ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: ظهور و بروز انقلاب اسلامی در سال 1357 همچنان بهعنوان یک واقعه نمونه مورد بسیار مناسبی برای تحقیق و پژوهش بهشمار میرود. در واقع، راهی که امام روحالله برای مردم منطقه و جهان هموار کرد هنوز بهعنوان یک آلترناتیو مدنظر قرار دارد و به مظلومان جهان این امکان را میدهد تا برای محقق کردن آرزوهای خود، از ایده فکری و عملی آن بهره ببرند و کشورشان را با اتکا به ظرفیتهای بومی و ملی از قرار گرفتن در زیر بار سنگین سلطه مستبدان عالم نجات دهند. پس نیت فیلمساز در مستند «هزار و یک روز انقلاب» قابل ستایش و تقدیر است چون میخواهد انقلاب یگانه، مردمی و تکین اسلامی 1357 را با تجربهای که در قامت یک انسان ِ ایرانی ِ انقلابی از سر گذرانده مماس کُند و تأییدش را از مخاطب بگیرد. مستند نقطه آغاز درخشانی دارد و دست روی نکات درست و مغفولماندهای میگذارد. «علی صفارهرندی» در مقام فیلمساز، روی این واقعیت تأکید میکند که جمهوری اسلامی ایران، بسته شدن نطفهاش و حتی ادامهدار بودنش با وجود تمام موانعی که در این سالها با آن مواجه شده، در وضعیتی کاملاً استثنایی قرار داشته و تاریخی به کل متفاوت را در نسبت با دیگر انقلابها از سر گذرانده است. در حقیقت، دال مرکزی مستند هزار و یک روز انقلاب، متفاوت بودن تجربه انقلاب اسلامی با دیگر وقایع مشابه است که خب حرف، حرف درستی است، ولی توپ پر فیلم در تبیین این جایگاه و پافشاری روی مواضعش به حدی زیاد است که فیلمساز در انتها همه آن حرفها را پس میگیرد.
رژیم پهلوی بهراحتی از بین نرفت
مستند به جز پرداختن به «بیماری هلندی» بهعنوان یکی از دلایل اقتصادی وقوع انقلاب اسلامی، اشاره خاصی به موارد دیگر نمیکند و با ذکر مثالهای نقضی از «ونزوئلا»، «عراق»، «نیجریه» و... نسخه مهمترین دولت همسو با سیاستهای آمریکا در منطقه خاورمیانه را میپیچد. این درحالی است که فقط و فقط بیماری هلندی کار رژیم را تمام نکرد. دوستی شاه با دولت راستگرای «ریچارد نیکسون» و حذف سیاست دوستونی در منطقه باعث شد تا ایران در مقام حافظ منافع ایالات متحده کنترل خلیجفارس را برعهده بگیرد و به همین خاطر انبارهای تسلیحاتی خود را از جنس آمریکایی پر کند. به عبارت دیگر، شاه با خرید سلاحهای پیشرفته آمریکایی بخش زیادی از بودجه دولت را به این مسئله اختصاص داده بود و اهمیتی برای سبک زندگی مردم کوچه و بازار قائل نمیشد. به اینها اجرای طرح اصلاحات ارضی، تغییر دکترین کارتر در قبال ایران و پرورش ذوق عامه به شیوه دفتر فرح، تیم وزارت فرهنگ و هنر به سرپرستی مهرداد پهلبد و برگزاری جشنهای هنر شیراز و توس و... را اضافه کنید تا متوجه شوید انقلاب ما آنطور که فیلمساز در این اثر میگوید زمینههای فکری و مادی زیادی هم داشت که بهتر بود علی صفارهرندی به آن اشاره کند. اتفاقاً تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها را باید در ابتدا زمینی دید تا مخاطب بتواند فهم درستی نسبت به تاریخ نهچندان دور سرزمینش پیدا کند تا از خلال آن با زمینههای تاریخی بروز انقلاب اسلامی روبهرو شود.
فیلمساز در مقام تبیینگر
علی صفارهرندی، مدام در میان دو کلانایده در رفتوآمد است. در ابتدا از تجربه متفاوت انقلاب اسلامی و زنده بودن آن در میان فرمهای همشکل حرف میزند و از یک طرف دیگر با مخاطب قرار دادن نسل جدید، مسئله انقلاب را مانند بسیاری از این دست مستندها تببین میکند. به بیان دیگر، فیلم هرجا در مقام تبیینگر حاضر شد موفق عمل کرد و هرجا که خواست انقلاب اسلامی را بهعنوان یک تجربه کاملاً متفاوت ارزیابی کند شکست خورد. اجازه دهید با بیان مصادیق روشن و واضح جلو رویم. طی سالیان اخیر مدام این گزاره در گوش مردم کوچه و خیابان تکرار میشود که شاه اگر حمام خون به راه میانداخت همچنان میتوانست به ادامه سلسهاش ادامه دهد و آب از آب هم تکان نخورد، اما صفارهرندی با ذکر موارد متعدد بهدرستی پنبه این حرف را میزند. او با رجوع به صفحات تاریخ و بازخوانی تظاهرات دامنهدار مردم در طول سال 1356 تا 1357 عنوان میکند که اتفاقاً شاه هرجا که دلش میخواسته و صلاح میدیده حمام خون به راه میانداخته و راهپیمایی مردم را با تحمیل تلفات جانی بسیار زیاد به بنبست میکشانده؛ پس فیلم در مقام تبیین دلایل چرایی انقلاب تا حد قابل قبولی خوب عمل کرد است. در نقطه مقابل اما این اتفاق رقم نمیخورد، چون فیلمساز برای متفاوت نشان دادن تجربه انقلاب بزرگ امام (ره) به جای پرداختن به زمینههای فکری این واقعه بزرگ، دلایل زمینی و غیرآسمانی آن را کوچک میشمارد تا این گزاره را بهنحو سهوی به دیگری بقبولاند که نباید وقع و اهمیت چندانی برای هشدارهایی که میتواند مسیر انقلاب را از اهدافش منحرف میکند قائل شد. گذشت زمان حتماً لازم است، ولی صورتبندیای که سازنده اثر ارائه میدهد درست نیست و اینطور به بیننده القا میکند که انقلاب اسلامی و بهتبع آن، جمهوری اسلامی چون از آسمان نازل شدهاند بری از این دست مسائلند، درحالیکه طرح ایده نابِ «ولایت فقیه» از جانب امام (ره) همانطور که فیلم روی آن بهدرستی تأکید میکند، اما خیلی سریع از آن میگذرد همان عنصر پویایی است که وضعیت دولت انقلابی جمهوری اسلامی ایران را از سایر جنبشها و حرکتهای متحولکننده جدا میکند. به اینها مدت زمان کوتاه مستند و ضعف آرشیوی را هم میتوان اضافه کرد. اگر فیلمساز به جای طرح یک قسمت، محتوای موردنظرش را در چند قسمت و به شیوه سریالی، آنهم با استفاده از آرشیو غنی تصویری تولید میکرد نتیجه کار به شکل دیگری درمیآمد ولی با وجود این باز هم نمیتوان نیت خوب دستاندرکاران هزار و یک روز انقلاب را زیر سؤال برد.