عاطفه جعفری، دبیر گروه فرهنگ: هنوز بوی سوختگی در هوا هست، بویی که تا گلو میرود و میسوزاند، به گفته خودشان فقط میخواهند تأسیسات نظامی را بزنند وکاری با مردم ندارند! جملهای که از روز اول حمله به ایران تکرار کردند و هنوز هم لقلقه زبانشان است. اما در عمل کاری دیگر میکنند! روایت امروزمان از یکی از مکانهایی است که هفته گذشته توسط اسرائیل مورد حمله قرار گرفت. ساختمان شیشهای سازمان صداوسیما که پخش شبکه خبر و معاونت سیاسی در آن قرار داشت. دوطرف ساختمان شیشهای با پرچم ایران پوشانده شده. روی زمین پر از شیشه است و وقتی روی آن راه میروی، صدای ترق ترق شکستنشان بلند میشود.
حقیقت خاموش نمیشود
اول نگاهم به ساختمان بود و شیشهها، پایم که به چیزی گیر کرد، متوجه زمین شدم، زمینی که پر از کاغذهای سوخته بود، کاغذهایی که سلاح خبرنگاران است در روزهایی که وطن مورد هجوم است، یکی از کاغذها را برداشتم تا روی آن را بخوانم، خبر بود، خبری ساده که نوشته و پرینت گرفته شده بود تا خوانده شود، اما حالا سوخته است. یعنی کسانی که آن طرف این حمله موشکی نشستهاند، از همین کاغذها و اخبار میترسیدند و آن را بهسان موشک میدیدند. در میان خاکسترهای بهجامانده از حملۀ رژیم صهیونی به ساختمان شیشهای صداوسیما، کلمات هنوز نفس میکشند. کاغذها میسوزد، اما حقیقت خاموش نمیشود.
در حال دیدن کاغذها روی زمین هستم که صدایی از فاصله دورتر میگوید: «همه جلوی ساختمان جمع بشید تا توضیحات مدیر روابط عمومی سازمان را بشنوید.»
حسین قرائی در توضیحاتی که برای اتفاق آن روز میدهد، میگوید: «رژیم صهیونی سازمان صداوسیما را نشانه گرفت و برخلاف آنچه که میگویند، ما فقط مراکز نظامی را میزنیم به سازمان صداوسیما حمله کردند و همکاران ما همه مانند خانم سحر امامی از این اتفاق حماسه ساختند. امروز از رسانهها خواستیم که اینجا باشند تا ببینند که این رژیم سفاک چه کاری انجام داده و با این ساختمان چه کرده است!»
سلاحمان دوربین، ورق و خودکار است
جملات سحر امامی در گوشم زنگ میخورد: «این صدایی که شنیدید، صدای متجاوز به خاک وطن. صدای متجاوز به حق و حقیقت است.»
بشیری، مدیر روابط عمومی معاونت سیاسی تمام آن لحظات را در ساختمان شیشهای بوده است، وقتی میخواهد از آن روز بگوید، بغض گلویش را میگیرد و اشک به چشمانش میآید، اما میگوید: «دلمان میخواست در شرایط بهتری کنار شما بودیم ما درساختمان شیشهای هیچ چیزی به جز دوربین، ورق و خودکار نداشتیم.»
دوباره اشک به چشمش مینشیند و ادامه میدهد: «یک سری از بچهها در استودیو بودند. بچههای تحریریه در طبقه اول مشغول به کار بودند که به شکل ناجوانمردانهای این اتفاق افتاد.»
به طبقه چهارم اشاره میکند و میگوید: «ابتدا یک موشک به آن قسمت خورد، نیما رجبپور همکار عزیز ما در آن قسمت بود و خودش را به پایین رساند؛ اما بدنش پر از ترکش بود. به بیمارستان رساندیمش اما شدت جراحتش زیاد بود.»
وقتی از تعداد موشکها میپرسیم، میگوید: «5 موشک به این ساختمان اصابت کرد، دو موشک طبقه 4 و دفتر دکتر جبلی و سه تای دیگر هم به این طرف ساختمان که خانم امامی و همکارانشان در پخش شبکه خبر بودند و خب همه مردم دیدند که چه اتفاقی افتاد. ما اینجا در تحریریه، حدود 42 میز تخصصی داشتیم.»
بشیری از اتفاقات آن روز میگوید و میزها را نشان میدهد، میزی که سحر امامی با منان رئیسی صحبت میکرد و بعد هم از راننده نماینده مجلس میگوید که چطور زخمی شد و بعد به شهادت رسید. همه چیز سوخته، میز، کاغذ، حتی کیسهای کامپیوتر یا ماشینی که در طبقه همکف قرار دارد. در حال گرفتن فیلم هستم که صدایی از پشت سرم میگوید، رئیس سازمان آمد.
آخرین سناریویی که در ذهنمان داشتیم، اتفاق افتاد
پیمان جبلی که حالا اتاقش دیگر در ساختمان شیشهای نیست برای اینکه با خبرنگاران صحبت کند، از آن روز میگوید و اتفاقاتی که افتاد: «برای اولینبار است که شاید میگویم؛ ما سناریوهای مختلفی را از ابتدای شروع جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه کشورمان در سازمان مد نظر داشتیم و میدانستیم حتماً به صدا و سیما حمله خواهد کرد، نقاطی را فکر میکردیم که هیچ کدام از این سناریوها محقق نشد. آخرین سناریویی که به آن فکر میکردیم و شاید هم فکر نمیکردیم این بود که هنگام پخش زنده در کمال بیآبرویی، گویندهای که در حال اجرای برنامه در پخش زنده بود، هدف قرار دهند و این در هیچ کدام از سناریوهای ما نمیگنجید. اگر چه استودیوی جایگزین را از قبل تجهیز کرده بودیم؛ اما فکر نمیکردیم به خاطر حمله به استودیو هنگام پخش زنده مجبور شویم، استودیو را عوض کنیم. این را پیشبینی نمیکردیم. این هم یک برگ تاریک و سیاه دیگری برای رژیم صهیونیستی است که جز بیآبرویی برایش در جهان چیز دیگری نداشت.»
همه ما سحر امامی هستیم
جبلی به برنامههای رسانه ملی در خصوص پخش اخبار و اطلاعدهی به مردم هم اشاره میکند و میگوید: «روال کار ما به لحاظ تجهیزات، هماهنگی و استقرار همکاران در مجموعه خبر مقداری متفاوت شد؛ زیرا طبقه اول ساختمان شیشهای تمام گروههای خبری ما مستقر بودند و این یکجا بودن امکان هماهنگی سریعتر را به آنها میداد. اکنون چینش همکاران ما متفاوت شده است. تمام عزم و اراده همکاران ما در پوشش اخبار جنگ همچنان برقرار است. در استودیو همه همکاران اعم از خبرنگاران، سردبیران، مدیران و گویندهها و عوامل پخش رفت و آمد داشتند و تمام عزت و غرورآفرینی در این نقطه انجام میشد و روی آنتن میرفت و این آمادگی و امکانات همچنان وجود دارد. آمادگی داریم افتخارآفرینی قهرمانان کشور و انعکاس مظلومیت کشور را به تصور بکشیم. رژیم صهیونیستی همکاران ما را هدف قرار میدهد. اگر ما نباشیم رسانههای دیگر هستند و تمام رسانهها همپیمان، هم قسم و هم افزا هستیم تا از این برهه تاریخی عبور کنیم. همکاران ما در خبر همگی یک سحر امامی هستند. مثل او هستند و با روحیه، شجاعت، غیرت و تعصب. اما خانم امامی نماد مقاومت خبرنگار ایرانی و شجاعت خبرنگار ایرانی شد. نه فقط خبرنگار صدا و سیما که همه خبرنگاران ایرانی این روحیه را دارند و خوشحالیم که جامعه رسانهای و همکارانم در حوزه خبر صدا و سیما سربلند شدند و در حد انتظار و مسئولیتی که از آنها انتظار میرفت در عرصه نبرد با رژیم صهیونیستی و اربابانشان حاضر شدند.»
از صدا، کلمه و حقیقت میترسند
جبلی از اتحاد بین رسانهها میگوید و ادامه میدهد: «در این روزهایی که رسانه ملی هدف حمله ددمنشانه دشمن قرار گرفته، همه اعضای خانواده رسانهای ما با صدا و سیما اعلام همبستگی و آمادگی کردند. همه ما یک خانواده هستیم. مطمئن هستم آنچه برای صداوسیما اتفاق افتاده همه همکاران رسانهای ما را و احساساتشان را جریحه دار کرده و عزم رسانهها دو چندان شده تا به وظیفه تاریخی خود در این برهه حساس عمل کنند. مشاهده میکنید اوج وحشیگری دشمن صهیونیستی است که از صدا، کلمه و حقیقت میترسد. همکاران در استودیو شبکه خبر جز بیان حقیقت و افشای حقیقت و واقعیت و اقتدار جمهوری اسلامی هیچ کار دیگری انجام نمیدادند و این بزرگترین سلاح و عامل آزاردهنده رژیم صهیونیستی است که مخالف حق و حقیقت و دشمن واقعیت و بشریت است. همه ما عزممان جزم است. ما و همه همکاران رسانهای این مسیر را ادامه میدهیم. این ساختمان یک سازه است و دوباره بهتر از قبل بازسازی میشود. آنچه ماندنی است و قویتر شده و به هیچ وجه تحت تأثیر این حمله قرار نگرفته، روحیه همکاران ماست که نه تنها ضعیف نشده که صد چندان شده و نشانه آن اعلام آمادگی و همبستگی همه جامعه رسانهای کشور است که همگی با شعار «ما هم خبرنگار صدا و سیما هستیم» در کنار رسانه ملی حضور دارند.»
همه دنیا شاهد دروغگویی و وقاحت رژیم بودند
پیمان جبلی، درباره ادعای رژیم صهیونیستی مبنی بر این که در ساختمان شیشهای رسانه ملی فعالیت نظامی انجام میشده است، میگوید: «اولینبار نیست که این ادعاهای دروغ و مضحک را از رژیم صهیونیستی میشنویم. در ماجرای غزه در یکی دو سال اخیر دیدیم که این رژیم بیمارستانهای محل درمان مجروحان و بیماران در غزه را چندین بار بمباران و آنها را اشغال کرد و برخی را نیز با خاک یکسان کرد. با این بهانه که در آن نقطه کار نظامی انجام میشده است. همه دنیا هم شاهد دروغگویی و وقاحت رژیم بودند. در اینجا غیر از این که رسانه هستیم و سلاح ما قلم، دوربین و میکروفون ماست چیز دیگری نداریم. البته به نظرم میرسد که رژیم صهیونیستی درست متوجه شده که اینها که حقیقت را بیان میکنند، بصیرت افزایی میکنند و آگاهی مردم را افزایش میدهند، خطری کمتر از موشک ندارند و دیگر او نمیتواند دنیا را فریب دهد و غیر از فضاحت، بیآبرویی و محکومیت و همدردی همه مردم دنیا با مردم غزه و فلسطین و اکنون همدردی با مردم عزیز ما چیز دیگری نصیبش نیست.»
وطن پابرجاست
حرفهای جبلی تمام میشود و میخواهند که تحریریه سازمان در طبقه اول را هم ببینیم. میزهایی که حالا خالی شده و خبرنگاران در سنگری دیگر در حال دفاع از وطنشان هستند. خیلی از وسایلشان باقی مانده اما پرچم ایران و عبارت «علی بن الموسی الرضا» که بر روی میزها نقش بسته گویای این است که وطن پابرجاست و همه با هم متحدیم و با بمب و موشک نمیتوان ما را از پا انداخت.














