ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: در تئوری موسیقی اصطلاحی تحت عنوان «کنترپوان» وجود دارد که اهل فن کاملاً با آن آشنایی دارند. این اصطلاح برای اشاره به ارتباط چند سری نُت مورد استفاده قرار میگیرد که در ریتم و ملودی مستقل از هم کار میکنند ولی در هارمونی هماهنگ عمل میکنند. از این عبارت میتوان در توصیف رابطه رسانههای فارسیزبان بیگانه نظیر بیبیسی و اینترنشنال و همینطور باقی رسانهها بهره برد. در ظاهر شاید برای مخاطب عادی اینطور به نظر برسد که فرقی اساسی میان کارکرد اینترنشنال با یورونیوز و بیبیسی فارسی وجود دارد و آنکه عقلش را به شیطان هبه نکرده، خط خبری و همچنین تحلیلهای رسانه دولتی بریتانیا را باید با جان و دل بپذیرد، ولی حمله وحشیانه رژیم صهیونی به کشور ما، آنها که در بستر خواب بودند را بیدار کرد و باعث شد تا کارکرد تروریستی شبکههایی نظیر بیبیسی برایشان مشخص شود. ولی در این بین بودند و کماکان هستند افرادی که نسبت به گزارشهای بهاصطلاح بیطرفانه خبرنگاران رسانه انگلیسی ذوقزده شوند و آن را نشانهای از یک کار حرفهای خبری در قلب غرب متمدن قلمداد کنند. در این گزارش قصد داریم با رجوع به تاریخ نهچنداندور این شبکه و همچنین نحوه فعالیت رسانههای ظاهرالصلاح غربی در مواقع حساس نظیر جنگ به جلوه مخدرگونه و گولزننده آنها برای مخاطب ایرانی بپردازیم.
جامعۀ مدنی و دوستان خاله خرسۀ آن
میگویند گزارشهای «نفیسه کوهنورد»، «پرهام قبادی»، «کسری ناجی» و... در ارتباط تنگاتنگ با موفقیتهای نظامی ایران در جبهه جنگ با رژیم صهیونی بود تا به این واسطه دوگانهای را میان رسانههای داخلی و خارجی به وجود بیاورند و کفه را به نفع اغیار سنگین کنند. اما این اتفاق به چه شکل رقم میخورد و چگونه بر ادراک مخاطب نسبت به سوژه اثر میگذارد؟ طیفی از مردم ایران سالیان سال است که مورد هجمه اخبار جعلی، تحلیلهای کودکانه و عملیاتهای هدفدار و کور رسانهای قرار گرفتهاند و تشخیص خط خبری درست از نادرست را در میان انبوه اطلاعات درست و نادرست از دست دادهاند، پس برای اطلاع پیدا کردن از اتفاقات ایران و جهان چارهای جز رصد شبکهای به سابقه و نام بیبیسی ندارند. به عبارت دیگر وقتی بعضی از برنامهها، جراید و رسانههای داخلی با عینک خوشبینی به همهچیز مینگرند و از آنسو شبکههایی نظیر اینترنشنال، کانالهای بینامونشان تلگرامی و... با کوبیدن بر طبل بیعاری، مردم کشور را نسبت به هرچیزی که حس و حال ایران میدهد ناامید میکنند، بیبیسی با زیباییشناسی فاخر و کلام شسته و رفته برنامهسازان، خبرنگاران و مجریانش از راه میرسد و دل این گروه از بینندگان را میبرد. ولی شیوه عملکرد بنگاه خبرپراکنی دولت فخیمه! بریتانیا در این سالها نشان داده که در ضدیت با ایران، ساختار سیاسیاش و همینطور مردم کشور در هماهنگی کامل با اینترنشنال قرار دارد و حتی تأثیر مخربش بیش از رقیب اسرائیلی است.
وقتی آمریکا با حمله به سایت هستهای فُردو علناً پشت اسرائیل ایستاد و ترامپ در کنفرانس خبریاش گفت که برنامه هستهای ایران نابود شده، بیبیسی فارسی همراستا با کانالهای خبری جریان اصلی آمریکایی -که در ظاهر مخالف دولت جمهوریخواه ایالاتمتحده محسوب میشوند- از شکست محور نتانیاهو-ترامپ در حمله به زیرساختهای هستهای ما خبر دادند تا کاخ سفید و رژیم سفاک صهیونی را برای حمله دوباره به سایتهای هستهای آماده کنند! چون وقتی تشت رسوایی رئیسجمهور آمریکا از بام بیافتد چارهای جز اقدام دوباره نظامی باقی نمیماند. آن وقت دیگر، باقی بازیگران اصلی سیاست در اروپا و آمریکا هم متفقالقول از این اقدام دفاع خواهند کرد و مخاطب هدف هم بدون آنکه بخواهد گلوی رسانه مورد تأیید سلطنت بریتانیا را بچسبد، به زمین و زمان ناسزا میگوید. آنها که همیشه ظاهر قضیه را میبینند و نسبت به گزارشهای خبرنگار ارشد بیبیسی، یعنی «نفیسه کوهنورد» غش و ضعف میکنند باید یکبار از خودشان بپرسند که اگر بیبیسی قرار بود همانطور که نشان میداد، عمل میکرد اکنون باید برای گرداندن امور مالی خود کاسه چه کنم چه کنم دستش میگرفت. درواقع، بیبیسی در همه این سالها ثابت کرده که فرزند خلف استعمار است و کارکنان ایرانیاش هم علیرغم لبخندهای نمکینشان جلوی دوربین هیچ وقع و اهمیتی برای حال خوش مخاطبانشان قائل نیستند. تأثیری که مخدر اینترنشنال روی ذهن و ادراک بیننده میگذارد، آنی و مقطعی است، ولی بیبیسی فارسی دستگاه محاسباتی دوستدارانش را از بین میبرد و گارد آنها را برای قبول تحلیلهای خطرناک کارشناسانش پایین میآورد تا مخاطب در مواجهه با محتواهای خاص کاملاً بیدفاع شده و هرچیزی را بیکموکاست بپذیرد.
مخاطب اینترنشنال در این میان چه کسانی هستند؟
«اینترنشنال» هم در آغاز فعالیتش همچون «بیبیسی» و تلویزیون «منوتو» چهرهای خوب و شکیل از خود ارائه داد ولی زمان زیادی لازم نبود تا مردم ایران به ماهیت تروریستی این شبکه پی ببرند. دی ماه 1396 اولین مواجهه سخت این رسانه معاند با جمهوری اسلامی و در کل، مردم کشور بود. آنها با دعوت از مهرههای سوخته رژیم تاریخ مصرف گذشته پهلوی و همچنین چهرههای بدنام جریان تجزیهطلب سعی کردند تا از آب گلآلود اعتراضات ماهی بگیرند و به این وسیله هیزم اغتشاشات را بههمراه کانال تلگرامی به خاطره پیوسته «آمدنیوز» فراهم کنند. به بیان دیگر، از روز راهاندازی و ایجاد شبکه در تاریخ 29 اردیبهشت 1396 تا شروع شدن اتفاقات دی ماه همان سال، مجریان و برنامهسازان اینترنشنال با لبخند در حال قلقگیری و امتحان روشهای تروریستی خود بودند. مخاطب هرچه جلوتر میرفت مشاهده میکرد اینترنشنال در حال فاصله گرفتن از لحن بیبیسی و نزدیک شدن به محتوا و حس و حال جاری در برنامههای تلویزیون «سیمای آزادی» (رسانه وابسته به منافقین) است و اتاق فکر آن خط و مشی صلحطلبانه ابتدایی خود را در برخورد با مردم و حاکمیت کنار گذاشته است. اتفاقات سال 1398 و به دنبال آن، بلوای «زن، زندگی، آزادی» نشان داد اینترنشنال و صاحبان خونریزش در جنگ ترکیبی-هیبریدی خود با نظام اسلامی به هیچ مرز اخلاقی و انسانی پایبند نیستند و برای رسیدن به اهدافشان به هر مستمسکی چنگ میاندازند. حال باید این سؤال را پرسید که آیا نارسانه فوق در عملیاتی کردن اهدافش تاکنون به موفقیت رسیده است یا خیر؟ برای پاسخ دادن به این سؤال ابتدا باید مقدمهای را لحاظ کرد که بیان کردن آن خالی از لطف نیست. اینترنشنال برخلاف بیبیسی به دلیل فقدان ایده محوری در مواجهه با جمهوری اسلامی، عدم حضور روزنامهنگار و خبرنگار خبره در اتاق فکر و همینطور تأثیرگذاری نهچندان زیادش بر طبقه متوسط، آوردهای برای غرب و بهویژه رژیم صهیونی و آمریکا ندارد. درحقیقت، کسی که از عقل سلیم بهرهای ولو اندک برده باشد گوش به حرفهای شرکتکنندگان سابق مسابقه «بفرمایید شام» بهعنوان مجری-کارشناس نمیدهد و برای خودش شأن و شخصیت قائل است. از سوی دیگر، کارکرد اینترنشنال بهگونهای است که مخاطب را بهصورت آنی و در لحظه از همهچیز متنفر میکند و با قرار دادنش در جایگاه فحاشان فضای مجازی، فرصت اندیشیدن و فکر کردن را از او میرباید. کسی هم که فرصت فکر کردن به پدیدهها و مسائل گوناگون را از دست میدهد و صرفاً به عالم و آدم ناسزا میگوید، نقش فعال خویش در مقام شهروند را از دست میدهد و تبدیل به کد و عدد میشود تا به این واسطه رسانه موردنظر بتواند بیش از پیش در راستای اهداف کودکانهاش از صاحبان خود بودجه طلب کند. مخاطب وفادار اینترنشنال، با رسیدن به کاتارسیس و تخلیه انرژی کارکردش را از دست داده و دور انداخته میشود. درنتیجه، اینترنشنال آتشبیار معرکه است، ولی به دلیل آنچه پیشتر گفته شد در رسیدن به اهداف اربابانش تاکنون به جایی نرسیده و نخواهد رسید.
بیبیسی؛ رفیق دزد و شریک قافله
وقتی بخش فارسی تلویزیون بیبیسی از 25 دی ماه 1387 به روی آنتن رفت، لحن برنامهها خبر از شبکهای میداد که دست دوستی به روی ملت و دولت ایران باز کرده است و به زودی زود دفترش را هم در کشور باز خواهد کرد. اما این پایان ماجرا نبود. تنها چند ماه زمان نیاز داشتیم تا ذات پلید رسانه انگلیسی را شناسایی کنیم و حقیقت بدون هیچ پوششی خودش را عیان کند. رتوریک مجریان بیبیسی فارسی پس از معلوم شدن نتایج انتخابات خرداد 1388 کاملاً تغییر کرد و تهاجمی شد. این رسانه چهره واقعیاش را برای کسانی که میاندیشند عیان کرد و آتشبیار اصلی معرکه شد. از طرف دیگر، در نبود روایت جایگزین، بیبیسی هر حرف درست و غلطی که به ذهن اتاق فکرش میرسید را بدون راستیآزمایی به خورد بینندگانش داد تا برای چندسال بهعنوان آلترناتیو رسانههای داخلی ایرانی حسابی به ترکتازیاش ادامه دهد و روایت مسلط از واقعه را بسازد. پس نباید گول ظاهر دلربا و فریبنده مجریان بیبیسی را خورد و برای مقابله با رسانههای جریان اصلی داخل کشور به آنها استناد کرد.
به گزارش الجزیره انگلیسی و با استناد به اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا، هنگامی که رادیو فارسی بیبیسی برنامههایش را در تاریخ هشتم دی ماه 1319 برای ایرانیان آغاز کرد، سیاستمداران در لندن و نمایندگانشان در تهران به خوبی میدانستند که این دم و دستگاه نفرتپراکن رادیویی برای مقابله با تبلیغات هیتلری ایجاد شده است. متون اساسی برنامههای رادیو فارسی بیبیسی توسط سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا نوشته شده بود و رفتهرفته با تنگتر شدن حلقه محاصره بر گُرده سلطنت نیمهجان پهلوی، لحن محتواها نیز تغییر کرد و به سمت ضدیت تمامقد با اقدامات رضاخان رفت. از نظر مقامات انگلیسی، شاه وقت مظنون به حمایت از برنامههای توسعهطلبانه رایش سوم در آسیای غربی بود و باید از جنبههای مختلف آبروی نداشته او را میبردند. رادیو فارسی بیبیسی از روش دیکتاتوری پهلوی در مواجهه با منتقدانش انتقاد کرد و پروژه بیتاج و تخت شدنش را کلید زد. برای مثال انگلیسیها در ابتدا و پس از جلب رضایت شاه، برنامهای گفتوگومحور درباره مزایای حکومت مشروطه سلطنتی تولید کردند تا اینکه رفتهرفته، شخص شاه را آماج حملاتشان قرار دادند و از حرص و آز عجیبوغریب او در مالاندوزی گفتند تا اینکه جاده رفتن او به سمت جزیره موریس را بدون هیچ مزاحمی فرش کنند.
گزارش الجزیره انگلیسی تا حدود زیادی دقیق و منطبق بر مستندات واقعی است، ولی «معصومه طرفه» بهعنوان نویسنده این مطلب، با ورود به برهه تاریخی انقلاب اسلامی، رنگ عوض میکند و شیوه کار بیبیسی را مورد ستایش قرار میدهد. گویی با ورود به دوره انقلاب نقش خصمانه رسانه انگلیسی تغییر میکند و خبرنگاران و برنامهسازان آن بدل به دوستان ملت ایران میشوند! نویسنده گزارش عنوان میکند که بیبیسی پس از وقایع مربوط به کودتای 28 مرداد بهتدریج تغییر کرد و در هنگام قیام ملت ایران علیه رژیم پهلوی کاری جز پوشش بیطرفانه وقایع کشور نداشت! در جواب به این حرفهای بیپایه و کترهای باید گفت که روندهای تاریخی نشاندهنده آن است که رسانه مربوطه نه برای آگاه کردن مردم از اخبار و تحلیلها، بلکه بهمنظور عمیقتر کردن شکافهای میان دولت و ملت دست به اقدام زده و عملاً با بها دادن به مسائل و افراد مشکوک، به بمبی ساعتی در میان ایرانیان بدل شده است که جلوههای نمادین آن کاملاً واضح و مشخص است. برای مثال، گزارش میدانی «ژیار گُل» از کولبران در میانه دهه 90 شمسی به گونهای بر ادراک مخاطبان ایرانی از اصل سوژه تأثیر گذاشت که تا سالها بحثهای امنیتی در مورد این مسئله را به حاشیه سوق داد و سوژه کولبر و کولبری را بهعنوان پدیدهای مظلوم و رنجکشیده، آن هم بدون درنظر گرفتن دیگر جوانبش در نقطهای امن قرار داد. بیبیسی فارسی با ورود به قضایای ۱۴۰۱ طرف بازنده رسانههای فارسیزبان بیگانه نبود، بلکه نقش کاتالیزور را در میان باقی شبکهها ایفا کرد تا همچنان بتواند نقطه امن ماجرا را برای خودش حفظ کند و جایگاهش در مقام تلویزیون موردعلاقه طبقه متوسط متمایل به غرب و منتقد جریانهای افراطی مخالف حاکمیت را از دست ندهد، اما این کدها و کاشتها هستند که برای همیشه در تاریخ باقی میمانند تا برای ما مشخص کنند که ذات بد هیچوقت تغییر نمیکند.














