احمد علاءالدین، پژوهشگر: از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، نیروی هوایی اسرائیل پایه دکترین نظامی آن و ستون اساسی برای تحمیل هژمونی استراتژیک آن در خاورمیانه بوده است. این امر به رژیم اجازه داده است تا حملات سریعی را در عمق جهان عرب انجام دهد و قوانین درگیری را تحمیل کند که برتری عملیاتی آن را در جنگهای مختلف حفظ میکند. با این حال، این برتری در مواجهه با ایران در جنگ فعلی، بهویژه پس از ظهور نشانههایی از ناتوانی ساختاری دکترین هوایی صهیونیستی در مقابله با محیطی پیچیده و مقاوم به اندازه ایران، در معرض تهدید قرار گرفته است. این یادداشت به هدف تحلیل دلایل شکست دشمن صهیونیستی در دستیابی به برتری هوایی در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران، با توجه به توسعه دکترین دفاعی ایران مبتنیبر کمین هوایی، رشد قابلیتهای موشکهای بالستیک و مافوق صوت آن و درنتیجه اختلال در امنیت ملی اسرائیل و بیثباتی جبهه داخلی میپردازد.
اول: برتری هوایی اسرائیل – اصول و عوامل تعیینکننده
رژیم صهیونیستی از زمان تجاوز ۱۹۶۷ تا تجاوز اخیر به غزه، بر برتری هوایی خود تکیه کرده و بر سه عنصر زیر متکی بوده است:
1- ابتکارعمل تهاجمی: حملات پیشگیرانه به مراکز فرماندهی و کنترل.
2- کنترل آسمان میدان نبرد با هواپیماهای پیشرفته رادارگریز، با پشتیبانی از قابلیتهای شناسایی و اطلاعاتی با دقت بالا.
3- ترکیب برتری هوایی با سیستمهای دفاعی (گنبد آهنین، فلاخن داوود، پیکان).
با این حال، این استراتژی در محیطهای نامتقارن، بهویژه در برابر جناحهای مقاومت یا ارتشهای رو به زوال، مؤثر بوده است. با این حال، هنگام مواجهه با کشوری مانند ایران، ساختار عملیاتی اسرائیل ناتوانی آشکاری را در دستیابی به برتری هوایی بدون متحمل شدن تلفات سنگین نشان میدهد.
دوم: استراتژی کمین هوایی در دکترین ایران
دکترین دفاعی ایران بر مقابله با هواپیماهای اسرائیلی به روشهای سنتی متکی نیست. بلکه، آنچه را که در علوم نظامی بهعنوان «کمین هوایی» شناخته میشود، اتخاذ کرده است که شامل موارد زیر است:
1- استقرار غیرمتمرکز رادار: تکیه بر نظارت غیرفعال برای ردیابی هواپیما بدون آشکار کردن موقعیت رادار.
2- فعالسازی آنی دفاع: سیستمهای دفاعی فقط زمانی فعال میشوند که هواپیما وارد برد کشنده شود.
3- لایههای دفاعی چندگانه: از سیستمهای کوتاهبرد مانند رعد گرفته تا میانبرد (مانند سوم خرداد) و دوربرد (مانند باور ۳۷۳).
4- حمله و دفاع یکپارچه: تبدیل سیستمهای دفاعی به یک تله تهاجمی با کشاندن هواپیماها و سپس پاسخ با موشک یا پهپاد.
سوم: شکست برتری هوایی اسرائیل در مواجهه با کمین و پدافندهای ایران
نفوذ به حریم هوایی ایران و محاصره کامل آن با موانع عملیاتی عمدهای روبهرو است:
1- منطقه جغرافیایی وسیع ایران، پنهانکاری هوایی را تقریباً غیرممکن میکند.
2- چندگانگی سیستمهای دفاع هوایی از منابع مختلف، ایجاد اختلال و پارازیت را پیچیده میکند.
3- نقاط برخاست دور هواپیماهای اسرائیلی، آنها را در سراسر برد عملیاتی خود در معرض خطر قرار میدهد.
4- حمله متقابل علیه پایگاههای هوایی در نقب و جلیل با استفاده از موشکهای دقیق یا پهپادهای دوربرد.
چهارم: برتری موشکی ایران؛ سلاحی برای بازدارندگی و پاسخ
ایران به کمین هوایی بسنده نکرد، بلکه از طریق موارد زیر نیز حمله بازدارنده انجام داد:
1- موشکهای بالستیک دقیق.
2- موشکهای مافوق صوت که به دلیل سرعت و مانورپذیری آن رهگیری آنها دشوار است.
3- آغاز حملات به مراکز فرماندهی و رهبری نظامی اسرائیل بهعنوان یک واکنش تشدیدکننده که مسائل را پیچیدهتر میکند تا فشار بیشتری بر جبهه داخلی وارد شود.
4- گسترش دامنه واکنش بهگونهای که متحدان این رژیم را در صورت گسترش رویارویی (پایگاههای آمریکایی و...) در بر بگیرد.
پنجم: تأثیر بر امنیت ملی و جبهه داخلی اسرائیل
از دست دادن برتری هوایی به معنای لرزاندن ستون استراتژیک رژیم اشغالگر است و منجر به این موارد میشود:
1- فلج عملیاتی در توانایی انجام حملات سریع در مراحل پیشرفته درگیری جاری.
2- ناتوانی در محافظت از جبهه داخلی در برابر رگبار موشکها و پهپادها.
3- فرسایش اعتماد به نهادهای نظامی و امنیت ملی که منجر به فروپاشی جبهه داخلی و ورود به بحران جنگ سیاسی داخلی برای تغییر دولت و ظهور مخالفان خواهد شد.
نتیجهگیری
تحولات نظامی اخیر نشان داده است برتری هوایی اسرائیل دیگر تعیینکننده نیست، بلکه توسط استراتژی دفاعی ایران که مبتنیبر کمین هوایی و حملات موشکی دقیق است، در معرض تهدید قرار گرفته است. ایران موفق به ایجاد معادله جدید بازدارندگی هوایی شده است، معادلهای که نهتنها بر دفع، بلکه بر حمله و سردرگمی دشمن در عمق نیز متکی است.
گفتمان جمهوری اسلامی ایران هنگام جنگ
1- اصرار بر ادامه توسعه قابلیتهای موشکهای بالستیک و مافوق صوت بهعنوان یک ستون استراتژیک برای جلوگیری از برتری هوایی اسرائیل.
2- تشدید کار روی سیستمهای جنگ الکترونیک و پارازیت راداری برای مختل کردن هدفگیری دقیق اسرائیل.
3- افزایش آمادگی جبهه داخلی ایران برای یک جنگ دفاعی بلندمدت، بهویژه در سطوح زیرساختی و جامعه مدنی.
4- بهرهگیری از این برتری برای تغییر موازنه قدرت در منطقه، زیرا با بیرون کشیدن منطقه از باتلاق حکومت صهیونیستی، معادلات جدیدی در مورد نحوه ورود به مذاکرات و دیکته کردن شرایط خود ایجاد کرده است. اتحادهای منطقهای را براساس تغییر موازنه قدرت تغییر میدهد و معادلات جدیدی را تحمیل میکند که از قوانین قدیمی درگیری فراتر میرود.
5- رهبری نظامی ایران سیاست فرسایشی را دنبال و نبرد را بهعنوان یک نبرد بلندمدت مدیریت میکند. در این شکل نبرد، از دست دادن عنصر اساسی استراتژی روانی (صبر و انسجام) به یک عامل تعیینکننده تبدیل میشود. این نبرد کفه ترازوی پیروزی را به نفع طرفی که بر آن سیاست تسلط دارد، سنگین میکند.











