ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: تعارف که نداریم، از زمان مطرح شدن چیزی به اسم شبکه نمایش خانگی و سلطه VODها بر شیوه توزیع و پخش آثار نمایشی، تعداد آثار استانداردی که در این بستر برای مخاطب پخش شدند شاید با اغماض به تعداد انگشتان یکدست برسد که دو نمونه از این موارد متعلق به هومن سیدی است. «قورباغه» مانند فیلمهای سینمایی ساخته شده توسط این کارگردان در قیاس با باقی تولیدات شبکه نمایش خانگی، از حیث ساختار روایی و ساختمان بصری سریالی غیرمتعارف بود و همین هم باعث شد تا قورباغه با توجه به سابقهای که بیننده نسبت به کارهای قبلی او داشت، دیده شود. اما بحث در مورد «وحشی» از چند جهت متفاوت است؛ نخست آنکه سریال در ظاهر فرم روایی چندان پیچیدهای ندارد و سیدی برخلاف آثار دیگرش دست از خودنمایی و جلوهفروشی برداشته و کارگردانیاش اصلاً چندان به چشم نمیآید. در واقع، فیلمساز با حذف نگاه آزاردهنده و نمایشی خود و همراهی دوربینش با کاراکتر محوری داستان، سعی کرده تا خللی در مسیر پیشبرد قصه به وجود نیاورد تا سریالش با طیف وسیعتری از جامعه آماری شبکه نمایش خانگی ارتباط برقرار کُند. دوم آنکه در وحشی خبری از تکنیکزدگیهای مألوف فیلمساز نیست؛ همین نکته هم باعث شده این مجموعه به اثری بدون روح و سرد تبدیل نشود. وحشی محصول تعادل میان روح و پلاستیک است و به همین خاطر میتواند گستره قابلتوجهتری از مخاطبان را به تماشای خود دعوت کند. فیلمنامه هر اثر نمایشی در مدیوم سینما و تلویزیون لایههای متفاوتی دارد که به فراخور کارکردی که فیلمساز نیاز میبیند از آن بهره بگیرد به سمت پیرنگمحور بودن یا شخصیتمحور بودن سوق پیدا میکند. البته در حال حاضر و با توجه به خلاقیتی که لازمه ماندن در بازار محصولات فرهنگی است این دستهبندی چندان به کار نمیآید؛ ولی به طرح چیزی که قصد دارم از آن حرف بزنم کمک میکند. قصه وحشی بر اساس یک ماجرای واقعی که احتمالاً ارتباطی با زندانی معروف، «علی اشرف پروانه» داشته باشد شکل گرفته است و همین باعث شده تا پرداخت شخصیتِ «داوود اشرف» (جواد عزتی) برای هومن سیدی اهمیت ویژهای - با توجه به نامگذاری بیانگرانه اثر - پیدا کند. ما برای آنکه بتوانیم در مقام مخاطب با وحشی ارتباط بگیریم در ابتدا باید ارتباطی حسی و عاطفی با شخصیتمحوری پیرنگ برقرار کنیم و با او همراه شویم. این اتفاق خوشبختانه با همراهی دوربین فیلمساز و همینطور بازی درونی و زیرپوستی جواد عزتی رقم میخورد. در حقیقت، شناخت داوود اشرف و همراه شدن با منحنی تحول شخصیت او در درام کلید رابطه احساسی ما با روایت است که این مهم با تعادل میان متن و اجرا رقم میخورد. بیننده قدمبهقدم با سرنوشتِ محتوم یک فرد بیآزار و بدشانسیهای مداومش همراه میشود تا احتمالاً در فصل دوم ادامه ماجرا را با تبدیل شدن اشرف به یک فرد بدذات، جنایتکار و عاصی پی بگیرد. از طرف دیگر گسترش پیرنگ هم با وجود اتفاقات تلخ دامنهداری که برای داوود در هفت قسمت ابتدایی افتاد و ما در قسمت هشتم شاهد نقطه اوج آن بودیم پربیراه نیست. مقدمات و مصالح دراماتیک در وحشی بهگونهای است که میتواند تعادل و تلورانس خوبی میان پیرنگ و دیگر عناصر داستان به وجود آورد و توفیق کار در پیش چشم مخاطب را به سرانجام خوبی برساند. در همین راستا، جنس کشمکشها در این سریال تلفیقی از بیرونی و درونی است. برای مثال رابطه میان داوود و نوید در مقام کسی که میتواند موجودیت ضدقهرمان ما را تهدید کُند بیرونی و رابطه داوود با میل و نیاز عاطفی که نسبت به «رها جهانشاهی» (نگار جواهریان) دارد درونی است. علاوه بر این، خطیبودن روایت در وحشی، اشاره گاهوبیگاه به زندگی بیرونی شخصیت داوود، تمرکز اساسی بر شیوه ساختهشدن ارتباط وی با همبندیهایش در زندان و... باعث میشود تا کفه ترازو با آغاز فصل دوم به نفع پیرنگمحوری سنگینتر شود و توالی حوادث ریتم تندتری به اثر ببخشد. چندوقت پیش نقلقولی از دیوید بویی، خواننده و موزیسین نامآشنای بریتانیایی میخواندم. او در مورد هنر ظریف دزدیدن ایده از دیگری حرف زده و بیان کرده بود که تنها محتوایی را موردمطالعه قرار میدهد که بتواند از آن در کارش استفاده یا بهقولی سرقت کند. هومن سیدی هم نمونه ایرانی دیوید بویی و هنرمندانی از این دست است که تقریباً در تمام آثارش از ایده ناب دیگران در بینامتنیت کارهایش از «آفریقا» تا «وحشی» بهره برده است، ولی تقریباً بهجز همین وحشی در پیشبردن اهداف سینهفیلی خود در جهت ارضای دیگری موفق نبوده است. سریال در بینامتیت وامدار ماجرای جذاب زندگی علی اشرف پروانه و در خط داستانی و روایتپردازی ترکیبی از «شکار» ساخته توماس وینتربرگ و «یک پیامبر» اثر کمنظیر فیلمساز مدرن فرانسوی، یعنی ژاک اودیار است. شاید برخی به این رویکرد خرده بگیرند و از همین زاویه وحشی و سازندهاش را بنوازند؛ ولی مسئله مهم در «هنر رندانه دزدیدن» و تقلید از زیباییشناسی کارگردانان شناسنامهدار، اینجایی کردن مضامین با توجه به کلیشههای ذهنی مخاطبان ایرانی است که سیدی برای نخستینبار از عهده آن برآمده و جایگاه خویش بهعنوان «کارگردان» را تثبیت کرده است.
شماره ۴۴۳۰ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
قاتل اهلی














