محمدحسین کشاورزی، دانشجوی اینترن پزشکی عمومی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه شاهد که 3 ماه دیگر فارغالتحصیل میشود، با بیان اینکه در بیمارستان مصطفی خمینی فعالیت میکنم، گفت: «روزی که بلوار کشاورز مورد حمله قرار گرفت، در خوابگاه دانشجویی حضور داشتم و فاصله خوابگاه با محل حمله نزدیک به 300 یا نهایتاً 500 متر است. چون در زمان حمله استراحت میکردم، در ابتدا تصور کردم پدافند فعال شده، اما بعد از مدتی دوستم عنوان کرد پشت بیمارستان در خیابان حجتدوست بمبگذاری شده و صدای انفجار برای آن است. به محض این حرف سراسیمه به سمت بیمارستان حرکت کردیم.»
او ادامه داد: «بعد از انفجار هیچکس به ما نگفت که باید به بیمارستان برویم، اما بنده به همراه یکی دیگر از دوستانم بعد از اینکه متوجه شدیم، صداها مربوط به پدافند نیست بلکه انفجاری رخ داده به سرعت خودمان را به آن محل رساندیم تا بتوانیم در کنار دیگر دانشجویان به فعالیت بپردازیم.» کشاورزی با بیان اینکه بعد از مدتی دیدیم نیروهای امدادی و نیروهای خودجوش مردمی هم به سمت بیمارستان میروند، گفت: «زمانی که به بیمارستان رسیدیم، مردمی را دیدیم که دچار پارگیهای متعدد در بدنشان شدهاند، تعدادی هم دچار شکستگی شده بودند و تعدادی از بیمارانی هم که به بیمارستان میآمدند، دچار سکته شده بودند. با وجود اینکه در همان روز شهیدی را در بیمارستان نداشتیم، اما تعداد قابل توجهی از مجروحان را داشتیم که دچار جراحات عمیق شدند.» اینترن دانشکده علوم پزشکی دانشگاه شاهد تصریح کرد: «یکی از خاطراتی که در ذهن مانده است، این بود که در همان لحظه تماسهای زیادی داشتیم از سوی دیگر دوستانمان که در صورت نیاز به نیرو، حاضرند خودشان را به بیمارستان برسانند که خوشبختانه به دلیل حضور تمام اینترنها در رشتههای مختلف، مشکلی از بابت نیرو نداشتیم. یادم هست حتی دانشجویانی که رشته تحصیلیشان ارتباطی به طب اورژانس هم نداشت، وارد کار شده بودند و هرکس گوشهای از کار را دنبال میکرد تا مشکلی از بابت درمان نداشته باشیم. به طور مثال معاون درمان ما که طب اورژانس هم بود، در آن روز علیرغم اینکه در جلسه حضور داشت به سرعت خودش را رساند تا بتواند کارهای لازم را انجام دهد.»
کشاورزی تصریح کرد: «وجه پررنگی که روز حمله به بلوار کشاورز در بیمارستان مصطفی خمینی شاهدش بودیم، همدلی بود که بین همه کادر بیمارستان وجود داشت؛ یعنی حتی کسانی را در کنار هم میدیدم که در حالت عادی با یکدیگر اختلاف داشتند اما در آن روز، همدلانه پای کار آمدند و درحقیقت همهشان منیتها را کنار گذاشته و یک خانواده شده بودند. در تمام این مدت هیچکدام از افراد به دنبال آن بود که بخواهد حرفی را به دیگری ثابت کند.»
او با ذکر خاطرهای گفت: «حتی یکی از نگهبانان بیمارستان با وجود اینکه در زمان استراحت در کانکس قرار داشت، بعد از وقوع انفجار با همان لباس استراحت به سمت خیابان حجتدوست میرود و کودکی که در خانهای گیر کرده بود را با شکستن درب خانه نجات داده و به بیمارستان آورده بود. تصویر بهتزده این نگهبان که به دلیل شکسته شدن شیشههای کانکس خودش از ناحیه دست دچار جراحات شده بود، هیچگاه از خاطرم نمیرود؛ چراکه چهره بسیار خاصی در آن لحظات داشت.» اینترن دانشکده علوم پزشکی دانشگاه شاهد با بیان اینکه واقعیت آن است که در روز حمله کل بیمارستان در حال بحران بود و همه به اصطلاح در حال بدو بدو بودند تا بتوانند کار مجروحان را به سرعت پیگیری کنند، خاطر نشان کرد: «یکی دیگر از خاطراتی که از آن روز نمیتوانم فراموش کنم، این است که خانمی را به بیمارستان آورده بودند که در کوچه حجتدوست زندگی میکرد و خانه مادرش هم در سعادتآباد بود، اما وقتی برای جمع کردن وسایلش به خانه میآید، انفجار رخ میدهد و خانم هم به دلیل خرد شدن شیشهها، دچار جراحتهای زیادی شده بود. دیدن این مجروح که ظاهراً تنها هم زندگی میکرد برای دانشجویان بسیار سنگین بود اما خوشبختانه توانستیم با همدلی کارها را پیش ببریم.»
شماره ۴۴۵۰ |
صفحه ۵ |
دانشگاه
دانلود این صفحه
دانشجوی اینترن دانشکدۀ علوم پزشکی دانشگاه شاهد:
از نگهبان تا کادر درمان بیمارستان مصطفی خمینی پای کار بودند














