ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: سنت اشتباهی در این سالها درخصوص ساخت برنامه کُمدی و طنز در سینما و تلویزیون شکل گرفته و آن این است که برای ساختن فضا توسط حاشیه صوتی و در کُل موسیقی متن از فضا و جنس آثار جدی، عبوس و پسیو، چه در لحن و چه در کلام بهره میگیرند. اولین اثر منفی این کار آن است که رشته ارتباط مخاطب با کلیت اثر را از بین میبرد و باعث میشود تا او موسیقی تیتراژ و ترانه کار را از کلیت ماجرا جدا کند. اما مسئلهای که در همین ابتدا در اشاره به «جوکر خانوادگی» نظرم را جلب کرد این بود که دسترنج «احسان علیخانی» و تیمش با یک استراتژی دقیق و فکرشده حداقل در بُعد فضاسازی و استفاده درست از موسیقی هایپراکتیو و لحن شوخ و شنگ در زمینه ترانهنویسی عمل کرده است تا در همان لحظه نخست میخ خودش را محکم بکوبد و تمام حواس مخاطبان فیلیمو را نسبت به تماشای خود جلب کند. این اتفاق خوشایند در پی فهم سازنده از ذائقه بیننده شکل گرفته است، بهطوری که اغلب افراد -حتی اگر نسبت به شیوه کار علیخانی انتقادهای به حق یا ناحقی وارد کنند- نمیتوانند تسلط او در وادی برنامهسازی برای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی را منکر شوند. او با اجرا و هدایت برنامه پُرمخاطب و پُرسروصدای «ماه عسل» نشان داد که میداند در حال انجام چه فرایندی بهمنظور تأثیرگذاری بیشتر روی ذهن و ادراک تماشاگران است، زیرا همسو با درونمایه کار، لحن را بهواسطه موسیقی هدایت میکند تا اهدافش یکی پس از دیگری تیک بخورد و در قله برنامهسازی تلویزیون قرار بگیرد. در همین راستا، جوکر نیز با استفاده از تجربه احسان علیخانی، در بُعد فضاسازی پا جای ماه عسل میگذارد تا مقدمه رسیدن به بحث اصلی که همان مسابقهِ نخندیدن باشد بهدرستی شکل بگیرد. در واقع استفاده حداکثری از تجربههای موفق پیشین و برخورداری از یک ایده مرکزی درخشان در بدو امر میتواند نگاههای خیل مردم مشتاق را به محتوای تصویری مربوطه بدوزد و باعث شود تا یک پلتفرم در مقایسه با رقبایش در جذب بیننده موفق عمل کُند. پس در مجموع نمیتوان به ایده مرکزی جوکر و ابزارهایی که آن را در مقایسه با دیگر رئالیتیشوها متمایز میکند بیاهمیت بود و آن را در تحلیل به حساب نیاورد. اما مشکل اصلی و اساسی جوکر در مرحله زایش و بسط و گسترش ایده است که جلوی پیشرفت کار را میگیرد. خنده حق مسلم ملت ماست و به همین علت باید با راهبرد دقیق به سراغ آن برویم وگرنه ماجرا بیخ پیدا میکند و برنامهساز زودتر از زمانی که تصورش را دارد باید جُل و پلاسش را جمع و صحنه را ترک کند.
اکبر عبدی برای مرتبه هزارم زن میشود
استفاده از بازیگران «زنپوش» در نمایشهای سنتی و حتی مدرن سابقه قابل توجهی دارد. در گذشته نهچنداندور به علت محدودیتهایی که از نظر فرهنگی در استفاده از بازیگران زن وجود داشت مردان بهجای آنها به ایفای نقش میپرداختند تا مبادا اتفاق ناگواری اجرای نمایش را به تأخیر بیندازد. در سینمای عامهپسند فارسی هم توجه و التفات ویژهای به «زن» نمیشد یا اگر از او در فیلمها بهره میگرفتند در حاشیهایترین نقطه نسبت به متن و دوربین قرارش میدادند تا خللی به جایگاه خداوندگونه مرد وارد نشود. با پیروزی انقلاب اسلامی این روند متوقف شد و زنان به جایگاه واقعی خود در سینما و بهطور کُل عرصه نمایش چه در بُعد کمی و چه از لحاظ کیفی نزدیکتر شدند. اما باز هم با وجود قوانین و قواعدی که در بستر اجتماع جریان داشت، برای طبیعیتر شدن حضور زنان در سینما و تئاتر از ترفندها و تمهیداتی استفاده میکردند تا بهنوعی خطوط قرمز را دور بزنند. یکی از این ترفندها برای واقعیتر نشان دادن موقعیت دراماتیک، احیای دوباره نقش «زنپوش» در صحنه بود که اکبر عبدی با توجه به توانمندیهایش این وظیفه را برای نخستینبار در فیلم «آدم برفی» پذیرفت. جایگاه او در آن اثر با توجه به ظرفیتهای متن و چیزی که فیلمساز از درونمایه فیلمش انتظار داشت، موجه بود. این اتفاق سالها بعد برای عبدی با بازی در «خوابم میاد» رضا عطاران بهگونهای بامزه و نیشدار تکرار شد ولی ادامه آن در «افراطیها» و تجربه شکستخورده «خوابزدهها» باعث شد تا دیگر سینمای ایران عطای زن شدن اکبر عبدی را به لقایش ببخشد و دست از سر مصرف این ایده تکراری و بدون کارکرد بردارد. اما احسان علیخانی و گروهش بار دیگر در جوکر خانوادگی خاطرات آن روزها را زنده کردند و عبدی را در هیبتی زنانه به تصویر درآوردند. این میزانسن نهتنها استهزای جایگاه زنان در یکی از مهمترین پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی است، بلکه صدای این زنگ را در گوش ما به صدا درمیآورد که «جوکر» هم برای یادآور شدن حضورش در صحنه دست به دامان کمدیهای روحوضی شده است و در پایان عمر کوتاهش چیزی در چنته برای ارائه نخواهد داشت. این درست است که معمولاً در جریان تولیدات صنعت فرهنگ، برنامهسازان و مغزهای متفکر کمتر دست به ترکیب برنده و فرمولهای امتحان پسداده شده میزنند و جوکر هم از این قاعده مستثنی نیست ولی جای اشاره به یک مسئله در این تحلیل خالی است؛ شما برای خنده گرفتن از دیگری نباید صحنه را برای یکهتازی غول سیاه ابتذال خالی کنید و با پُتک به جان اثر بیفتید. اکبر عبدی یک کمدین ذاتی است و خودش به تنهایی میتواند نگاه خیره مخاطب را به سمت خویش معطوف کند، پس نیازی هم به زنپوش شدن او و فوران شوخیهای بیخاصیت جنسی احساس نمیشود. جوکر، ایده خوبی داشت، مناسب شروع شد، با نیش و کنایههای جنسی ادامه داد و اکنون که به پایان کارش نزدیک شده باید از گذشته خودش درس بگیرد و در قالب یک برنامه خانوادگی فقط و فقط صرف وایرالشدگی برایش موضوعیت نداشته باشد، اما میبینیم که ناترازی در شیوه اجرا و محدودیت در استفاده از بازیگران باعث شده تا در فصل انتهایی، کار به سمت نقطه روشنی سوق پیدا نکند.














