علی صادقی، کارشناس اقتصادی و مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان: حاکمیت شرکتی نقشی کلیدی در تضمین مسئولیتپذیری و قانونی عمل کردن شرکتها در مسیر رشد بلندمدت و پایدار ایفا میکند. این حوزه با گذشت زمان تکامل یافته و شاهد تغییر تمرکز از یک دیدگاه صرفاً سهامدارمحور به یک رویکرد فراگیرتر است که ذینفعان مختلف را در نظر میگیرد.
بستر تاریخی؛ سرمایهداری سهامداران و آموزه فریدمن
تأثیر ایده در نظر گرفتن سهامداران به عنوان مالکان شرکت را نمیتوان دست کم گرفت. این ایده نیروی محرکهای برای آنچه عموماً «سرمایهداری سهامداران» نامیده میشود، فراهم کرد. این شکل از سرمایهداری پس از انتشار مقالهای کوتاه توسط میلتون فریدمن در نیویورک تایمز در 13 سپتامبر 1970، برجسته شد. عنوان این مقاله، «مسئولیت اجتماعی کسبوکار، افزایش سود آن است»، توجه جهانی را به خود جلب کرد. این مقاله هزاران بار مورد استناد قرار گرفته است و توجیه اقتصادی برای سرمایهداری «خالص و بدون قید و شرط» در جهان غرب شد که به آن «آموزه فریدمن» نیز گفته میشود.
فریدمن در این مقاله و آثار دیگر، این دیدگاه را بیان کرد که در یک اقتصاد آزاد، تنها یک مسئولیت اجتماعی برای کسبوکار وجود دارد: استفاده از منابع و درگیر شدن در فعالیتهایی که برای افزایش سود طراحی شدهاند، به شرطی که در چهارچوب قوانین بازی باقی بماند، یعنی در رقابت آزاد و آشکار، بدون فریب یا کلاهبرداری. به گفته او، این دیدگاه (که تنها مسئولیت اجتماعی کسبوکار افزایش سود است) نشاندهنده یک تصور غلط اساسی از ماهیت و ویژگی یک اقتصاد آزاد است. او استدلال میکرد که مدیرانی که به دو ارباب (سهامداران و سایر ذینفعان) خدمت میکنند، در واقع از هر دو رها شده و به هیچکدام پاسخگو نیستند.
ظهور رویکرد ذینفعان
برخلاف آموزه فریدمن، بحثها و دیدگاههای مختلفی در طول زمان مطرح شده است. براساس این دیدگاهها، حاکمیت شرکتی اساساً برای فاصله گرفتن از «کوتهبینی» (فشار برای ارائه نتایج سریع با احتمال آسیب به توسعه بلندمدت و پایدار یک شرکت) طراحی شده است. آنها رویکردی «فراگیر و کاملاً شامل ذینفعان» را برای حاکمیت شرکتی ترویج میدهند که تأثیر شرکتها بر جامعه را به رسمیت میشناسد و اقدامات مسئولانه را تشویق میکند. در مقابل، دیدگاه «اولویت سهامداران» قرار دارد که توسط محققانی مانند استفان بینبریج و لوسیان بچوک نمایندگی میشود.
توسعهها و بحثهای اخیر
تحولات اخیر در دنیای تجارت و مالی نیز بر این بحث تأثیر گذاشته است. چهرههای بانفوذی مانند لری فینک، مدیرعامل BlackRock، در نامههای سالانه خود به مدیران عامل، بر اهمیت در نظر گرفتن تمام ذینفعان تأکید کردهاند. فینک در نامه سال 2018 خود با عنوان «حس هدف»، تأکید کرد که شرکتهایی که BlackRock در آنها سرمایهگذاری میکند باید استراتژی بلندمدت ارزشآفرینی داشته باشند و «باید به نفع همه ذینفعان خود، از جمله سهامداران، کارکنان، مشتریان، و جوامعی که در آنها فعالیت میکنند، باشند.» در نامه سال 2019 وی با عنوان «هدف و سود»، او بر «رشد و سودآوری پایدار و بلندمدت» برای شرکتها تمرکز کرد و به مسئولیتهای شرکتها در قبال منافع کارکنان، مشتریان و جوامع به عنوان ذینفعان اشارهای برجسته داشت.انجمنBusiness Roundtable، یک نهاد آمریکایی متشکل از مدیران عامل شرکتهای بزرگ، در اوت 2019 بیانیهای صادر کرد که هدف یک شرکت را بازتعریف میکرد تا «اقتصادی که به همه آمریکاییها خدمت میکند» را ترویج دهد. آنها اظهار داشتند در جهان امروز که به صورت جهانی به هم متصل است، یک شرکت باید برای تمام طیف ذینفعان خود ارزش ایجاد کند و توسط آنها ارزشگذاری شود تا بتواند برای سهامداران خود در بلندمدت ارزش تحویل دهد. آنها معتقدند از طریق سرمایهداری مؤثر ذینفعان است که سرمایه به صورت کارآمد تخصیص مییابد، شرکتها به سودآوری پایدار دست مییابند و ارزش در بلندمدت ایجاد و حفظ میشود. این رویکرد فاصله زیادی با «سرمایهداری فریدمن» دارد که در آن حداکثر کردن سود تنها برای سهامداران، حتی به قیمت سایر ذینفعان، شعار و نیروی محرکه سرمایهداری تا همین اواخر بود.
نتیجهگیری
به طور خلاصه، تکامل حاکمیت شرکتی از یک مدل که تحت تأثیر ایده اولویت سهامداران و حداکثر کردن سود برای آنها بود، به سمت یک رویکرد جامعتر حرکت کرده است. این رویکرد جدیدتر تأثیر شرکتها بر طیف وسیعی از ذینفعان، از جمله کارکنان، مشتریان، جوامع و محیط زیست را به رسمیت میشناسد و بر اهمیت رشد بلندمدت و پایدار تأکید دارد. این تحول نهتنها در بحثهای آکادمیک و اظهارات رهبران کسبوکار و سرمایهگذاران منعکس شده است، بلکه در تحولات و بحثهای قانونی در حوزه وظایف مدیران نیز مشاهده میشود، هرچند پیادهسازی و رسمیت بخشیدن به این تغییر دیدگاه در قوانین ممکن است فرایندی پیچیده و زمانبر باشد. این منابع به وضوح از رویکرد ذینفعان کاملاً شامل در حاکمیت شرکتی حمایت میکنند.