محمدصالح سلطانی، خبرنگار: فرقی نمیکند ایام دهه محرم و عید غدیر باشد یا صدای مظلومیت مردم خوزستان به گوش برسد یا دشمن به اسم و تاریخ «خلیج فارس» طمع کند یا اینکه پای جنگ به خانههای مردم باز شود؛ در همه این موقعیتها نام محسن چاوشی و هنرش در «میدان» است. او خوب میداند شهرت و مهارتش را چگونه و چطور مسئولانه پای کار بیاورد. این کنش مسئولانه البته چیزی از جنس مسئولیت اجتماعی نیست، رفع تکلیفی نیست، ادایی نیست. چاوشی انگار با نوعی از خودآگاهیِ عمیق، یک «مسئولیت هویتی» برای خود قائل است. او وقتی به دل میدان میزند که حضورش، معنابخش باشد و برانگیزاننده. چه اینکه قطعات عاشورایی او در دهه محرم با اقبال گسترده جوانها مواجه میشود، ترانه «اسدالله»اش هنوز بهترین محتوای موسیقایی برای ایام غدیر است و هروقت مسئله خلیج فارس جدی میشود ترانه اوست که روانه آنتن میشود. چاوشی «هنرِ در میدان بودن» را خوب بلد است و این بار، وسط هنگامه جنگ، آن را به شکلی خیرهکننده محقق کرده است.
«علاج» فقط یک قطعه موسیقی نیست؛ «اثر»ی است نشسته در تقاطع هنر و اندیشه و حماسه؛ بیانیه منظوم مردم ایران است درباره هجوم ناجوانمردانه دشمن صهیونیست به سرزمینشان. ترکیب کلمات گداخته کاظم بهمنی و صدای زخمی محسن چاوشی معجزه کرده و کیفیتی به «علاج» داده که میتواند آن را در تاریخ موسیقی ایران ماندگار کند. ترانه با غم شروع میشود و از رنج تماشای تصویر گیسوان دختر ایرانی زیر آوار میگوید، بعد قاتلان مردم ایران را با یک جمله تحقیر میکند و عزتمندانه خطاب به آنها میگوید «این چندروزه را بروید بر کشتن افتخار کنید». در ادامه، با طنینی برخاسته از رنج و غروری توأمان از دشمن میپرسد «شیپور جنگ را زده و یکباره صلح میطلبید؟» حالا وقت حرفزدن با مردم است و شاهکارِ ترانه: «مردم! علاج در وطن است/ دنیا فقط لبودهن است...» و بعد لحن قطعه تغییر میکند. حالا رنگ شور مینشیند در ترانه و نوبت رجز است؛ رجزی که خلاصه میشود در پوزخندِ واضح و رندانه خواننده وقتی به «سوراخهای گنبدشان» میرسد و قله ترانه؟ جایی که موسیقی تغییر مقام میدهد، حماسی میشود و نامِ شمشیرِ مولا به میان میآید «کعبه ورای فهم شماست/ سجده به ذوالفقار کنید». دو بند آخر ترانه هم انگار دستورالعمل عبور از روزهای جنگ است، با یادآوری اینکه «مردم، خدا مراقب ماست».
ما در این روزهای سخت دقیقاً به چنین چیزی نیاز داشتیم؛ به صدایی که تمام حرفهای یک ملت را در دلِ آوایی که انگار از زیر آوار زنده بیرون آمده خلاصه کند. چاوشی سرمایه سالها کنشگریِ مسئولانه و هویتمند در جهان هنر را با «علاج» نقد کرد و ریخت به حساب روحیه مردمی که نجیبانه دارند این روزهای سخت را میگذرانند. شبی که «علاج» منتشر شد ایران نیازی به شلیک موشکهای تازه نداشت. این، موج جدید «وعده صادق3» بود که نشست در ترانه کاظم بهمنی و با حنجره چاوشی به آسمان رفت تا تمام ایران را به نور «امید» روشن کند. از او البته جز این هم انتظار نمیرفت. خواننده مشهور و محبوب نشان داد مسئولیت هویتیِ هنرمند، چیزی ورای معادلات و محاسبات روزمره است و فقط با درک عمیق این مسئولیت است که میشود در بزنگاهها میدانگشایی کرد؛ درست مثل تمام پهلوانانی که تاریخ ایران به خود دیده و چه کسی گفته «پهلوان» فقط باید ورزشکار باشد؟ شاید پهلوانِ یک نسل از میان اهالی هنر برخیزد؛ با کلمه کباده بزند، با ترانه گریبان دشمن را بگیرد و با موسیقی دلگرمیِ مردمِ کشورش باشد.
حالا همه ما صدایی داریم که میتوانیم تا آخر این جنگ سراغش برویم و خودمان را در آینه روایتش از احوالاتِ امروزِ ایرانیان تماشا کنیم. «علاج» نه یک قطعه موسیقی که بخشی از سرمایه ما در این نبرد است. شاید سالها بعد، وقتی بخواهند تاریخ جنگ بزرگ ایران و اسرائیل را مرور کنند، سراغ «علاج» هم بروند و از قطعهای بگویند که معجزه هنر را به میدان آورد و تاروپود جامعهای متحدشده در برابر دشمن را محکمتر به هم گره زد.
شماره ۴۴۴۳ |
صفحه ۸ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
انگار پهلوانی به میدان آمد











