علی بازگشا: جغرافیای جنگ دیگر محدود به میدان نبرد فیزیکی نیست؛ در منظومه تهدیدات قرن بیستویکم، جنگ روایتها جایگزین رویاروییهای مستقیم شده است و میدان اصلی در ذهن انسانها ترسیم میشود. بازیگران این نبرد الزاماً ارتشها و فرماندهان نظامی نیستند، بلکه شبکههای رسانهای، اتاقهای عملیات روانی و بازیگران اطلاعاتیاند که از قدرت تصویر، روایت و القاء استفاده میکنند. رسانههایی چون «اینترنشنال» در جایگاه ابزارهای جنگ شناختی ماموریت دارند تا با تولید معنا، دستکاری حقیقت و خلق ادراکهای مهندسیشده توازن ذهنی جامعه هدف را برهم بزنند. آنچه در قالب خبر و تحلیل منتشر میکنند اغلب بخشی از سناریوهای بزرگتری است که توسط اتاقهای فکر امنیتی و اطلاعاتی تغذیه میشود. هویت این دست رسانهها مدتهاست از «سازمان خبری» به «یگان عملیات روانی» تغییر یافته است؛ نقش آنها تضعیف سرمایه اجتماعی، تزریق بیثباتی ذهنی و فروپاشی امید جمعی است. ساختار تولید محتوا در این پلتفرمها بهگونهای طراحی شده که همزمان با پوشش ظاهراً حرفهای، ذهن مخاطب را به روایتهای معکوس و تحلیلهای جهتدار سوق دهد. بایکوت چنین رسانههایی نه از سر عصبانیت یا انسداد رسانهای بلکه در امتداد یک تصمیم عقلانی و امنیتی تعریف میشود؛ تصمیمی برای محافظت از حاکمیت روانی کشور و ممانعت از استقرار دشمن در قلب نظام ادراکی مردم.
رسانهای که در میانه بحران تحریف را بهجای تحلیل، تحریک را بهجای آگاهی و ناامیدی را بهجای واقعگرایی مینشاند، رسانه نیست؛ سلاحی است که شلیک میکند اما صدایی ندارد.
در برابر این هجمه پیچیده، صرفاً بستن مسیر دسترسی کافی نیست؛ تقویت رسانههای ملی، بازطراحی زبان روایت ملی و ارتقای سواد رسانهای شناختی سه ضلع دفاع در برابر عملیات رسانهای متخاصم محسوب میشود. روایت ملی زمانی کارآمد است که نه تقلیدی و منفعل بلکه پیشدستانه، انسانی و متکی بر شرافت حرفهای باشد؛ مخاطب امروز، هوش تحلیلی بالاتری دارد و در برابر کلیشهها و شعارهای نخنما ایمن شده است. بنابراین رسانه ملی باید با اتکا به کیفیت، زمانبندی و عمق محتوا میدان را از انحصار رسانههای معاند خارج سازد. سواد رسانهای در شرایط کنونی تنها مهارت شناخت تیترهای فریبنده یا تشخیص اخبار جعلی نیست؛ بلکه توان تحلیلی برای فهم روایت پنهان، انگیزههای خبری و ریشههای گفتمانی محتواست. جامعهای که به این سطح از تحلیل نرسد، دیر یا زود به اسارت ادراکی خواهد افتاد.
تجربه کشورهایی که قربانی جنگ شناختی شدهاند، نشان میدهد جبهه رسانهای دروازه اصلی برای فروپاشی سیاسی و اجتماعی است و واکسیناسیون افکار عمومی در برابر ویروس روایتهای مسموم، تنها با ترکیب آگاهی، روایتسازی هوشمند و بایکوت هدفمند رسانههای متخاصم حاصل میشود. صیانت از امنیت روانی جامعه هموزن حراست از مرزهای جغرافیایی است؛ با این تفاوت که در این میدان بیصدا، سلاحها دیده نمیشوند اما اثرشان گاه عمیقتر و ماندگارتر از هر گلولهای است.














