فرهیختگان: مردم حتی بعد از آنکه فغانی ترجیح داده بود بهجای پرچم ایران با گذرنامه استرالیا در رقابتهای بینالمللی قضاوت کند او را ایرانی میدانستند و برایش سوت افتخار میزدند. صدای سوتهایشان نیز حتماً از صدای تشویقهای مردم ملبورن بلندتر است که فوتبال ورزش چهارم یا پنجم کشورشان است. اما فغانی بههرحال ترجیحش این بود که اینگونه قضاوت کند و اینجا هم کسی خیلی تصمیمش را قضاوت نمیکرد تا اینکه با ژستگرفتن کنار ترامپ و پستکردن تصویر تعظیم در برابر او خودش را در معرض قضاوت تاریخ قرار دارد و این قضاوت آنقدری برایش گران تمام شد که در ابتدا کامنتهایش را محدود کرد تا فقط بستگانش بتوانند برایش استیکر قلب بفرستند و جایی برای نقد نماند. انتقادات به این رویه اما باعث نشد تا این داور بینالمللی برای دیدن بهتر صحنه از تمام زوایا کامنتها را باز کند. او بهجای این کار تصمیم گرفت تا با مسدودکردن کل کامنتها زاویه دیدش را کاملاً به روی تکل محرز بازیکن آمریکایی و همتیمی اسرائیلیاش در محوطه جریمه که قصد داشتند ایران را قیچی کنند، ببندد و رأی به ادامه بازی به نفع ترامپ بدهد. اقدام فغانی در لایک نشاندادن به ترامپ و بعد هم با افتخار پستکردن تصویر این همراهی و همچنین تعظیمش در برابر او بیان این نکته را الزامآور میکند که برای حفظ انسجام ملی علاوه بر توصیه به حاکمیت برای عبور از دستهبندیهای کهنه و یکپارچه دیدن ایران از نخبگان و سلبریتیها که حرفشان در جامعه شنونده دارد نیز این توقع میرود که عمق جنایتی که علیه مردمشان رقم خورده را درک کرده و با دشمنان کشورشان مرزبندی کنند نه اینکه خون بیش از 1000 هموطنشان را نادیده گرفته و با گشادهرویی از عامل این جنایات تقدیر کنند.
بازتعریف معیارهای انسجام ملی
انسجام ملی بدون یکپارچگی در نگرش به منافع ملی ممکن نیست. حاکمیت، بهعنوان نهادی که مسئولیت هدایت و مدیریت جامعه را بر عهده دارد، باید از دستهبندیهای کهنه و قدیمی که جامعه را به گروههای متضاد تقسیم میکند، عبور کند. این دستهبندیها که اغلب بر اساس تفاوتهای سیاسی و اجتماعی شکل گرفتهاند بهجای تقویت همبستگی به تفرقه دامن زدهاند. معیار جدید برای انسجام ملی باید بر پایه ایراندوستی و ایرانستیزی تعریف شود. این معیار به معنای آن است که اختلافات و تفاوتها در جامعه باید حول محور منافع و مصالح ایران شکل گیرد، نه بر اساس تعلقات گروهی یا جناحی.
بهعنوانمثال توصیف برخی از هموطنان بهعنوان «جنگطلب» و در سوی مقابل تعاریف توهینآمیز از مفاهیم وطنپرست و نسبتدادن به طیف رقیب نمونهای از همان دستهبندیهای قدیمی است که بهجای حل مسائل، به تشدید شکافها منجر میشود. این نوع برچسبزنیها که گاه با اهداف سیاسی و ماهیگیری از آب گلآلود انجام میشود، نهتنها در چهارچوب ایراندوستی قرار نمیگیرد، بلکه به تضعیف انسجام ملی دامن میزند. ارکان مختلف حاکمیت باید با ایجاد فضایی برای گفتوگو و تمرکز بر منافع مشترک، مانند یکپارچگی در دفاع ملی، حفظ تمامیت ارضی، پیشرفت اقتصادی و تقویت جایگاه جهانی ایران بهجای تکیه بر دوقطبیسازیهای غیرسازنده، زمینهساز همگرایی هرچه بیشتر شوند.
این بازتعریف معیارها نیازمند تغییر در سیاستگذاری است. این رویکرد نهتنها به تقویت حس تعلق ملی کمک میکند، بلکه مانع از آن میشود که افراد یا گروههایی به دلیل احساس طردشدگی، به سمت تصمیمهایی بروند که ممکن است در تضاد با منافع ملی تلقی شود.
مسئولیت اجتماعی نخبگان و سلبریتیها
وجه دوم انسجام ملی به نقش جامعه، بهویژه نخبگان و سلبریتیها در درک عمق فجایعی که علیه ایران رخ داده است، بازمیگردد. انتظار میرود که چهرههای شناختهشده که تأثیرگذاری اجتماعی بالایی دارند، با حساسیت بیشتری نسبت به این فجایع عمل کنند. این انتظار نهتنها از منظر اخلاقی، بلکه از منظر حفظ انسجام ملی ضرورت دارد؛ چرا که عدم توجه به آن یک تصمیم با ابعاد فردی نبوده آسیبی عمومی در پی دارد.
غرب بهویژه ایالات متحده، در دهههای اخیر نقش پررنگی در ایجاد یا تشدید بحرانهایی داشته که مستقیم یا غیرمستقیم به ملت ایران آسیب رسانده است. از تحریمهای اقتصادی که زندگی روزمره مردم را تحتفشار قرار داده تا شدیدترین اقدام یعنی حمله نظامی این فجایع پیامدهای سنگینی برای ایران و ایرانیان داشته است. در چنین شرایطی انتظار میرود که نخبگان و چهرههای شناختهشده، بهویژه آنهایی که در سطح بینالمللی فعالیت میکنند با دشمنان ملت خود مرزبندی کنند و از اقداماتی که بهنوعی تأیید یا تقدیر از عاملان این جنایات تلقی شود و چهبسا آنها را برای تکرار جنایت تشویق کند، پرهیز کنند.
فغان از یک بازی سیاسی
فغانی که بهعنوان یکی از بهترین داوران فوتبال جهان شناخته میشود به دلیل موفقیت حرفهای خود همواره در کانون توجه و تشویق جامعه ایران قرار داشته است. بااینحال، رفتارهایی که با او در داخل کشور شد از جمله حذف نامش از لیست داوران بینالمللی به بهانه سن بالا او را به سمت مهاجرت به استرالیا سوق داد. فغانی در شرایطی ایران را ترک کرد که هنوز میتوانست در بالاترین سطح داوری در کشور فعالیت کند. این خروج در زمینهچینی تصمیمهای بعدی او مؤثر بود که بعدها جنجالآفرین شدند.
البته این توضیح به معنای تأیید اقدام اخیر او در انتشار تصویر همراهی مطلق با ترامپ نیست و در مورد تصمیم به داوری زیر پرچم استرالیا جای این توضیح وجود دارد که فغانی 2 سال قبل از آنکه اجازه داوری با پرچم ایران از او سلب شود به استرالیا مهاجرت کرده بود و چه بسا بستر چنین تصمیمی را نیز مهیا کرده بود؛ اما به هرحال تا کنون از او تصاویر رادیکالی در تقابل با ایران منتشر نشده بود. در جریان حوادث سال 1401 که تیم ملی تحت فشارهای سیاسی و رسانهای شدید قرار داشت او از اظهارنظرهای صریح علیه کشور خودداری کرد و سعی داشت حرفهای عمل کند. همین عملکرد حرفهای فغانی در سالهای اخیر باعث شده بود تا پس از اعلام خبر سپرده شدن قضاوت فینال جامجهانی باشگاهها در آمریکا به او موجی از همراهی و تشویق برایش در داخل ایران شکل بگیرد.
سپردن بازی فینال به فغانی که سن زیادی دارد همزمان با خبر حضور ترامپ در مراسم اختتامیه این ابهام را به وجود آورد که چهبسا مسئولان برگزاری مسابقات در ادامه سناریو سیاسیسازی ورزش که همواره بهظاهر آن را تکذیب کردهاند برای یک شیطنت کوچک رسانهای نیز زمینهچینی کرده باشند. به همین دلیل هم توقع میرفت تا فغانی در همراهی با مردم کشورش پس از جنگ تحمیلی اخیر تا حد ممکن از بهانه دادن به جریان رسانهای غربی خودداری کند؛ اما او نهتنها در اینباره اقدامی نکرد؛ بلکه کاملاً معکوس گام برداشت.
او ابتدا درحالیکه بقیه تیم داوری خیلی خنثی روی صحنه اهدای جام حضور داشتند تصمیم گرفت همزمان با ترامپ دستش را به علامت «اوکی» بالا بیاورد و در ادامه هم 4 عکس نخست منتشرشده از مراسم اختتامیه در صفحه اینستاگرامش را به خوش و بش با رئیسجمهور آمریکا اختصاص داد. او حتی عکس لایک نشان دادن کنار ترامپ و تعظیم در برابر او را هم عامدانه منتشر کرد تا دیگر جای هیچ شک و شبههای باقی نماند که او نیز به طراحی یک سناریوی رسانهای بیمیل نبوده است.
در پروتکلهای فیفا، داوران در مراسم اهدای جوایز حضور دارند و ممکن است بهعنوان بخشی از تشریفات، از کنار مقامات یا چهرههای سیاسی عبور کنند. اگر فغانی تنها به این پروتکل عمل کرده بود و بهسادگی از کنار ترامپ عبور میکرد، شاید این اقدام کمتر موردتوجه قرار میگرفت. اما تصمیم او برای نشاندادن علامت «لایک» و سپس انتشار آلبومی از عکسهای تعامل با ترامپ شیطنتی واضح و بیتوجهی به جنایاتی محسوب میشود که آمریکا و اسرائیل طی 12 روز در ایران انجام دادند.
درسهایی برای انسجام ملی
ماجرای فغانی نمونهای روشن از این است که چگونه تصمیمهای فردی میتوانند تأثیرات گستردهای بر افکار عمومی و انسجام ملی داشته باشند. در شرایطی که ایران با چالشهای متعدد داخلی و خارجی روبهرو است، انتظار میرود که چهرههای شناختهشده، بهویژه آنهایی که در سطح بینالمللی فعالیت میکنند، با دقت بیشتری عمل کنند.
انسجام ملی نهتنها به سیاستگذاریهای کلان حاکمیت وابسته است، بلکه به رفتارهای مسئولانه افراد در جامعه نیز نیاز دارد. حفظ انسجام ملی نیازمند همکاری دوجانبه بین حاکمیت و جامعه است. حاکمیت باید با بازتعریف معیارهای همبستگی فضایی برای مشارکت همه بخشهای جامعه ایجاد کند و نخبگان و سلبریتیها نیز باید با درک مسئولیت اجتماعی خود، از اقداماتی که به احساسات ملی آسیب میزند، پرهیز کنند و به این درک برسند که انسجام ملی بهعنوان مهمترین عامل بازدارنده در مقابل تهاجم به کشور تنها با همکاری و درک متقابل بین همه بخشهای جامعه ممکن است.
چهرههای مشهور جامعه همچنین باید این نکته را درک کنند که اولاً بخش زیادی از ادراک ایجادشده از جامعه ایران در ذهن سیاستمداران سلطهجو جهان از طریق رصد مواضع آنها صورت گرفته و بخش زیادی از سناریوها برای تحتتأثیر قراردادن بدنه عمومی جامعه نیز به امید عبور از پل صفحات مجازی آنها طراحی میشود. در چنین فضایی یک سلبریتی تنها در مقابل نظر شخصی خود مسئولیت ندارد؛ بلکه باید در مورد آسیب کلانی که هر موضع او میتواند به کشور بزند پاسخگو بوده و دقت نظر به خرج دهد.














