سیدامیرحسین دینپرور، خبرنگار: در روزهایی که زندگیمان بیشتر از قبل شبیه یک فیلم جنوبشهری شده است، ساخت سریالی با این مضمونِ دستخورده که بتواند ما را از زندگی خودمان جدا کند؛ یعنی آن اثر واقعاً توانسته وحشیتر از زندگی خودمان باشد.
اگر نگاهی به الگوی فیلمسازی هومن سیدی بیندازیم میفهمیم که سیدی سریالهایش را یکبار از قبل ساخته و به داستانهایش جان داده. داستان سریال «قورباغه» که اولین سریال هومن سیدی است بسیار شبیه سومین ساخته سینمایی او یعنی «اعترافات ذهن خطرناک من» میباشد. داستان این سریال درباره مرد معتادی است که مواد مصرف میکند و اتفاقاتی را که در ۲۴ساعت گذشته اتفاق میافتد را به خاطر نمیآورد.
در سریال «وحشی» نیز المانهای جنوب شهری که در دیگر ساخته بیشتر شناختهشده هومن سیدی یعنی «مغزهای کوچک زنگزده» وجود دارد، مشاهده میشود. حتی این بار هم سیدی دوربینش را میگذارد وسط کوچههای تنگ، خانههای کوچک و خراب و قابش را روی مردم خسته از فقر و مشکل تنظیم میکند. حال چه اتفاقی افتاده است که سیدی دوباره فیلش یاد هندوستان کرده و به ایدههای قدیمی و به فیلمنامههای خاکخوردهاش رجوع میکند؟
شاید تأثیراتی که سریالهای جنوب شهری بر جامعه دارند و جریان راهافتاده ناشی از آنهاست که ایجاب میکند فیلمسازی مثل سیدی سراغ بازسازی آثار قدیمیاش برود. اما این بازسازی که در موردش حرف میزنیم شباهتی به مغزهای کوچک زنگزده ندارد بهجز ژانر و بستر جنوب شهری که در آنها به کار رفته.
داستان زندگی داوود اشرف که برگرفته از زندگی علی اشرف، مجرم سابقهدار است خاصتر از آن است که بتوانیم به اثر دیگری تشبیهش کنیم. «وحشی» بهقدری ویژگیهای خوبی دارد و منحصربهفرد است که میتوانیم بگوییم سیدی قورباغهاش را قورت داده. «وحشی» در روایتگری و پایانبندی نشان داد که اکنون قورباغهاش بالغ شده.
نهتنها از دیگر آثار هومن سیدی چند قدم جلوتر است؛ بلکه نسبت به دیگر آثار ساختهشده در سینمای ایران هم حرفی برای گفتن دارد. از زمانی که برای تولیدش صرف شده تا لنزهای مخصوصی که برای فیلمبرداری خریداری شده همه گواه از یک سریال حرفهای به ما میدهند.
اما اگر «وحشی» قرار است ردی از خود در جامعه به جا بگذارد بهتر است آن اثر مانند نامش نباشد. در روزگاری که وقتی یک ریلز در اینستاگرام وایرال میشود یا سریال محبوبی از تلویزیون پخش میشود تکهکلامهای آنها بر سرزبان مردم میافتاد... فکرکردن به اینکه از سریال «وحشی» قرار است چه چیزی ورد کلام مردم شود کمی ترسناک است. ترسناک است که وحشی فقط یک سریال نباشد و زندگیهایمان شبیهش شود. در روزهایی زندگی میکنیم که هر روز در اخبار از قتل و دزدی و تجاوز میخوانیم و داشتن سلاحی سرد تبدیل به امری عادی شده. فکرکردن به عاقبت این اوضاع آدم را یاد صحنههایی از خود سریال میاندازد؛ جایی که مرز میان واقعیت و داستان به طرز ترسناکی محو میشود. اگر روزی قرار بود فیلمها آینهای باشند برای نشاندادن زخمهای جامعه، امروز به نظر میرسد همین زخمها فیلمها را ساختهاند.
«وحشی» اگرچه یک اثر هنری است، اما واقعیتی را بازتاب میدهد که نمیتوان از آن چشم پوشید. نمایی از انسانی که در جستوجوی معنا در دل هرجومرج، درگیر خشونتی میشود که گویی چارهای جز پذیرفتنش ندارد. اینجاست که سریال فراتر از قاب تصویر عمل میکند؛ وارد ذهن مخاطب میشود، وارد زندگیاش و شاید ناخواسته نسخهای از خودش را در رفتار و گفتار ما تکثیر کند.
اگر در سالهای گذشته، کارگردانها به دنبال روایت زخمهای پنهان جامعه بودند، امروز روایت زخمهای عیان، شاید تنها راه بقا برای هنر باشد. اما سؤال مهم اینجاست: آیا این بازتابها کمکی هم میکند؟ تا چه حد درمان است و از کجا تبدیل به تکرار درد میشود؟ سیدی با وحشی شاید ناخواسته دارد واقعیتی را ثبت میکند که از همیشه بیپردهتر و خشنتر شده. اما همینقدر که ثبت این واقعیت ضروری است، مسئولیت آن نیز سنگین است.
شماره ۴۴۳۰ |
صفحه ۱۴ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
قورباغه وحشی














