عطیه همتی، دبیرگروه جامعه: همه شهر دورکار شده است. برخی از مردم شهر که میتوانستند از شهر خارج شدهاند، برخی حتی گوشی و تلفن همراهشان را هم کنار گذاشتهاند تا نه چیزی ببینند و نه چیزی بشنوند. شاید حتی پنجرهها را هم جوری پیچیدهاند که صدایی نیاید. اما ما هر روز بساط خبر و خبرخوانی و خبرنویسیمان به راه است و هرچه به عقل و ذهنمان میرسد را داریم مینویسیم تا راوی این روزهای ایران باشیم بین ما رسانهچیها، مجریان و گویندگان خبر، این روزها سرسختانه کار میکنند تا صدای رسای جمهوری اسلامی ایران نه فقط به ایران، بلکه در جهان باشد. ۲۴ ساعته جلوی دوربین نشستهاند و تا الان که دارم این یادداشت را برایتان مینویسم، اجازه ندادهاند حتی چروکی به کت و لباسشان بیفتد. اجازه ندادهاند لرزهای به صدایشان بیفتد. یاد فیلم آبان ۱۱۶۰ بخیر؛ جمعی شهید شدند تا از آبادان مخابره شود که شهر زنده است و شهر اشغال نشده است. صدای رادیو باید به همه جای آبادان میپیچید و جان میداد به شهر. صدای رسانه، صدای حیات و زنده یک شهر، یک کشور و یک امت است. برای همین است که وقتی همهمان چند روز است به شبکه خبر زل زدهایم، داریم نهتنها اخبار را که حتی خط پیشانی و پف زیر چشم مجریانش را میپاییم که مبادا خستگی روی چهرهشان شانه انداخته باشد. صدای هر چیزی که قطع شد، صدای رسانه کشور باید بلندتر از همیشه باشد. این بار مخاطب رسانه ما نه فقط ایران که یک جهان دارد که رسانه ما را تماشا میکند. آن مجریهای نشسته در استودیو که یکسره دارند توی چشمهایمان نگاه میکنند، آینه ایران ما هستند. سربازان رسانهای که نه از شهر هیچگاه دور میشوند و نه حتی دورکاری به کارشان میآید.
آن چند ثانیه عجیب که تلویزیون جمهوری اسلامی ایران مقابل چشم مخاطبان لرزید، همه ما چشم دوخته بودیم به مجری خانمی که این روزها لحظه لحظه کنارش بودیم. درست آن لحظهها که تلویزیون داشت میلرزید و دوربین داشت تکان تکان میخورد و دستمان سمت تلویزیون کشیده میشد تا او را در قاب محافظت کند، تصویری از ایران پخش میشد که حیثیتمان بود. آن لحظه طلایی، آن لحظات بزرگ، او باید جوری رفتار میکرد که یک جهان آنطور که باید ما را بشناسد. ما چشم دوخته بودیم به صلابت چهرهاش و گوش چسبانده بودیم به تکتک فرکانسهای صدایش که مبادا ترس بدود. او آن لحظه تمام آبرویمان بود و با صلابتی که توقع داشتیم، جوری صدایش را قرص و محکم بالا برد و رجز خواند که حالمان را دگرگون کرد. دیروز یک ایران پای تلویزیون پشت صدای یک زن شجاع و دلاور ایرانی اللهاکبر گفت. دیروز خانم مجری چیزی از ایران به جهان مخابره کرد که از غرور کمر راست کردیم و سرمان را بالا گرفتیم. اینجا ایران است و شما صدای سحر امامی، مجری بیباک رسانه ملی را از ساختمان شیشهای مورد حمله قرار گرفته رژیم صهیونیستی میشنوید. این صدا هیچگاه قطع نخواهد شد.
شماره ۴۴۳۷ |
صفحه ۶ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
وقتی یک ایران پشت صدای خانم مجری «الله اکبر» گفت














