سیدعلیرضا طاهری، خبرنگار: افت بیسابقه میانگین نمرات دانشآموزان در امتحانات نهایی، بار دیگر نظام آموزشی ایران را در کانون توجهها قرار داده است. مهدی نویدادهم، مشاور وزیر آموزشوپرورش چندی قبل در مصاحبهای اعلام کرد: «میانگین نمرات دانشآموزان در آزمونهای نهایی بین ۸ تا ۱۰ است و میانگین کشوری نیز در همین حدود است.» این آمار نهتنها نشاندهنده یک چالش جدی، بلکه هشداری برای آینده تحصیلی میلیونها دانشآموز ایرانی است. نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی، کمبود معلمان متخصص در مناطق محروم و نبود زیرساختهای پیشرفته در بسیاری از مدارس، کیفیت آموزش را بهشدت تحتتأثیر قرار داده است. از کلاسهای شلوغ و فرسوده گرفته تا کمبود تکنولوژیهای جدید همه سبب شده تا نظام آموزشی ایران در گردابی از مشکلات ساختاری گرفتار شود. بااینحال پرسشی که به وجود میآید، این است که چگونه به این نقطه رسیدیم؟! چرا تلاشهای گذشته نتوانسته کیفیت آموزش را بهبود ببخشد و میانگین نمرات را بالا ببرد و علت اصلی پایین آمدن نمرات دانشآموزان چیست؟! محمد محمدشیرازی، پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و علی عبدالعالی، استاد تمام دانشگاه علموصنعت و عادل برکم، معلم آموزشوپرورش در مصاحبه با «فرهیختگان» به این پرسشها پاسخ میدهند. محمدشیرازی با برشمردن عوامل تأثیرگذار در افت نمرات دانشآموزان و راهکارهای جلوگیری از این وضعیت و عبدالعالی با اشاره به محتوای آموزشی کهنه، دوری از فناوریهای نوین و نبود برنامههای انگیزشی و رقابتی برای دانشآموزان و معلمان، نظام آموزشی را در مسیر ناکجاآباد توصیف میکند. عادل برکم نیز با اشاره به بحران ساختاری، از نبود مکانیسمهای اصلاحی مؤثر انتقاد کرده و خواستار بازنگری فوری در اولویتهای آموزشی کشور شده است.
شکاف در میانگین نمرات دانشآموزان
محمدشیرازی با اشاره به افت میانگین نمرات دانشآموزان گفت: «میانگین نمرات دانشآموزان مطابق گفته مشاور وزیر مابین ۸ تا ۱۰ است، اما آن چیزی که شاید مهمتر از میانگین نمرات دانشآموزان باشد، این نکته است که این میانگین نمرات بهصورت کاملاً نامتوازن بین مناطق مختلف کشور توزیع شده است، یعنی مناطقی در کشور وجود دارد که میانگین آن مناطق حدود 3 و 4 است؛ اما برعکس برخی مناطق در شهر تهران نیز وجود دارند که میانگینشان بالای 15 است. این دو مسئله در کنار هم دو نکته مهم را به ما نشان میدهد؛ اول به ما نشان میدهد میزان یادگیری دانشآموزان که ارتباط وثیقی با کیفیت خدمات آموزشی ارائهشده دارد، بسیار پایین است و دوم آنکه در همین کیفیت پایین، ناعدالتی وجود دارد. اما در خصوص اینکه چه عواملی باعث این نابرابری و افت کیفیت و یادگیری شدهاند، میتوان به چند مسئله اشاره کرد. برخی از این مسائل خارج از حوزه نظام آموزشوپرورش هستند و برخی درون این نظام قرار دارند. تمرکز نکاتی که مطرح میکنم به عواملی است که درون نظام آموزشوپرورش وجود دارد و کیفیت و عدالت آموزشی را زیر سؤال میبرند.»
اکثر معلمان فرآیند گزینش قابل قبول نداشتند
محمدشیرازی با اشاره به سلسله مسائل نظام آموزشوپرورش به نظام تأمین معلم پرداخت و در این زمینه بیان کرد: «اولین مسئله در خصوص نامطلوب بودن کیفیت آموزش در ایران مربوط به «نظام تأمین معلم» میشود. آمارهای مختلفی در این زمینه وجود دارد، اما آنچه قابلتوجه است این است که بیش از ۵۰ درصد از معلمان ما بدون اینکه گزینش شده باشند، معلم رسمی آموزشوپرورش شدهاند، یعنی برخی معلمان چندسال بهصورت حقالتدریس یا از طریق نهضت سوادآموزی با آموزشوپرورش همکاری داشتهاند، سپس با توجه به قوانینی که وضع میشود، جذب آموزشوپرورش میشوند، بدون اینکه گزینش شده و دورههای ضمن خدمت با کیفیتی را طی کرده باشند. از طرفی با توجه به برگزاری دیرهنگام آزمونهای استخدامی آموزشوپرورش افراد منتخب بدون هیچگونه آمادگی و بدون گذراندن دورههای مهارت معلمی وارد کلاس درس میشوند. این در حالی است افرادی که میخواهند از طریق ماده 28 دانشگاه فرهنگیان وارد نظام آموزشوپرورش شوند، میبایست به مدت یکسال آموزشهای مهارتی معلمی را طی کنند. همین عوامل سببشده تعداد بسیاری از معلمان توانایی لازم برای آموزش را نداشته و نتوانند مطالب را بهخوبی به دانشآموزان منتقل کنند.»
برنامۀ درسی مدارس نامتناسب با تحولات جامعه
محمدشیرازی همچنین در خصوص وضعیت برنامه درسی دانشآموزان افزود: «مسئله دوم، مربوط به برنامه درسی است. اگر برنامه درسی نتواند این حس را در دانشآموز به وجود آورد که این مطالب درسی در آینده مورداستفاده قرار میگیرد، باعث دلزدگی دانشآموزان از درس میشود، یعنی حتی اگر معلم توانمند باشد و سایر امکانات هم مهیا باشند. بااینحال اگر دانشآموز احساس کند این مطالب کاربردی در آینده ندارد، به این مطالب بیتوجه شده و نسبت به آزمونها بیتفاوت میشود. البته باید گفت طبق بررسیها شواهدی وجود ندارد که نشان دهد کیفیت آموزشی در این سالها افت کرده اما شرایط بهگونهای است که دانشآموزان دیگر به درسخواندن بیانگیزه شدهاند. هدف خیلی از دانشآموزان فقط این است که نمرهای بگیرند، درس مربوطه را پاس شوند و در آخر مدرکی بگیرند. این اتفاق زمانی رخ میدهد که از دید دانشآموزان این آموزش کمک خاصی به آینده شغلی یا اجتماعیشان نکند. بنابراین میتوان گفت یکی از علتهای پایین آمدن نمرات دانشآموزان، ناشی از کاهش انگیزه آنها برای درسخواندن است. در همین خصوص رهبر انقلاب نیز در فرمایشاتشان در این زمینه تأکید داشتند که باید در برنامههای درسی تحولی جدی ایجاد شود، بهگونهای که دانشآموز احساس کند اگر این درس را میخواند، حتماً در آینده شغلیاش تاثیر میگذارد یا سبب تقویت مهارتهای اجتماعیاش میشود.»
تحقق کمتر از ۶۰۰ ساعت آموزش به جای 925 ساعت
محمدشیرازی با تأکید به عدم همخوانی ساعتهای درسی مقرر و ساعتهای درسی که عملی میشود، افزود: «مسئله سوم در این زمینه مربوط به ساعتهای آموزشی است. ساعت آموزشی طبق سند تحول باید بهگونهای باشد که ۹۲۵ ساعت آموزش در دوران دبستان داشته باشیم؛ اما عملاً آنچه در مدارس اتفاق میافتد، کمتر از ۶۰۰ ساعت است، یعنی برنامه درسی بر اساس 925 ساعت نوشته شده، اما فقط حدود ۶۰۰ ساعت آموزش واقعی در مدارس محقق میشود. این کاهش ساعت آموزشی بخشی به دلیل تعطیلات و آلودگی هوا و مسائل مختلف دیگر است. این کمبود ساعت آموزشی یعنی عملاً بخش زیادی از زمان آموزشی از بین رفته و در نتیجه برنامه درسی دیگر نمیتواند بهصورت تماموکمال آموزش داده شود. به همین دلیل، آموزش با سرعت بالا و بدون فهم عمیق پیش میرود و صرفاً به مباحث حفظی اهمیت داده میشود؛ چراکه زمان کافی برای آموزش مفهومی وجود ندارد.»
تراکم غیراستاندارد دانشآموزان در کلاسها
شیرازی با اشاره به تراکم بالای دانشآموزان در کلاسهای درس گفت: «مسئله دیگر بحث تراکم کلاسهاست. از عواملی که بهشدت بر کیفیت آموزشی تأثیر میگذارد، تراکم کلاسهاست. اگر تراکم کلاس از حد استاندارد عبور کند، بهخصوص در دوره دبستان، تأثیر منفی زیادی بر کیفیت آموزش میگذارد. وقتی تعداد دانشآموزان زیاد باشد، توانایی انجام کار گروهی، کار کلاسی و تمرینهای تعاملی کمتر میشود و آموزش به سمت یکطرفه شدن پیش میرود؛ یعنی معلم صحبت میکند و دانشآموزان فقط شنونده هستند.» او با اشاره به استاندارد سرانه فضای آموزشی افزود: «استاندارد سرانه فضای آموزشی برای هر دانشآموز حدود ۸.۵ مترمربع است، اما اکنون تقریباً به حدود ۵ مترمربع رسیده که نشاندهنده وضعیت نامناسب در کلاسهای درس است. البته این وضعیت در حاشیه کلانشهرها و مناطق کمتر برخوردار بسیار شدیدتر و محسوستر است.»
نظام تربیت معلم باید ارتقا پیدا کند
محمدشیرازی با اشاره به راهکاریهای برونرفت نظام آموزشی از این وضعیت به ضرورت اصلاح نظام تربیتمعلم پرداخت و افزود: «از مهمترین مباحث جهت برونرفت از این مسائل میتوان به اصلاح فرایندهای تأمین معلم اشاره کرد. ما اکنون با یک فرایند اداری اشکالدار مواجهیم. در حال حاضر، دو دسته از معلمان هستند که ورودشان به آموزشوپرورش رسمیت دارد؛ اول آن دسته از معلمانی که از طریق دانشگاه فرهنگیان وارد میشوند و دوم کسانی که از طریق ماده ۲۸ آزمون داده و جذب آموزشوپرورش میشوند. طبق اسناد بالادستی، تأکید اصلی بر جذب معلمان از طریق دانشگاه فرهنگیان است و تأکید شده است که فقط باید از این مسیر معلمان جذب شوند. اما به دلیل آنکه هنوز ظرفیت دانشگاه فرهنگیان تکمیل نشده، مسیر ماده ۲۸ نیز باز گذاشته شده است. در این مسیر، افراد آزمون میدهند و سپس باید یک دوره یکساله آموزشی را بگذرانند تا بتوانند به معلم رسمی تبدیل شوند. بااینحال ما در هر دو مسیر با مشکلاتی جدی مواجهیم.»
اولویت تخصیص هیئتعلمی برای دانشگاه فرهنگیان
او با توجه به وضعیت نامناسب دانشگاه فرهنگیان اشاره کرد: «در دانشگاه فرهنگیان، به علت کمبود اعضای هیئتعلمی، آموزشهای ارائهشده از کیفیت مطلوبی برخوردار نیستند. از نظر امکانات، تجهیزات و فضای فیزیکی نیز دانشگاههای فرهنگیان در وضعیت مناسبی قرار ندارند. در نتیجه این عوامل، دانشجویان این دانشگاهها نمیتوانند کیفیت لازم را برای تبدیلشدن به معلم مؤثر را داشته باشند.»
اهمیت دورههای یک ساله آموزشی برای معلمان
شیرازی همچنین در خصوص مسیر جذب معلمان از طریق ماده ۲۸ افزود: «در مسیر دوم، یعنی ماده ۲۸، مشکل مهم، زمان برگزاری آزمون استخدامی است. آزمونهای استخدامی معمولاً دیر برگزار میشوند. برای مثال، فردی که امسال میخواهد معلم شود، تیرماه آزمون خواهد داد؛ اما باید پس از قبولی، بدون کسب هیچ مهارت معلمی به کلاس فرستاده شده و سپس تدریس کند. اما طبق اساسنامه ماده ۲۸، افراد باید قبل از تدریس، یک سال آموزش ببینند. اما چون آزمون دیر برگزار میشود، معمولاً افراد بدون آموزش وارد کلاس میشوند. برای مثال، کسی که رشته ریاضی خوانده، ممکن است آزمون بدهد و معلم ریاضی شود. او ریاضی را بلد است، اما مهارت آموزش درس ریاضی به دانشآموزان در ردههای سنی مختلف را ندارد. همین امر باعث میشود که در انتقال مطالب آموزشی ناتوان باشد. پس تقویت زیرساختهای دانشگاه فرهنگیان و به کارگیری استادان توانمند به عنوان هیئت علمی و از طرفی دیگر برگزاری به هنگام آزمونهای استخدامی و تأکید بر گذراندن دورههای یکساله و ضمن خدمت برای معلمان میتواند به افزایش کیفیت آموزشی منتج گردد.»
توجه به آموزشهای مهارتی و فنی و حرفهای
او همچنین با تأکید بر ضرورت حرکت برنامه آموزشی به سمت آموزشهای فنی و مهارتی بیان کرد: «همانطور که در قانون برنامه هفتم توسعه آمده، باید تا پایان این برنامه، ۵۰ درصد از دانشآموزان، به سمت آموزشهای فنیوحرفهای هدایت گردند. این یعنی نیازی نیست همه دانشآموزان مباحث نظری بخوانند. سیستم آموزشی باید مسیرهای متنوعتری برای خروجی دانشآموزان فراهم کند. یکی از راهکارها این است که با تکیه بر همین قانون برنامه هفتم، مسیر آموزش دانشآموزان را به سمت آموزشهای فنی، حرفهای و مهارتهای شغلی سوق دهیم.»
اختیارات و مسئولیتها به استانها واگذار شود
محمدشیرازی با اشاره به ضرورت تمرکززدایی از نهاد تصمیمگیر در حوزه آموزش و پرورش گفت: «مسئله دیگر اهمیت و ضرورت تمرکززدایی است. در حال حاضر نظام آموزشی ما به صورت کاملاً متمرکز اداره میشود. این تمرکز دو پیامد مهم دارد: اول آنکه برنامهریزی آموزشی در سطح کلان و خرد با ذهنیت افرادی که در ستاد مرکزی آموزش و پرورش هستند، انجام میشود. این ذهنیت مرکزی، تفاوتهای منطقهای، جغرافیایی و فرهنگی سایر استانها را نادیده میگیرد. به عبارت دیگر افرادی که در تهران نشستهاند، برای تمام مناطق کشور تصمیمگیری میکنند، بیآنکه اقتضائات بومی آن مناطق را لحاظ کرده باشند. برای مثال، تقویم آموزش را در نظر بگیرید. طبق قانون، زمان بازگشایی و پایان مدارس مشخص شده (اول مهر تا آخر خردادماه) اما مشاهده میکنیم که در بسیاری از مناطق، مثلاً مناطقی که فعالیت کشاورزی و باغداری دارند یا شرایط آب و هوایی بسیار متفاوتی با مرکز دارند، امکان حضور دانشآموزان در مدرسه مهیا نیست و آنها از دریافت خدمات آموزشی محروم میمانند. این اتفاق زمانی رخ میدهد که تصمیمات بهصورت متمرکز و بدون لحاظ کردن اقتضائات مناطق مختلف گرفته شود. اما اگر اختیار نظام آموزشی در دست استانها باشد، آنها بهراحتی میتوانند تصمیمات متناسب با منطقه خود را بگیرند، برای مثال مدارس دو هفته زودتر یا دیرتر به پایان برسد تا میزان ساعتهای آموزشی مصوب شده تحقق یابد. این انعطافپذیری اگر در اختیار استانها باشد، باعث میشود که مناطق مختلف بتوانند زمان آموزشی خود را متناسب با اقتضائات منطقهای محقق کنند.»
او با تأکید بر تفویض اختیارات و مسئولیتها به استانها افزود: «یکی دیگر از مشکلاتی که این نظام متمرکز آموزشی ایجاد میکند این است که خود ستاد آموزش و پرورش از اقدامات تحولی و نظارتی که میتواند برای ارتقاء کیفیت آموزشی انجام دهد، باز میماند. چراکه وقتی ستاد و مخصوصاً شخص وزیر، درگیر حل کارهای روزمره اجرایی بشوند، کارهایی که خود استانها به راحتی میتوانند آن را انجام دهند، باعث میشود تمام بار سیستم آموزشی بر دوش وزیر و ستادش بیفتد. این اتفاق باعث میشود که شخص وزیر دیگر وقت آن را نداشته باشد تا برنامهریزیهای کلان برای افزایش کیفیت آموزشی انجام دهد. در عوض، مکرر به دنبال حل امور روزمره میافتد، مسائلی همچون تأمین حقوق معلمان، بررسی مشکل بهداشتی برخی مدارس و موضوعاتی از این قبیل. راهحل این مسئله این است که اختیارات مالی، اداری و تأمین نیروی انسانی به خود استانها واگذار شود و ستاد مرکزی تنها نقش سیاستگذار کلان، تحولی و نظارتی را بر عهده بگیرد.»
محمدشیرازی در انتها با اشاره به تدوین طرح «تقویت نظام آموزش و پرورش» اشاره کرد: «مرکز پژوهشهای مجلس با تدوین طرح تقویت و تصویب کلیات آن در کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس، سعی در ارتقای کیفیت خدمات آموزشی و پرورشی کرده است. یکی از ایدههای اصلی این طرح این است که ادارات کل آموزش و پرورش و دستگاههای اجرایی مرتبط با آموزش و پرورش مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دانشگاه فرهنگیان، اداره کل نوسازی، تجهیز و توسعه مدارس کشور در هم تجمیع شده و تبدیل به سازمان آموزش و پرورش در هر استان بشوند. رئیس این سازمان در حد معاون وزیر آموزش و پرورش یا قائم مقام او خواهد بود و تمامی اختیارات مالی، اداری و تأمین نیروی انسانی (از جمله تقویم آموزشی) به آن سازمانهای استانی داده خواهد شد. در این ساختار جدید، ستاد مرکزی آموزش و پرورش تنها مسئول سیاستگذاری و برنامهریزی کلان و نظارت و ارزیابی برنامهها را به عهده خواهد داشت.»
هر چه مقطع تحصیلی بالاتر میرود سیستم آموزش و پرورش ما رهاتر میشود
علی عبدالعالی استاد تمام دانشگاه با اشاره به برخی از آمارهای منتشر شده میگوید: «اگر میانگین معدل امتحانات دانشآموزان بالای نمره ۱۲ یا ۱۳ اعلام میشد، تصور میکردم فرد یا نهادی در حال اغراق و خلاف واقعگویی است. در نهاد آموزش و پرورش، هر چه مقطع تحصیلی بالاتر میرود، سیستم آموزش و پرورش دولتی ما رهاتر میشود. چندی قبل معلمان در کلاس از دانشآموزان سؤال میپرسیدند و اگر معلم جواب درست دریافت نمیکرد، دانشآموزان را مورد مؤاخذه قرار میداد و به نوعی با این کار یک رقابت داخل مدرسه به وجود میآورد. این اتفاق باعث میشد تکتک دانشآموزان خودشان را داخل مدرسه احساس کرده و احساس تعلقی نسبت به آن پیدا کنند. همچنین معلمان نسبت به این موضوع یک حساسیتی داشتند. اما در حال حاضر مسئله آموزش به این ترتیب شده که بچههای پولدار که به جهت تعداد محدودتر هستند، دارند میروند به سمت اشتغال در کارهای خصوصی، بهخصوص کارهای مجازی و عدهای از آنها هم در حال اشتغال در کارهای خصوصی به شکل حضوری هستند که اغلب این افراد برای آموزش، پکیجهای آموزش مجازی میخرند. در نتیجه آن رقابت قدیمی و سنتی داخل کلاس که از آن صحبت کردیم دیگر وجود ندارد. در این حالت، سیستم آموزش باید به گونهای باشد که دارای یک خودانگیزشی بسیار بالا بوده تا دانشآموزان را در فضای رقابت قرار بدهد یا به گونهای باشد که دانشآموزان خود را ملزم به رقابت بدانند که متأسفانه مدل آموزشی ما مانند این دو حالت نیست.»
عبدالعالی در خصوص عدم انگیزه کافی دانشآموزان اضافه میکند: «در نتیجه وقتی نهاد آموزش به دانشآموز انگیزه کافی نمیدهد و فضا را هم به گونهای مهندسی نمیکند که او مجبور بشود درس بخواند، در نتیجه، اوضاع آموزشی بهبود نمییابد. توجه بفرمایید به تعداد غایبهای کنکور در سالیان اخیر. برای مثال در سال ۱۴۰۱ بیش از ۱۰ درصد دانشآموزان در جلسه کنکور غایب بودند. این وضعیت یعنی آموزش و پرورش رها است، یعنی به دور از استفاده از فناوریهای نوین است، این آموزش و پرورش دور از خلق یک فضای انگیزشی برای دختران و پسران ما است. به همین دلایل است من از آمارهای نگرانکنندهای که بعضاً منتشر میشود تعجب نمیکنم.»
مشکل آموزش و پرورش، ساختاری است
عبدالعالی با اشاره به وضعیت ساختاری نظام آموزش و پرورش بیان کرد: «مشکل آموزش و پرورش اساساً ساختاری است و اکنون نظارهگر یک طنز هستیم. معروف است فردی به رفیق صمیمی خود میگوید: «میآیی برویم کوه دماوند؟» رفیقش تا میخواهد پاسخ دهد، فرد ادامه میدهد: «راستی، نمیگذارم کفش کوهنوردی بپوشی و باید مسیر را پابرهنه بیایی.» قبل از اینکه رفیقش مخالفت کند، باز هم میگوید: «راستی، من به تو ماسک اکسیژن هم نمیدهم.» رفیقش میخواهد اعتراض کند، اما او باز حرفش را قطع میکند و میافزاید: «ما قرار است اتفاقاً از مسیری برویم که پر از سنگلاخ است. همینطور برای رفتن به نوک کوه، طناب و وسایل کوهنوردی هم نداریم.» رفیقش باز هم میخواهد بگوید «نه»، اما طرف ادامه میدهد: «اما در عوض، همه اینها قرار است وقتی به نوک قله رسیدیم، یک پول خوب به تو بدهم.» رفیقش میپرسد: «چقدر؟» و او پاسخ میدهد: «مثلاً صد هزار تومان.» بعد بلافاصله اضافه میکند: «اگر هم بالا رسیدیم، حسابی کتکت میزنم تا خاطرهای بهیادماندنی بشود.» رفیقش برگشت و گفت: «به چه چیز تو دل خوش کنم؟! به مسیرت؟! به پولی که میخواهی بدهی؟! به وسایل و تجهیزاتی که همراهم میکنی؟! دقیقاً به چه چیز تو باید دل خوش کنم؟!» وضعیت نهاد آموزش و پرورش ما دقیقاً به این شکل است. در حال حاضر، نهاد آموزش در متوسطه دوم به چه چیزی دل خوش کرده است؟ در این بین یک تعدادی از معلمان خلاق که دارای ذوق هستند به صورت خودجوش فعالیتهایی میکنند. این کار دقیقاً چه ارتباطی به آموزش و پرورش دارد؟! همین معلم اتفاقاً در لیست رسمی منتشر شده توسط سازمان برنامه و بودجه، جز آخرین حقوقهای کشور است. نهاد آموزش با فعالیت و تصمیمگیریهای خود در حال انگیزه دادن به دانشآموزان است؟! کتابهایی که منتشر شدهاند منطبق بر فناوریهای روز است؟! منطبق بر علایق امروز دختر و پسرهای جامعه ما است؟!»
مدارک رسمی دیگر اعتبار گذشته را ندارند
او با اشاره به بیارزش شدن مدارک رسمی در ساختار آموزش افزود: «متأسفانه مدرک داشتن اعتبار خود را از دست داده است. من مدیر یک مجموعه دولتی بودم، یک پسر بسیار دوستداشتنی و دارای مدرک فوقدیپلم که بسیار هم عزیز و توانا بود در کنار من نشسته بود. چند لحظه بعد چند نفر مدام به این فرد میگفتند: دکتر! آقای دکتر! و با همین خطا مدرک این فرد تبدیل شد به دکتر. متأسفانه از این مثالها بیشمار وجود دارد. متأسفانه مدرک داشتن هم بازیچه شده است. آموزش و پرورش در دنیا مترقی شده است. آموزش در دنیا به ما میگوید این مدل مدرک داشتن، این مدل درسخواندن دیگر جوابگو نیست. دختران و پسران جامعه ما، به نوعی نسل جدید، متوجه این قضیه هستند. در نتیجه این مدل آموزش را کنار میزنند.»
کیفیت و عدالت آموزشی را بهبود ببخشید
عبدالعالی با اشاره به ضرورت افزایش کیفیت و عدالت آموزشی میافزاید: «نهاد تصمیمگیر ما در آموزشوپرورش باید آگاه باشد که یکی از بزرگترین ضعفهای کشور ما، عدم عدالت آموزشی است. یکی از بزرگترین ضعفهای کشور ما این است که با آرمانهایی که از آن صحبت کردیم فاصله معنادار داریم. امروز نزدیک به یک میلیون بازمانده از تحصیل داریم که تکتک آنها فرزندان این کشور محسوب میشوند. امروز شما میتوانید به کمک تکنولوژیهای نوین برای مثال با یک عینک پیشرفته چند میلیون تومانی، مسئله عدالت آموزشی را در مناطق محروم حل کنید. مسئولان ما باید متوجه این مسائل بشوند. عدم توجه به این مسائل باعث میشود تصمیم مسئولان ما این شود که بروند یک کار نمادین را که برای دهههای 60 و 70 است دوباره پیاده کنند.»
در آزمونهای بینالمللی ۱۰ درصد آخر دنیاییم
عبدالعالی با اشاره به تشخیص و تجویزهای غلط در خصوص وضعیت آموزشوپرورش گفت: «مسئولان آموزشوپرورش باید بدانند آموزشوپرورش امروز ما دارای سرطان است! درمان این سرطان نیز با قرص استامینوفن راه به جایی نمیبرد. برای درمان سرطان به شیمیدرمانی احتیاج است که البته شیمیدرمانی هزینه و درد دارد. اگر خدای ناکرده دوستی به بیماری دچار شود برای تشخیص این بیماری، باید برود سیتیاسکن بدهد. باید آزمایش خون بدهد. باید امآرآی بدهد. برای تشخیص وضعیت آموزشوپرورش چه آزمایشهایی بالاتر از نتایجی که در حال کسب کردن آن هستیم، وجود دارد. برخی از آمارهایی که منتشر شده میگوید میانگین معدل درسهای دانشآموزان در ایران مردود شده است. بهعلاوه ما در آزمونهای بینالمللی تیمز و پرلز، جزء ۱۰ درصد آخر دنیا قرار داریم. این نتایج قابل قبول است؟! به آزمونهای بینالمللی بیش از این دیگر اشاره نمیکنم. اصلاً میگوییم این آزمونهای بینالمللی یک مشکلی دارند. به داخل برمیگردیم. آزمونی را که خود ما طراحی میکنیم، خودمان از دانشآموزانمان میگیریم و خودمان آن را تصحیح میکنیم، نتیجهای که گرفتهایم این است که در خیلی از استانها میانگین دانشآموزان رد شده است. برخی آمارها نیز میگویند میانگین کل کشور زیر 10 شده و این یعنی به نوعی دانشآموزان در امتحانات رفوزه شدهاند. امیدوارم از این قضایا به راحتی عبور نکنیم و باعث نشود که آزمونها آسان شوند. زمانی که بیماری داریم و نتایج این را نشان داده است نباید به راحتی از آن عبور کنیم. اوضاع در نهاد آموزشوپرورش مناسب نیست و نباید خودمان را فریب بدهیم.»
آموزشوپرورش تمام زندگی فرد است
عادل برکم با اشاره اهمیت و تأثیرگذاری و ارتباط گسترده افراد با نهاد آموزشوپرورش میگوید: «یک فرد از 6 سالگی تا ۱۸ سالگی، خواه یا ناخواه ۱۲ سال در نظام آموزشوپرورش تحصیل میکند. بعد از آن هم به نوعی وابسته به این نهاد است. یعنی اگر تحصیل دانشگاهی و شغل مرتبط داشته باشد باز به این نهاد وابسته است، حتی زمانی که صاحب فرزند میشود، به واسطه اولیا بودن، درگیر مدرسه است. حتی بعدها مثلاً بهعنوان پدربزرگ یا مادربزرگ هم این وابستگی وجود دارد. بارها دیدهایم که به واسطه نوه داشتن پدربزرگ و مادربزرگها به نوعی درگیر این نهاد هستند. همین نهاد به واسطه تربیت افراد باعث تأثیر بر اقتصاد، فرهنگ و قسمتهای مختلف جامعه میشود. این اهمیت اساسی مدرسه و نهاد آموزشوپرورش است که از زندگی شخصی تا اتفاقات کلان تأثیر میگذارد، اما با این میزان از تأثیر و با این میزان از اهمیت میبینیم همچنان اتفاق مبارکی در این نهاد نیفتاده است.»
عادل برکم با اشاره به وضعیت ساختار نهاد آموزش در ایران به عدم وجود مکانیسمهای اصلاحگر پرداخته و در این خصوص بیان میکند: «زمانی یک سازمان میتواند پویا و بالنده باشد که اگر اشتباهی در آن شکل گرفت بتواند با استفاده از مکانیسمهای اصلاحی، سازوکاری برای بازگشت از مسیر خطا و جلوگیری از بیراهه رفتن یا ترمیم اشتباهات و تصمیمات غلط داشته باشد. متأسفانه ما شاهد اخذ تصمیمات غلط، سیاستهای غلط و اجراهای غلط، بیبرنامگیها و گاهی کاستیهای فراوان در بعضی از سالها بودهایم. در برابر چنین وضعیتی کارشناسان زیادی در طول دو دهه اخیر به این موضوع اشاره کردند؛ اما در اکثر مواقع مکانیسم اصلاحی وجود نداشت. ضعف اساسی نظام آموزشی این است که سازوکار اصلاحی ندارد. تقریباً میتوان گفت هیچ مکانیسمی وجود ندارد که در زمان مناسب اخطار بدهد و جلوی اشتباهات را بگیرد. اما بالعکس میتوان گفت این نهاد تا حد معناداری بیتفاوت و مقاوم در برابر هشدارها و اصلاحگریها بوده است. در نظام آموزشوپرورش کمتر معلم یا فردی را میبینید که بتواند بهدور از محافظهکاریهای موجود انتقاد کرده و هشدار بدهد و در برابر این هشدارها مورد انتقاد قرار نگیرد.» او همچنین افزود: «در حال حاضر یک روحیه محافظهکاری در سازمان آموزشوپرورش وجود دارد. سازمانی که با تعارف و کارهای کلیشهای گسترده مواجه شده و همین روحیه یکی از دلایل ناکارآمدیاش شده است. متأسفانه واقعیت آموزشوپرورش بسیار دیر به عرصه عمومی ظاهر شده است. خیلی قبلتر از رسیدن به این لحظه، قبل از اینکه خیلیها به دیپلم برسند کارشناسان این حوزه هشدارهای لازم را داده بودند که متأسفانه شنیده نشد. امروز هم میگوییم با این روند میبایست منتظر اخبار و اطلاعات و دادهها و آمارهای بدتر از این باشیم.»
مسائل آموزشوپرورش حل نمیشود
عادل برکم در ادامه با مثال زدن از هشدارهایی که در گذشته نسبت به تمرکز صرف بر سیاست نخبهپروری بدون توجه به ارتقای کیفیت آموزش عمومی بود، بیان کرد: «یک زمان کارشناسان منتقد میگفتند اگر آموزشوپرورش دارد به رتبههای تکرقمی در المپیادها افتخار میکند این بیشتر از اینکه یک دستاورد افتخارآمیز باشد یک زنگ خطر و هشدار است. در هیچ کشوری نظام آموزشی در چند رتبه المپیادی خلاصه نمیشود. در همان سالها، رتبه و نمره ایران در آزمونهای معتبری مثل تیمز افت داشت. هر دوره که این آزمونها برگزار شده، ایران همواره به آخر جدول نزدیکتر میشود. این اتفاقات در آن سالها زنگ خطر و به نوعی هشدار بود. اما در آن دوره، بحث تمرکز تنها بر نخبهپروری، نخبهگرایی بود و همین باعث شد تا ما نتوانیم به اصل مشکلات پی ببریم.»
برکم با اشاره به دلایل عدم بهبود وضعیت آموزش در ایران میافزاید: «دلایل زیادی وجود دارد که مسائل دامنگیر آموزشوپرورش، لاینحل باشد. لاینحل به این معنا که همواره در طرح و بیان مشکلات و شعار دادن در موقعیتهای مختلف این اتفاق افتاده است؛ اما در مقام عمل فعالیتهای زیادی رخ نداده و متأسفانه تمام آسیبشناسیها و شعارها در این حوزه صرفاً در مقام یک حرف باقی مانده است. این اتفاق زمانی رخ میدهد که افرادی که در مقام سیاستگذاری فعالیت میکنند به نوعی منتفع شرایط باشند. زمانی که تعارض منافع شکل بگیرد این اتفاق رخ میدهد. نکته دیگر این است افرادی که میخواهند این سیاست را اجرا کنند، در شرایطی که نظام آموزش طبقاتی شده است، دغدغه اجرای سیاستهای مورد نیاز آموزش عمومی را ندارند. فردی که در مقام مسئول و تصمیمگیر است و فرزندانش برآمده از مدارس غیردولتی و مدارس خاص است، طبیعتاً نمیتواند فرصت برابر برای آحاد جامعه فراهم کند. ما شاهد یک تعارض منافع در این خصوص هستیم.»
بودجه آموزشوپرورش صرف بدهیها میشود
او با اشاره به وضعیت اقتصادی ساختار آموزشوپرورش اضافه میکند: «نکته دیگر این است که نظام آموزشی ما حدود ۳ درصد از جیدیپی (GDP) را سهیم است، درصورتیکه میانگین جهانی حدود 10 درصد است. بهعلاوه در اسناد بالادستی گفته شده باید حدود ۲۰ درصد از بودجه عمومی دولت مربوط به آموزشوپرورش باشد، اما در حال حاضر شاهد تخصیص نصف این عدد میباشیم. با این حال بخش اعظمی از این بودجه تخصیص دادهشده، خرج بدهیهای سالهای گذشته میشود. اگر واقعاً بخواهیم به ۲۰ درصد واقعی طبق اسناد بالادستی برسیم، باید در چند سال آینده رقم بالاتری اختصاص داده شود تا بتوان با آن مجموعه بدهیهای گذشته و بدهیهای موکولشده به آینده را جبران کنیم. با لحاظ شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود باید گفت به هیچ راهی جز بحث مالیات نمیرسیم. در این زمینه اولاً دغدغهای که تصمیمگیران و مسئولان دارند، هزینهکرد مالیات در نظام آموزشی نیست. ثانیاً جامعه باید در این زمینه همراه باشد. موضوع بعدی تعارض بین مدارس دولتی و خصوصی است که افراد دارای مدارس خصوصی راضی به خرج مالیات در مدارس عمومی نیستند. بنابراین میتوان گفت ساختار اقتصاد آموزشوپرورش، ساختار متزلزلی است. یعنی ساختار نظام آموزش مبتنی بر یک نظام اقتصاد عادلانه و محکم نیست. همچنین میتوان گفت هیچوقت نگاه به درآمدها پایدار نبوده است. لزوماً بودجه کشور بر اساس نیاز و واقعیتها بسته نمیشود. سالانه مقداری به بودجه این نهاد اضافه میشود با این حال باید توجه کرد آیا این درصدی که افزایش داده شده، پاسخگوی نیازها است یا خیر. ما هر سال شاهد این هستیم که جمعیتی به مدارس اضافه میشوند، سالانه نیاز به نوسازی مدارس بیشتر شده و اتفاقاتی از این قبیل، با این حال شاهدیم افزایش بودجه به اندازه افزایش تورم بوده است، اما همواره فاصلهای بین چیزی که نیاز بوده تا چیزی که تخصیص داده شده، وجود داشته است.»
برکم همچنین با اشاره به وضعیت اقتصادی آموزشوپرورش به این نکته اشاره میکند که تخصیص منابع و امکانات به اندازه تأمین درآمد مهم است و در این زمینه میگوید: «معضل اقتصاد آموزش، صرفاً تأمین درآمد نیست بلکه تخصیص منابع و امکانات نیز است. زمانی که سیاستگذار تأمین مالی خود را به مردم واگذار کند، دیگر به دنبال این نیست که تخصیص عادلانهای هم در نظر بگیرد. به همین خاطر روزبهروز کیفیت عمومی آموزش افت میکند و شاهد عملکرد ضعیفمان در آزمونهای بینالمللی و خارجی در دورههای مختلف هستیم. البته این اتفاق تنها خودش را در آزمونهای بینالمللی نشان نمیدهد بلکه در آزمونهای داخلی و نهایی هم شاهد این مسئله هستیم. اگر جدول نمرات استانها را بررسی کنیم، میبینیم شهرستانها و روستاها که نسبت به استانها و مراکز شهرنشین محروم هستند، متأسفانه نتوانستند موفقیت تحصیلی قابل قبولی داشته باشند. معمولاً اختلاف سه، چهار نمرهای بین این استانها وجود دارد. برای مثال تفاوت میانگین نمرات در سیستان و بلوچستان و استان تهران در این خصوص مهم است.»
مشکل روی مشکل تلنبار میشود
برکم با اشاره به جدید نبودن مسائل آموزشوپرورش و هشدارهای سال گذشته اضافه میکند: «همه نگرانیها و هشدارها در سالهای گذشته بارها گفته شده است. مسائلی که امروز با آن مواجه هستیم به گونهای نیست که به یکباره با آن مواجه شده باشیم یا چیزی نبوده که از قبل هشداری داده نشده باشد. متأسفانه نگاه آموزشوپرورش عموماً اینگونه بوده که اگر کسی هشدار میدهد شنیده نمیشود و یا با آن مخالفت میشود. من هم به عنوان یک فرد که در سالیان اخیر مصاحبههای متعددی کرده، میگویم بعد از گفتههایم چندین بار مورد شماتت قرار گرفتهام. برای مثال من رفتم در یک کانون دانشآموختگان ثبتنام کردم. آموزشوپرورش با کانون دانشآموختگان شروع به مخالفت میکند، چرا؟ چون من آنجا هستم، درصورتیکه من هیچگونه پرونده قضایی و اطلاعاتی ندارم. فعالیتهای آموزشوپرورش به شکلی است که نگاه میکند چه کسی انتقاد میکند.»
برکم همچنین اضافه میکند: «مسائل امروز نهاد آموزش، همان مسائل دیروز است. اگر در گذشته در مورد وضعیت مدارس صحبت میکردیم، امروز هم در مورد مدارس کانکسی صحبت میکنیم. اگر دیروز در مورد وضعیت گرمایش مدارس صحبت میکردیم امروز هم موضوع همان موضوع است. دیروز در مورد کمبود معلم صحبت میکردیم، امروز هم در این خصوص صحبت میکنیم. به نوعی مسائل حل نمیشود بلکه به روی هم اضافه میشود. برای مثال به مسئله اردوهای دانشآموزانی نگاه کنید. متأسفانه چندین سال اتفاقات و حوادث ناگواری افتاد و به جای حل به روش اصولی، اجازه سفرهای علمی دانشآموزی داده نشد. مشابه داستانی که گفته میشد مهمترین عامل طلاق، ازدواج است پس ازدواج نکنید تا طلاق نگیرید.»
برکم با اشاره به سلسله مسائل موجود در نظام آموزشوپرورش معتقد است: «واقعیت این است که مسائل نظام آموزشوپرورش هر روز در حال پیچیدهتر شدن است. به نظر میآید افرادی که بتوانند مسائل را حل کنند، انتخاب نمیشوند. با گذشت زمان بعضاً افراد ضعیفتری انتخاب میشوند و به نظر میآید بدنه کارشناسی آموزشوپرورش در سطح ستاد بسیار ضعیف است.»
او در ادامه میگوید: «اگر این میزان حساسیت که به برد و باخت تیم ملی است، این میزان حساسیتی که در انتخاب سرمربی و بازیکنان یک تیم است که بعضاً شاهدیم برای انتخاب سرمربی یک تیم تجمع صورت میگیرد و کمپینهای مختلفی شکل میگیرد، برای انتخاب یک وزیر هم این اتفاق میافتاد، وضعیت بسیار متفاوت میبود. ما تا حالا درخواست عمومی برای یک وزیر توانمند و قوی نداشتیم. ما درخواست عمومی برای یک بودجه مناسب و عادلانه برای آموزشوپرورش نداشتیم. متأسفانه ما تقریباً هیچ مطالبه مردمی در این زمینهها نداشتیم. ولی امیدوارم به شرایطی برسیم که دغدغه آموزش بتواند در بطن جامعه قرار بگیرد.»














