپا رواج داشت، تقویت شد. در این دوره، انسانها بر اساس ویژگیهای نژادی و فیزیولوژیک دستهبندی میشدند و پیشرفت یا عقبماندگی جوامع به تفاوتهای نژادی نسبت داده میشد. صهیونیستها با الهام از این فضای فکری، فلسطینیان بومی را بهعنوان مانعی برای تحقق دولت یهودی قلمداد کردند و سیاستهایی را برای جابهجایی و حذف آنها طراحی کردند.
اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ که توسط بریتانیا صادر شد، به صهیونیستها وعده ایجاد «خانه ملی» در فلسطین را داد، درحالیکه اکثریت جمعیت این سرزمین را اعراب فلسطینی تشکیل میدادند. این اعلامیه، اعراب را بهعنوان «جوامع غیر یهودی» توصیف کرد و عملاً اکثریت بومی را به حاشیه راند. این دیدگاه استعماری که فلسطینیان را بهعنوان «دیگری» و مانعی برای تمدن غربی میدید، زمینهساز سیاستهای تبعیضآمیز بعدی شد.
نکبت جابهجایی
سیاستهای اسرائیل در قبال فلسطینیان از همان ابتدای تأسیس این دولت در سال ۱۹۴۸ با نژادپرستی و تبعیض سیستماتیک همراه بوده است. در جریان جنگ ۱۹۴۸ که به «نکبت» در ادبیات فلسطینی شناخته میشود، بیش از نیمی از جمعیت عرب فلسطین آواره یا اخراج شدند. این جابهجایی اجباری که به گفته تاریخنگار اسرائیلی بنی موریس بخشی «اجتنابناپذیر» از پروژه صهیونیستی بود، به منظور ایجاد اکثریت جمعیتی یهودی در سرزمین فلسطین انجام شد.
از آن زمان اسرائیل سیاستهای متعددی را برای محدود کردن حقوق فلسطینیان به کار برده است. گزارش سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۲۲ یعنی یک سال قبل از آغاز جنگ فعلی، رژیم اسرائیل را به ارتکاب جرم آپارتاید علیه فلسطینیان متهم کرده بود. این گزارش نشان میداد اسرائیل از طریق مصادره گسترده زمین، قتلهای غیرقانونی، محدودیتهای شدید در حرکت و محرومیت از تابعیت و شهروندی سیستمی از سرکوب و سلطه را بر فلسطینیان اعمال میکند.
صهیونیسم نهتنها در داخل سرزمینهای اشغالی، بلکه در سطح منطقهای نیز به ترویج نژادپرستی و تبعیض کمک کرده است. یکی از نمودهای این موضوع، تقویت اسلامهراسی و ایرانهراسی است. رسانههای اسرائیلی و غربی اغلب اسلام را بهعنوان دینی متعصب و خشونتبار به تصویر میکشند که این امر به حاشیهراندن جوامع مسلمان و سیاستهای سرکوبگرانه را توجیه میکند.
ایرانهراسی نیز بخشی از استراتژی اسرائیل برای حفظ هژمونی منطقهای است. این سیاست نهتنها به توجیه کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل کمک میکند، بلکه با ایجاد تنشهای فرقهای در خاورمیانه، مانند حمایت از گروههای تروریستی، امنیت منطقهای را تضعیف کرده است.
وتوی انسانیت
یکی از بارزترین نمودهای نژادپرستی صهیونیستی گسترش شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی است. این شهرکها که طبق قوانین بینالمللی غیرقانونی هستند با هدف تغییر ترکیب جمعیتی مناطق فلسطینی و ایجاد اکثریت یهودی ساخته شدهاند. تا سال ۲۰۲۳، بیش از ۷۰۰هزار شهرکنشین یهودی در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی ساکن بودند که این امر فضای زندگی فلسطینیان را بهشدت محدود کرده و آنها را به مناطق محصور مشابه «بانتوستانهای آفریقای جنوبی» رانده است. علاوه بر این، تخریب خانههای فلسطینیان به بهانه نداشتن مجوز ساخت که دریافت آن برای فلسطینیان تقریباً غیرممکن است نمونه دیگری از سیاستهای تبعیضآمیز است. نژادپرستی صهیونیستی تأثیر عمیقی بر منازعه اسرائیل - فلسطین داشته است. سیاستهای تبعیضآمیز مانند محدودیتهای شدید در حرکت فلسطینیان، محرومیت از حقوق شهروندی و قتلهای غیرقانونی امکان هرگونه توافق آتشبس پایدار را از بین برده است. گزارش عفو بینالملل در سال ۲۰۲۵ نیز این موضوع را تأیید میکند که اسرائیل در غزه از طریق کشتار گسترده غیرنظامیان، ایجاد شرایط زندگی غیرانسانی و تخریب زیرساختهای حیاتی مرتکب نسلکشی شده است. این اقدامات که با هدف «نابودی فیزیکی» فلسطینیان انجام شده نشاندهنده عمق نژادپرستی نهادینهشده در سیاستهای اسرائیل است. علاوه بر این، قطعنامه ۳۳۷۹ سازمان ملل در سال ۱۹۷۵ که صهیونیسم را معادل نژادپرستی دانست، نشاندهنده اجماع بینالمللی در آن زمان بر ماهیت تبعیضآمیز این ایدئولوژی بود. اگرچه این قطعنامه در سال ۱۹۹۱ لغو شد، اما همچنان بهعنوان سندی تاریخی مورد استناد منتقدان صهیونیسم قرار میگیرد. با این حال، حمایت قدرتهای غربی، بهویژه آمریکا از اسرائیل که در وتوی یکجانبه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل نمود پیدا کرد مانع از اجرای عدالت بینالمللی شده است. این حمایت به ادامه سیاستهای تبعیضآمیز کمک کرده است. باوجود حکم بازداشت نتانیاهو توسط دادگاه بینالمللی لاهه او همچنان آزادانه به برخی کشورهای اروپا سفر میکند. نخستوزیر اسرائیل با فراغ خاطر از حمایت دولتهای اروپایی سوار بر هواپیما از آسمان این قاره به مقصد واشنگتن پرواز میکند و در این مسیر انبوهی از کمکهای مالی و تسلیحاتی را نیز برای تداوم گستردهتر جنایت دریافت میکند.














