صهیونیستها فکر میکردند با تهدید مقام عالی ایران و مرجع شیعه، ایران و نظام سیاسی را تضعیف خواهند کرد. اما واکنش گستردهای که علمای شیعه به این تهدید نشان دادند و صدور فتوای محاربه علیه کسانی که تهدیدی متوجه مرجعیت شیعه کردند، موجب شد جامعه مسلمان شیعی یکپارچه علیه تهدیدات آمریکا و صهیونیستها واکنش نشان دهد. این تهدید به ابزاری علیه آنها تبدیل شد که ارادت به مرجعیت شیعه و مسلمان را در مسلمانان شیعه به نمایش گذاشت؛ اقدامی که هزینه خطا علیه ایران و مقامات آن را بالا برد. در گفتوگو با حجتالاسلام احمد رهدار، استاد دانشگاه، به بررسی ابعاد و اثرات فتوای محاربه آیتالله مکارم و دیگر مراجع تقلید پرداختیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
فتوای محاربه، دفاع از شأن ولایت فقیه
فتوای مراجع عظام تقلید، دفاع از مقام و جایگاه ولایت فقیه بود؛ موضوعی که حجتالاسلام رهدار به آن اشاره کرد و گفت: «حسب باورهای شیعی، امام معصوم، محور شکلگیری واقعی جامعه است. مجموعهای از روایات این معنا را متبادر میکند که افراد جامعه، ادامه طینت و وجود امام هستند. در غیبت امام معصوم، این نقش را فقیه جامعالشرایط حاکم، نیابتاً تأمین میکند و به تعبیری نخ تسبیح جامعه میشود. حضرت زهرا (س) در خطبه معروف خودشان میفرمایند که خداوند اهل بیت را به این دلیل خلق کرده که جامعه متفرق و پاره پاره نشود. شأن امام در جامعه، شأن وحدت، انسجام، یکپارچگی و شأن بافتاری است. نوع کامل این شأن در امام معصوم خود را نشان میدهد و در غیبت امام معصوم، این شأن روی دوش فقیه جامعالشرایط حاکم میافتد که اینک مصداق آن در جامعه اسلامی ما مقاممعظمرهبری هستند. دفاعی که مراجع عظام تقلید از رهبر انقلاب انجام میدهند، دفاع از شخص نیست، دفاع از شأن است؛ حتی این شأن هم یک شأن فردی نیست، بلکه برای قوام جامعه و اجتماع است. در واقع فتوای مراجع عظام تقلید، فتوای بازدارنده برای حفظ جامعه اسلامی است.»
دکترین دفاعی پیشگیرانه در واکنش به تهدیدات علیه مرجعیت
حجتالاسلام رهدار در ادامه به این موضوع اشاره کرد که فتوای محاربه در قالب دکترین دفاعی پیشگیرانه بود و توضیح داد: «فقه اسلامی مثل دیگر نظامهای حقوقی، یک دکترین دفاعی دارد؛ همچنان که دکترین تهاجمی و جنگ دارد. دکترین دفاعی میتواند از نوع پیشگیرانه باشد. دکترینهای دفاعی پیشگیرانه گاهی مبتنی بر گزارههای مشروع میشوند و گاهی نیز مبتنی بر اقداماند. برای مثال، اسرائیل تا پیش از طوفان الاقصی، دکترین دفاعیاش پسینی بود؛ به این معنا که اگر طرف مقابل، حماس یا حزبالله به آنها ضربهای میزد، ولو آنکه یک نفر از آنها را میکشت یا اسیر میکرد، آنها هم واکنش سریع و هم واکنش شدید انجام میدادند. کمااینکه جنگ 33 روزه حزبالله به خاطر دو نفر اسیری رخ داد که حزبالله لبنان از اسرائیل گرفت. اما از طوفان الاقصی به این طرف، اسرائیل، دکترین دفاعی خودش را پیشگیرانه تعریف کرده است؛ به این معنا که منتظر نمیماند که طرف مقابل، حزبالله، انصارالله یا ایران به آنها حمله کند. اگر مطمئن شوند که این گروهها در تدارک حمله به اسرائیل هستند، به صورت پیشدستانه حمله میکنند. این دکترین دفاعی پیشگیرانه از جنس عملیات و اقدام است. اما یک دکترین دفاعی پیشگیرانه است که از جنس اقدام نیست، بلکه از جنس گزارههای شرطی است؛ به این معنا که اگر دشمن شما بخواهد کاری انجام دهد، شما پیامی را مخابره میکنید که اگر چنین کردید، پیشاپیش حکم در مورد شما این است. فتوای مراجع عظام، در این خصوص از جنس دکترین دفاعی پیشگیرانه مبتنی بر گزارههای شرطی است. به عنوان مثال حضرت آیتالله مکارم فرمودند اگر آنها چنین اقدامی انجام دهند، محارب هستند و حکم محارب هم در اسلام مشخص است. این اقدام هرچند یک اقدام هوشمندانه، به موقع و درست است، اما اقدامی رایج است و در دکترینهای دفاعی و نظامهای حقوقی، مشابه دارد.»
اقدامی نادر اما آشنا برای آشنایان فقه
صدور فتوای محاربه اگرچه اقدامی نادر است، اما آشناست و پیش از این مسبوق به سابقه بوده است. حجتالاسلام رهدار در توضیح صدور این فتوا توسط مراجع عظام تقلید گفت: «این فتوا، انحصاری به حضرت آیتالله مکارم ندارد. هرچند ایشان پیشگام بودند و این اقدام خیلی خوب را انجام دادند، اما پس از ایشان، برخی دیگر از مراجع عظام تقلید در قم و برخی دیگر از مراجع عظام تقلید در نجف اشرف، این کار را انجام دادند. روز گذشته پیامی را از آیتالله حائری به همین مضمون دیدم که در دفاع از نماد جامعه اسلامی ایران و مقاممعظمرهبری بود. پیش از ایشان، آیتالله سیستانی، آن بیانیه را در دفاع از حضرت ایشان و جامعه اسلامی، مطرح کردند. در واقع برای آشنایان به فقه این دست اقدامات، آشناست؛ نادر است اما آشناست. نادر بودنشان هم به این دلیل است که علیالمبناست؛ یعنی مبانی فقهی شیعه، آشکارا چنین خروجیهایی در موارد مشابه پیشنهاد میدهد. نکته دیگر آنکه ظرفیتهای فقه اسلامی و فقه شیعی، در حوزه دکترین دفاعی و دکترین تهاجمی، فراتر از حکم محاربه است که در فتوای آیتالله مکارم شیرازی، به کار رفته است. آیتالله مکارم یکی از مفاهیم پایه در دکترین دفاعی و تهاجمی فقهی را به کار بردند. مفاهیم دیگری نیز وجود دارد که هر یک میتواند به نوعی، بازدارندگی ایجاد کند یا اینکه ادبیات فقهی جهاد و جنگ را رقم بزند.»
حماقت صهیونیستها سنسورهای جامعه شیعی را فعال کرد
تهدیدات صهیونیستها و آمریکا، برخلاف محاسبات منجر به تقویت جایگاه رهبر انقلاب شد. حجتالاسلام رهدار در توضیح این موضوع گفت: «رژیم صهیونیستی به دلیل حماقتش (که ادبیات روایی ما نیز این را تأیید میکند که خداوند دشمنان اسلام را احمق خلق کرده است) درست در متن بستری که فکر میکنند هوشمندانه رفتار میکنند، گاه رفتارهای احمقانهای از آنها سر میزند. به دلیل حماقت خودش در این تهدید پوچ، چند دستاورد را برای ما به وجود آورد. اولاً فعال کردن سنسورهای جامعه ایرانی بلکه جامعه شیعی و تمرکز این سنسورها حول شخص ولیفقیه. این در بنیان فرهنگی اعتقادی، عنصر اعتقادی و به طور اعم شیعه وجود داشت، در اثنای این جنگ و با اتفاقی که رقم زدند، باعث شد که به صورت تفصیلی در خودآگاه شیعه قرار بگیرد و یک بار دیگر پرسش از این جایگاه و اهمیت آن در ذهن شیعه، بازآفرینی و بازخوانی شود. اتفاق دیگری که افتاد این است که جهان اسلام، فراتر از تشیع یعنی جهان اسلام را متوجه این شخصیت کرد.»
دستاورد بزرگ بعد از حماقت صهیونیستها
حجتالاسلام رهدار به این موضوع هم اشاره کرد که حماقت صهیونیستها، فرصتی برای زعامت آیتالله خامنهای برای تمام جهان اسلام را فراهم کرده و گفت: «مستحضر هستید که جهان اسلام سنی، بعد از سقوط خلافت یک جورهایی بیسر و بیپدر شده است و جامعه اهل سنت در طی قرون گذشته که نخ تسبیحش، خلیفه بوده است؛ تلاشهای سنگینی انجام دادند که بتوانند خلافت را احیا کنند و این تلاشها تا امروز هم ادامه دارد اما موفق نشدند. جهان اسلام سنی به ویژه نخبگان آنها از گذشته متوجه نکتهای شدند که در اتفاقاتی که افتاد به ویژه در مورد مقاممعظمرهبری و تحلیلی که از جانب دشمن، صورت گرفت، به این مسئله اندیشیدند که در غیبت، مفهوم خلافت و خلیفه در جهان اسلام و اینکه چندان امید و قرائنی وجود ندارد که فکر کنند در آینده میتوانند آن را دوباره احیا کنند، آیا میتوان به این فکر کرد که همین فقیه شیعه، همزمان و توأمان این نقش را در جهان سنی ایفا کند یا خیر؟ به عبارتی جهان اسلام سنی، در این ماجرا به نحو تفصیلی این سؤال را از خودش پرسید که حتی براساس مبانی پایه سنی، منع این موضوع کجاست که آقای خامنهای ولی جامعه اسلامی باشند و نه فقط ولی جامعه شیعی. دلایل و قرائنی که ضرورتاً دلایل فقهی نیستند، اما پس زمینههای تاریخی، جامعهشناسی و روانی، کمک کرد که پاسخ این سؤال نخبگان و توده اهل سنت به سمت «بله» برود؛ به این معنا که آقای خامنهای میتوانند ولی ما باشند. آن پس زمینههای تاریخی و جامعهشناختی به اتفاقاتی برمیگردد که طی دهههای اخیر، بر توده مسلمان تحمیل شده است. آن اتفاق یک نوع تحریفشدگی عمومی است. ملت مسلمان میخواهد از فلسطین در برابر اسرائیل دفاع کند، یک سری حاکمان وابسته و حاکمان غیر وابسته و ترسو، نتوانستند ملتها را همراهی و پشتیبانی کنند. نه تنها همراهی نکردند، بلکه سرکوب هم کردند. اما ایران تحت ولایت و تدبیر مقاممعظمرهبری با اصلیترین دشمن جهان اسلام در این سطح، خود را درگیر میکند، ملتهای مسلمان به ذکاوت و فتانت و صراحت متوجه شدند که گویی که به نمایندگی از آنها این کار را انجام میدهد. خوب اگر به نمایندگی از آنها این کار را انجام میدهد، چرا ولی آنها، ولی کل امت نباشد. این بحثها را از قبل داشتیم و با نخبگان اهل سنت مطرح میکردیم. الان اتفاقی که افتاده و مورد تهدید قرار گرفتن رهبر معظم انقلاب، موجب شده که توده مسلمان متوجه این پرسش شوند و حتی به دلیل اینکه مثل نخبگان درگیر و دار ادلهها نیستند، راحتتر به لحاظ روحی و روانی، قبول کنند ولایت ایشان را. این دستاورد مهمی است که اگر میخواستیم با تدبیر و تلاشهای علمی خودمان و نهادهای موجود این هدف را محقق کنیم، سالها و مدتها زمان نیاز داشتیم؛ اما در کوتاه مدت این اتفاق در سطح گسترده رخ داده و پرسشی خجسته است.»














