حمیدرضا محمدی، روزنامهنگار: برای پدربزرگم که پیرغلامی تمامعیار بود.
پدربزرگم از آن خالصانِ مخلصِ درگاه حضرت ثارالله(ع) بود. نه روضهخوان بود و نه مرثیهسرا، اما برای من که عاشورای حسین(ع) را با او شناختم، هیچ کم از آنان نداشت. از اوایل دهۀ 50 که ساکن چیذر در شمیران، شد پای ثابت مسجد قائم (عج) این محله شد. تا جایی که میدانم همۀ نمازهایش را در اینجا گزارد و همۀ دعاهایش را در اینجا خواند و همۀ عزاداریهایش را در اینجا اقامه کرد. یاد ندارم تا وقتی که دیگر بیمار شد، عاشورایی را در خانه مانده باشد. او من و برادرم را که پدرمان را در نوجوانی و کودکی از دست داده بودیم، هر سال به این عبادتگاه میبرد. گویی برای ما هم چیزی مثل مأمن شده بود.
تعزیتداری حضرت قتیلالعبرات(ع) در مسجد چیذر –که پاتوق شهیدان سیدعلی اندرزگو و علی صیاد شیرازی بود_ اما فرقی دیگرگون با بقیۀ جاها داشت و آن آیین نخلگردانیاش بود. سنت سوگواری امام حسین(ع) در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران، مزین است به رسم کهن نخلگردانی تا نماد و نمودی باشد از تشییع تابوت مطهر حضرت ثارالله(ع). اگرچه چیذر حالا چندسالی میشود بهسبب برنامۀ دهۀ اول محرم در امامزاده علیاکبر بر سر زبانها افتاده است اما بسیار پیشتر از آن، خیلیها بهخاطر نخلگردانیاش، خود را در روز عاشورا به این محله میرساندند. رسمی دیرین که تا همین امروز تداوم یافته و سینهبهسینه گشته و با رفتن هر پیرغلام، جوانی از همان محله جایش را میگیرد و نمیگذارد چراغ آن خاموش شود.
عاشورا که میشود، پس از آنکه زیارت عاشورا در مسجد خوانده میشود و معممی روضهای میخواند -که شیخ علیاصغر رحمانی از جوانی تا ۹۰ سالگی که وفات یافت، مقتلخوان همیشگی این مجلس بود و نفس گرماش، سوزی عجیب داشت-این نخل که طی سال در گوشۀ راست حسینیۀ مسجد جاخوش کرده، سرو رویش تمیز و آراسته است، دورتادورش را پارچۀ مشکی کشیدهاند که چوبش معلوم نباشد و بالای آن را پارچۀ سبز انداختهاند و به کنارهها پرچم یااباعبداللهالحسین(ع) دوختهاند، از زمین برداشته میشود و قسمخوردهها و نذردارها و بچهمحلها و پیرغلامها و خلاصه خیل سوگواران، «ای وای کشته شد حسین»گویان، که بهمثابۀ رمز عملیات است، دورش میگردند و میچرخند و بر سر و سینه میزنند و این صحنه برای من، عجیبترین یا بهتر است بگویم غیرقابلتوصیفترین بخش این مراسم است. پس از آن، جماعت، پشت نخل که زنگولهای هم دارد، حرکت کرده و آن را تا امامزاده علیاکبر مشایعت میکنند. آبوتابی هم ندارد. نه کسی زنجیر میزند و نه بر طبل میکوبد. همۀ این برنامه منحصر است به سینهزنی. حتی شعری که میخوانند هم ثابت، و از آن مراثی سنتی و قدیمی است –که سالهای سال تا موقع بیماری، مداح دائمی آن حاج حجتالله کسری پدر مداحان شمیران بود- و از وقتی یاد دارم «یا شاه تویی آنکه به درگاه الهی/ دادی ز قفا زد» را میخوانند –که حاج علیاصغر چیذری مدت مدید و تا هنگام درگذشت، میاندار اصلی بود.
وقتی نخل به مقابل آن آستان مبارک میرسد، دیگر ظهر است و اوج عزاداری. حرکت دیگر دستهها متوقف میشود و دوباره جمعیت سیاهپوش، «ایوای کشته شد حسین»گویان، گرد نخل که با سرعت زیاد چرخانده میشود، بر سر و سینه میزنند تا صلای اذان عاشورا میرسد و در همانجا نماز را برپا میکنند. و البته پایانش، چلوخورش فسنجان در مسجد است که من در جاهای دیگر کمتر دیدهام، غذایی، آن هم این غذا، نذری ثابتِ چنددهساله باشد. همۀ اینها را گفتم تا بدانید اینجا اصرار زیادی دارند که همهچیز را دستنخورده نگه دارند و به سنتها پایبند باشند. از ساعت شروع و متن نوحه و شیوۀ عزاداری تا مسیر حرکت رفت و نماز ظهر و مدل برگشت و همین خورش فسنجان.
عاشورای همۀ سالهای کودکی، و بعد نوجوانی، و تا همین امروزِ من هم با این مسجد و نخلاش گرهی ناگسستنی خورده است. حتی حالا هم که دیگر چندسالی است از خانۀ پدری رفتهام اما ظهر دهم محرم، هرجا باشم خود را به آن میرسانم و از دستاش نمیدهم. روحت شاد حاجآقا مهدی محمدی که محبت حسین(ع) را در دلمان نشاندی.
*مصرعی از حافظ شیرازی
شماره ۴۴۵۱ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
یک ساعتم بگنجان در سایۀ عنایت*














