محمد خالوندی، منتقد: سیدی فیلمسازی است که ادعای رادیکال بودن دارد، اما هر چه جلوتر میآییم، تنها به این نتیجه میرسیم که او خود هم دست ساختار است و فیلمهایش به نوعی در راستای تأیید وضع موجود قرار دارند. او فیلمسازی است که از فیلم مغزهای کوچک زنگ زده به این طرف، به نظر میرسد پرسش اساسیاش پرسشی اخلاقی است: «چگونه میتوان زندگی بد را خوب زیست؟»
شخصیت شاهین در فیلم مغزهای کوچک زنگزده به عنوان سوژهای خودآگاه، به خوبی میداند که حداقل عمل او میتواند سرنوشت خواهر و دوستانش را عوض کند. برای همین، در برابر شکور قد علم میکند و ساختار شبان/رمگی را به هم میزند. اما شخصیت شکیب در فیلم جنگ جهانی سوم، در مواجهه با شر ساختاری و برای انتقام از «لادن»، دست به مسموم کردن عوامل فیلم میزند و به نوعی در مبارزه با اژدها، خود تبدیل به اژدها میشود. حداقل کنش اجتماعی او در برابر ساختار به خود ویرانگری اخلاقی تبدیل میشود.
البته تفاوتهایی بین جنگ جهانی سوم و وحشی وجود دارد. هرچقدر شخصیت شکیب بری از هر گونه عیب و گناه است و مقصر اصلی ساختار اجتماعی است، در وحشی سیدی سعی میکند که به ما یادآوری کند شخصیت داوود واقعاً از حیث اخلاقی کوتاهی کرده است: دروغ گفته، یا بچهها را بعد از پرت شدن از ماشین/تصادف رها کرده و یا چاقویی زیر گلوی پیرمرد قرار داده تا باعث مرگ او شود. اما در نهایت، کارگردان برای مخاطب، تنها شمایلی که از شخصیت داوود بازنمایی میکند، شمایل یک قربانی است که باید مخاطب با او همذاتپنداری کند و برایش دل بسوزاند.
این همه تأکید سیدی بر ساختار، در نهایت سوژهها را به قربانیانی تبدیل میکند که فاقد هرگونه سوژهگی و فاعلیتاند. سیدی در نهایت، در روبهرو شدن با شر ساختاری، هیچ بدیلی ارائه نمیدهد و کاراکترهایش به نوعی همرنگ جماعت میگردند، بیآنکه در برابر ساختار به مانند بارتلبی در داستان بارتلبی محرر بایستند و نه بگویند. نوعی عمل سلبی و مقاومت در برابر بیاخلاقی ساختاری، یا به مانند رمانهای کافکا، شخصیتها بخواهند با نوعی عملگرایی درکی از حقیقت داشته باشند و یا حتی بشود کاراکترها را دعوت به نوعی خوداندیشی/نگاه انتقادی کنند تا شاید از خود بپرسند کدام شرایط اجتماعی است که این وضع را رقم زده است.
شخصیتهای هومن سیدی به نظرم تحت تأثیر فلسفههای مد روز کارگردانش، پساساختارگرایی و پستمدرنیسم، به سوژههای پوک و توخالی تبدیل شدهاند که فاقد هرگونه اختیار و آزادیاند. مسئلهای که در نهایت امر سیاسی را به طور کلی نفی میکند و دیگر خبری از سازمانیافتگی اعتراضی، نبرد طبقاتی و مقاومت روزمره نیست و نوعی «تبلیغ انفعال» است تحت لوای هنر.
شماره ۴۴۳۰ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
ترجیح میدهم که نه...














