ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: فصل سوم سریال بیش از حد جدی گرفته شده. «اسکویید گیم» یا همان بازی مرکب هم به پایان رسید، اما این داستان همچنان ادامه دارد و ما میتوانیم چندسال بعد بر سر خوب بودن یا بد بودن فصل nاُم بازی مرکب همچنان به بحث و تبادل نظر بپردازیم و صرفا به ریویونویسی و نقدهایی که ساختار روایی و بصری اثر را نشانه میروند بها دهیم، ولی موضع نگارنده در مواجهه با پدیده اسکویید گیم از این جنس نیست، بلکه قرار است در حد وسع خود به روندهایی که پدیدههایی همچون این سریال کرهای را به وجود میآورند، بپردازد. ظهور سریال کرهای در بستر سرویس پخش استریم نتفلیکس را میتوان در پروژه تکمیل پازل آمریکایی شدن فرهنگ کشورهای خاور دور قرار داد. موج نو سینمای کره و اشکال سطحیتر آن که در قالب سریال و موسیقی کرهای تجلی پیدا میکند مبین این نکته است که این کشور برای مقابله با همسایه شمالی خود احتیاج مبرمی به جلب حمایت «عموسام» دارد و به همین دلیل هم باید در سطوح مختلف نظیر فرهنگ و هنر گاردش را پایین بیاورد و بهای رفاه اجارهای و کرایهای مردمانش را به آمریکا بپردازد. بازی مرکب نیز با وجود تمام ادعاها، نهتنها ضد جریان سلطه فرهنگی نیست، بلکه در راستای منطق بازار آزاد و همراستا با آن قدم برمیدارد. سریال در سطح مضمونی، به خامدستانهترین شکل ممکن میخواهد این مفهوم را در ذهن مخاطب جا بیندازد که آدمهای خوب در برابر کژیها و بدیهای ساختارهای مادیگرا میایستند و با خونشان در برابر این سیستمهای تمامیتخواه ایستادگی میکنند! نکته بامزه ماجرا اینجاست که در صورت قبول چنین ادعایی اکنون میبایست با حذف تمام عناصر آنتاگونیستی نقطه پایانی بر توقف بازی مرکب در انتهای فصل سوم گذاشته میشد تا همهچیز به خوبی و خوشی ختم به خیر شود، اما پرواضح است که این اتفاق نمیافتد و آدمخوبهای داستان کیفر میبینند و قصه همچنان ادامه پیدا میکند. البته این همه ماوقع نیست و باید به سریال از زوایای دیگری هم پرداخت تا صورتبندی ما از وضعیت شکل کاملتری به خود بگیرد.
شرکتکنندگان در بازی مرکب، براساس اصول برآمده از سنت لیبرالیسم، هویت ندارند و با عدد مورد خطاب قرار گرفته و به دیگران معرفی میشوند. «پول» در این میان نقشی محوری در تبدیل شدن افراد به موجوداتی شرور ایفا میکند و اکثریت آنها را در قامت غلام حلقه به گوش این بت فناناپذیر دنیای مدرن به تصویر درمیآورد. درواقع خاصیت خداگونگی پول همچون یک واقعیت کتمانناپذیر در جایجای اثر نفس میکشد و فیلمساز در این رابطه هیچ دروغی به مخاطبش نمیگوید. ذات سرمایهداری دگرستیز است و در آن، ساختارها برای رسیدن به سود و منفعت خود، هر که را بتوانند قربانی میکنند. بازی مرکب سرگرمکننده، جذاب و نمونه خوبی برای اشاره عینی به ساختار تمامیتخواه بازار آزاد است و واقعیت دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم را بهخوبی نشانهگذاری میکند، اما آیا اثر در نقد لوازم و اقتضائات سرمایهداری هم با همین فرمان پیش میرود؟ خیر، چون امکانی برای تحقق این هدف وجود ندارد و ساختار سریال هم شرایط لازم و کافی را برای حمله به ذات این وضعیت به وجود نمیآورد، چون «نتفلیکس» بهعنوان یکی از نمادهای جریان سرمایهداری متاخر وظیفه دارد با تاکید بر شیوه توزیع محصولات فرهنگی و طولانی کردن روند ساخت آنها، بیننده را در چرخه پایانناپذیری از ایدههای زیبا قرار دهد تا به امید محقق شدن آرزوهایش در بعد نمادین -و نه واقعی و ابژکتیو- به نمایشگر خانگیاش خیره شود. بازی مرکب میتواند با همین فرمان ادامه یابد و براساس این کانسپت تا هزار فصل دیگر هم مخاطبانش را به امید پیروزی بر قطب یا قطبهای منفی ماجرا، سر کار بگذارد. ولی بگذارید همینجا تکلیف را مشخص کنم که این مجموعه با وجود نقشه راه دقیقی که از تسلط سیاستهای مالی و پولی بر روابط اجتماعی میان افراد ارائه میدهد، اما درنهایت تبدیل به ردیهای بر این جریان نمیشود؛ درواقع دوربین جایگاه فیلمساز نسبت به سوژه را مشخص میکند و درنهایت نیت وی را در کسری از ثانیه لو میدهد. در قسمت اول از فصل سوم مشاهده میکنیم که زن جادوگر به «گی هون» -که اکنون در بند میزبانان مسابقه قرار دارد- زخم زبان میزند. جایگاه دوربین در این موقعیت بهگونهای است که شماره 456 در شرایط ضعف و دیگری را در وضعیت تسلط و برتری نشان میدهد، درصورتیکه جایگاه آن زن در قصه در مقایسه با گی هون بههیچوجه نکته قابل عرضی ندارد که حال بخواهد با او به رقابت پرداخته و هماورد بطلبد. ضدیت گی هون و اندک همراهانش با سیستم تبدیل به یک کنش جمعی درگیرکننده نمیشود و شرکتکنندگان یکی پس از دیگری با فردمحوری خاصی که به آن مبتلا شدند از میان میروند.
شماره ۴۴۵۷ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
گردن سرمایهداری را تبر نمیزند














