سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: اروپا به عنوان بانی اصلی شکلگیری رژیم صهیونیستی درحال تشدید رویارویی خود با تلآویو است. این قضیه شامل قدرتهای اصلی و سنتی قاره سبز نیز میشود. ورود اروپا به چالش با رژیم، نشانهای از تأثیرات عمیق عملیات فلسطینیها در 7 اکتبر، بر لایههای مختلف پدیده صهیونیسم است؛ ضربهای نظامی که به سرعت تبعات آن در بخشهای مختلف جریان یافت و تلآویو را گرفتار کرد. تحرکات اخیر در اروپا بر ضد رژیم صهیونیستی هرلحظه درحال رشد هستند به گونهای که دولتهای بسیاری خواسته و یا ناخواسته و از روی اجبار به این صف پیوستهاند.
مهمترین و پیشروترین دولتهای اروپایی در این مسیر، اسپانیا و فرانسهاند. دولت تحت رهبری «پدرو سانچز» نخستوزیر اسپانیا و «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه، بدون آنکه با لفاظیها و اتهامات سران رژیم صهیونیستی متوقف شوند، درحال ارتقای مواضع خود برای مهار تلآویو هستند. این امر به ویژه برای اسپانیا حائز اهمیت است، زیرا به نظر میرسد مادرید از رهگذر حمایت از قضیه فلسطین درحال کسب جایگاهی جدید است.
مسیر برچیدن رژیم صهیونیستی از کجا میگذرد؟
صهیونیسم پدیدهای عجیب در جهان است که شاید تا پیش از این، نمونه مشابهی نداشته است. بر مبنای صهیونیسم، باید کشوری برای رهایی قوم یهود از فشار دیگران ایجاد میشد؛ کشوری که برای مدتها جغرافیای آن تعیین نشد و از آرژانتین تا اوگاندا و مناطقی در لیبی، گزینه آن بودند اما درنهایت فلسطین انتخاب شد. به شکلی عجیب، یهودیان به سرزمینی دارای ساکنان قدیمی سوق داده شده و روی تن زنده یک ملت، دولتی دیگر تشکیل دادند؛ پدیدهای که برای مدتها در جهان رخ نداده بود.
آنچه به صهیونیستها برای حضور در فلسطین کمک کرد، مظلومنمایی گسترده در عرصه بینالمللی بود؛ آنها دولت خود را از کنار کشتار یهودیان توسط آلمان نازی در پدیدهای مشهور به «هلوکاست» تشکیل دادند؛ درسی که از این روند طی شده میتوان گرفت آن است که تنها مقابله نظامی و ضربات جمعیتی به رژیم، لزوماً نمیتواند به فروپاشی آن منجر شود.
آنچه برای برچیدن رژیم صهیونیستی بنا شده بر هلوکاست لازم است، شامل موارد بسیاری ازجمله درهم کوبیدن بنیان اخلاقی صهیونیسم است که بر مبنای «مظلوم نمایی» و «مقابله با یهودی ستیزی» ایجاد شده است. درهم کوبیده شدن بنیان اخلاقی صهیونیسم، به رویارویی اروپا با تلآویو منجر گشته و نشانهای از موفقیت عملیات 7 اکتبر در فاصله چند هزار کیلومتری از محل عملیات است.
حرکتهای مشترک 4 دولت اروپایی
چهار دولت اسپانیا، ایرلند، نروژ و سپس اسلوونی سال گذشته میلادی کشور فلسطین را به رسمیت شناختند. آنها این اقدام را به صورت هماهنگ و در ارتباط با یکدیگر انجام داده و روند سازنده خود در قبال قضیه فلسطین را تاکنون ادامه دادهاند.
این دولتها علاوه بر آن، از تصمیم دادگاه بینالمللی دادگستری و دادگاه کیفری بینالمللی برای تحت پیگرد قرار دادن «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر و «یوآف گالانت» وزیر جنگ سابق رژیم به جرم ارتکاب جنایات جنگی حمایت کرده، به تأمین مالی آنروا (آژانس سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی) ادامه داده و در شورایهای مختلف سازمان ملل به تمام قطعنامهها درباره غزه رأی مثبت دادهاند. حرکتهای مشترک این 4 دولت حاوی نکاتی است که در ذیل مورد اشاره قرار گرفتهاند.
1- توان قضیه فلسطین برای ایجاد نواتحادها
اهمیت قضیه فلسطین تا جایی پیشرفت کرده که موفق به ایجاد تغییراتی در جناحبندیها و شکلگیری ائتلافهای خرد، حول خود شده است.
دولتهای اسپانیا، ایرلند، نروژ و اسلوونی قرابت چندانی با یکدیگر نداشتند و بهانهای نیز برای همکاری آنها در قالب یک جناح اروپایی وجود نداشت. آنچه این دولتها را کنار یکدیگر نشانده، قضیه فلسطین است. با این حال، جمع شدن آنها حول قضیه فلسطین، به معنای محدود ماندن ابعاد همکاری آنها از نظر حوزهای و زمانی نیست. قضیه فلسطین ابعادی همهجانبه در اقتصاد؛ تحریم اقتصادی، نظامی؛ تحریم تسلیحاتی و پیگرد سربازان جنگیده در غزه، بشردوستانه؛ ارسال کمک برای غزه، سیاسی؛ هماهنگی برای اعمال فشار، و همچنین نفوذ منطقهای و بینالمللی؛ همکاری با دولتهای غرب آسیا و شمال آفریقا برای فشار به تلآویو، در بازه زمانی طولانیمدت است.
همکاری این دولتها از منظری دیگر میتواند به افزوده شدن بر تعداد دولتهای مشارکتکننده منجر شود. چنین روندی حکایت از آن دارد اگر مسیر این
4 دولت ادامه یابد، همکاری آنان حول قضیه فلسطین میتواند مزیتهای زیادی در اختیار آنها قرار دهد.
2- قطببندی جدید در اروپا
با توجه به اهمیت هنجارها در اروپا و عقبماندگی ستونهای اصلی این قاره از قضیه مزبور، آیا این اتفاق میتواند منجر به قطببندی جدید شود؟ اساساً یکی از دلایل شکلگیری جمعی از 4 دولت اروپایی بر طبق اصول اساسی این قاره در مسائل هنجاری و بشردوستانه، عقبماندگی قدرتهای اروپایی شامل فرانسه، انگلیس و آلمان از پیگیری آنهاست.
3- فرصت اسپانیا
اسپانیا در میان ائتلاف شکل گرفته بزرگترین دولت است. از سوی دیگر اهداف گروه 4 دولت منطبق بر اصول اساسی قاره سبز است و حرکت طبق آن میتواند به افزایش نفوذ اسپانیا در قاره سبز منتهی گردد. و از سوی دیگر، موضعگیری مادرید بر اساس دیدگاههای عدالتخواهانه و آزادیبخشانه نیز منطبق با موضعگیری ملتها و دولتهای آمریکای لاتین است و این قضیه میتواند به ارتقای جایگاه مادرید در این منطقه منجر شود. اگر قضیه فلسطین واجد شرایط خیزش اسپانیا شود، آنگاه مادرید به این قضیه فراتر از مسائل حقوق بشری و عاطفی، به مانند یک مزیت ساختاری برای ارتقای قدرت خود خواهد نگریست.
4- ارتقای مواضع دیگران
پس از شکلگیری ائتلاف میان 4 دولت اروپایی، دیگر ردهها و جناحهای اروپا نیز تلاشهای خود در آن را تشدید کردند. درست پس از این اتفاق بود که فرانسه و انگلیس بر شدت تلاشهای خود برای مهار رژیم صهیونیستی افزودند. جالب آنکه این دو دولت، بدون آنکه توجهی به دیگران نشان دهند، در اقدامات و بیانیههای خود در انتقاد از تلآویو، در کنار یکدیگر عمل کردهاند. در جریان آخرین اقدام هماهنگ آنها، سه دولت فرانسه، انگلیس و کانادا در بیانیهای مشترک رژیم صهیونیستی را تهدید به اعمال تصمیمات محدودکننده کردند.
نکات
درخصوص روابط رژیم صهیونیستی و اروپا و موارد حول آن نکاتی وجود دارد.
1- متأثر شدن از روسهراسی و زیان از فضای جنگ اوکراین
رژیم صهیونیستی به دلیل جنایتهایش در غزه، از جنگ اوکراین و روسهراسی دیرینه در اروپا متضرر شده است. بسیاری تأکید میکنند همانند تجاوز روسیه به خاک اوکراین، باید در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه موضعگیری کرد. نشاندن رژیم صهیونیستی کنار روسیه، باعث میشود ترکشهای روسهراسی سنتی در قاره سبز، به تن تلآویو بنشینند. متأثر شدن رژیم از تجاوز روسیه به اوکراین و واکنش اروپا، موضوعی جالب توجه است.
2- شکلگیری زنجیرههای مهار همهجانبه
حول رژیم صهیونیستی زنجیرههای مهار گستردهای درحال شکلگیریاند که از هرسو درحال توسعه هستند. از نظر نظامی، دولتهایی تحریم تسلیحاتی بر رژیم اعمال کردهاند، دولتهایی درحال فشار به دیگران برای سوق دادن آنها به سمت تحریم تسلیحاتی تلآویو هستند. در جامعه علمی، دانشجویان دانشگاههای محل تحصیل خود را به قطع روابط علمی و اقتصادی با شرکتهایی ملزم میکنند که در تحقیقات نظامی مورد استفاده رژیم مشارکت دارند و در شرکتهایی مانند گوگل، کارمندان نیز بر وضعیت همکاری با دستگاه نظامی رژیم شوریدهاند. از نظر قضایی نیز ضمن پیگرد نتانیاهو، سربازان صهیونیست نیز تحت پیگرد قرار گرفتهاند.
3-کمرنگ شدن حربه یهودیستیزی به دلیل نسلکشی در غزه
حربه سوءاستفاده از موضوع مقابله با «یهودی ستیزی» به دلیل «نسلکشی در غزه» درحال کمرنگ شدن است و دیگر برای شستن این جنایت کارکرد ندارد.
4- گسترش انزوای منطقهای
ضدیت با رژیم صهیونیستی در اروپا، به غیر از قدرت جهانی این قاره، به دلیل مجاورت آن و قرار گرفتن کرانههای جنوبیاش در دریای مدیترانه، از نظر منطقهای نیز بر تلآویو اثرگذار است. طرد رژیم در محیط مدیترانه، به معنای تشدید انزوای منطقهای در سطح همسایگان است.
5- راه فرار برای آلمان و فشار ساختاری به این کشور
آلمان به دلیل قضایای هلوکاست در زمان آلمان نازی، پس از شکست در جنگ جهانی دوم مسئولیتهایی را بر اساس تصمیم طرفهای پیروز جنگ در قبال صهیونیستها و رژیم تازهتأسیساش برعهده گرفت. گردش فرمان اروپا به ضدیت با تلآویو، میتواند راهی برای برلین جهت سرپیچی از فشارهای سوقدهنده برای پشتیبانی از رژیم فراهم کند. این موضوع دارای تأثیراتی در آلمان بوده است که در اظهارات صدراعظم تا وزیر خارجه و مسئول دوستی پارلمانی میان برلین و تلآویو، قابل مشاهده است. آلمان نهتنها خود انگیزههایی برای فرار از مسئولیت پشتیبانی از رژیم دارد، بلکه در صورت عدم این کار، در اروپا از دیگر دولتها عقب خواهد افتاد.
6- تابعیت مضاعف و محافظهکاری شهروندان رژیم
برخی از صهیونیستها تابعیت کشورهای مادر خود را حفظ کرده و برخی نیز که تابعیت پیشین خانوادگی خود را از دست دادهاند، به دنبال احیای آن هستند. این احیا از چند جهت صورت میگیرد؛ نخست آنکه با افزایش ارتباطات میان جوامع، تمایل به کسب تابعیتهای مضاعف گستردهتر شده که پدیده عمومی در سطح جهان است و دوم که مسئله خاص صهیونیستهاست، یافتن جایی در خارج برای مهاجرت معکوس، کار و یا سکونتگاه موقت در صورت بروز جنگها در سرزمینهای اشغالی است.
از آنجا که بسیاری از صهیونیستها ریشه در کشورهای اروپایی دارند، نگاه منفی دولتهای اروپایی به رژیم برای آنها دارای اهمیت است. از این رو برخی شاید به این فکر بیفتند که با توجه به تعقیب سربازان رژیم در سطح بینالمللی، حضورشان در ارتش میتواند مانع از اخذ تابعیت دیگر کشورها توسط آنها شود. صهیونیستها در ابتدای 7 اکتبر فراخوانی برای 360 هزار نیرو صادر کردند اما در روزهای اخیر آن را به 450 هزار نفر رساندهاند که میتواند تبعاتی برای این سربازان در کشورهای جهان داشته باشد.
7- حساسیت ملتهایی که سابقۀ مبارزه با اشغالگری دارند
دولتهایی که سابقه اشغال و جنگهای آزادیخواهانه داشتهاند، بر مسئله فلسطین حساسترند. ایرلندیها به دلیل سابقه چندصدساله حکومت انگلیسیها و مبارزان مشهور خود علیه لندن که تا چند دهه قبل نیز در ایرلند شمالی جریان داشت، یکی از این ضلعها هستند.
اسپانیا نیز در جنگ میان سلطنتطلبان و جمهوریخواهان، ضربه دیده است. از سوی دیگر بسیاری از مناطق آن خودمختار بوده و این قضیه اثراتی بر تصمیمگیریهای آنها دارد. در روزهای اخیر شهر بارسلون مرکز کاتالونیای اسپانیا که شاهد فعالیتهای جداییطلبانه نیز بوده است، ارتباط خود را با رژیم قطع کرده است.
اسلوونی هم در بخشی از یوگوسلاوی بود که فروپاشید و موفق شد از صربها استقلال بگیرد. نروژ نیز طی جنگ جهانی دوم، برخلاف سوئد و فنلاند دو کشور هم ردیف خود، توسط آلمان نازی اشغال شد. همچنین در فرانسه، بلژیک و هلند که سابقه اشغال شدن را دارند، حمایت از آزادیخواهی مردم غزه قابل توجه بوده است.
8- وابسته شدن بیش از پیش تلآویو به واشنگتن
یکی از تبعات واگرایی اروپا و رژیم، وابسته شدن بیش از پیش تلآویو به واشنگتن است که تبعاتی برای آن دارد. برخی خواستهای واشنگتن باعث شده در تلآویو این گزاره تکرار شود که رژیم صهیونیستی ایالت پنجاهویکم آمریکا نیست و دولتی مستقل به شمار میرود.
9- تأثیرات اقتصادی واگرایی اروپا و رژیم
واگرایی با اروپا از چند منظر تأثیراتی بر اقتصاد رژیم دارد. نخست کاهش گردشگری، کاهش کمکهای اقتصادی زهکشی شده که از بسیاری از نهادها و دانشگاههای اروپایی در قالب حمایت مالی از نهادهای متناظرشان در سرزمینهای اشغالی جریان دارد، دشوار شدن زنجیره تأمین مواد و تجهیزات نظامی رژیم و حتی کشتیرانی آن برای انتقال سلاح و موارد منفجره. اتحادیه اروپا بزرگترین شریک تجاری رژیم صهیونیستی است و در سال 2024 یکسوم از کل تجارت کالایی تلآویو با این اتحادیه بوده است.
10- دولتهای ذرهای
در اروپا تنها دو دولت به شکل حداکثری از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند که هردو جزء دولتهای کوچک و کمجمعیت جهان هستند؛ جمهوری چک و مجارستان.
حمایت دولتهای بسیار کوچک و حاشیهای از رژیم صهیونیستی درخصوص انتقال سفارتخانهها به قدس نیز قابل مشاهده است؛ به جز آمریکا، باقی دولتهای معدود حاضر در این صف، همه از دولتهای کوچک مانند هندوراس و گواتمالا هستند.
درحال حاضر ائتلاف مخالفان رژیم در اروپا قویتر است. اسپانیا و نروژ اهمیت اقتصادی و سیاسی بیشتری از مجارستان و چک دارند. همچنین اسلوونی و ایرلند به دلیل نزدیکی بیشتر به جریان اصلی غرب، همانند مجارستان بدنام نیستند. در این میان دولتهای انگلیس و فرانسه نیز قابل مقایسه با دولتهای ذرهای طرفدار رژیم نیستند. دولت مجارستان در اختیار راستهای افراطی است که به شکل دوسویهای با پوتین و ترامپ ارتباط دارد. دولت اوربان، نخستوزیر مجارستان در اتصال به این دو دارای قدرت اثرگذاری فراملی میشود. با توجه به تصمیمگیری بر اساس اجماع در اتحادیه اروپا، مخالفت مجارستان و چک با تصمیمهای ضد صهیونیستی میتواند مانع از تصمیمگیریها در این سازمان علیه تلآویو شود، اما دولتها با تصمیمگیریهای ملی و ائتلافی، این مانع را دور میزنند.
11- شناسایی تلآویو در زمرۀ راستهای افراطی
به تازگی، حزب لیکود به عضویت باشگاه احزاب راست افراطی غرب درآمد. این اتفاق از دو جهت قابل توجه بود؛ نخست آنکه حزبی از رژیم صهیونیستی وارد قالبی غربی شد و دوم آنکه حزب لیکود که به طور سنتی راستگرا بوده، پذیرفت تبدیل به حزب راست افراطی شده است.
در این شکل جریانات اصلی و سنتی در غرب، دولتهای کنونی روسیه، مجارستان، آمریکای ترامپ و رژیم صهیونیستی را در زمره راستهای افراطی قرار داده و در صف مقابله میبینند. قطعاً با توجه به تفاوتها، مقابله با هرکدام از این دولتها متفاوت است. اروپا با پوتین در جنگ است، با ترامپ سعی در سازش، با مجارستان سعی در کنترل و با صهیونیستها سعی در مهار دارد. با توجه به ابعاد قدرت تلآویو، برخورد اروپا با آن شدیدتر از مواجههاش با ترامپ خواهد بود.
12- حملات لفظی مخاطرهآمیز سران رژیم به دولتهای غربی
مقامات رژیم به دولتهای حامی استقلال فلسطین حمله کردهاند. این درحالی است که دولتهای مزبور قصد پس گرفتن شناسایی رسمی رژیم صهیونیستی را ندارند، بلکه صرفاً میخواهند دولت فلسطینی را در قالب سرزمینهای 1967، شامل دو منطقه کرانه باختری و نوار غزه به رسمیت بشناسند. مخالفت رژیم با به رسمیت شناختن فلسطین غیرقابل توجیه است.
اساساً تشکیل دولت فلسطینی موضوعی نیست که رژیم از نظر حقوقی قادر به ارائه نظر در آن باشد. هماکنون از نظر بینالمللی حضور نظامی و جمعیتی صهیونیستها در کرانه باختری، بلندیهای جولان در نوار غزه، مصداق اشغالگری شناخته میشود. حملات لفظی و تهدید سران رژیم علیه مقامات اروپایی و غربی میتواند تبعاتی برای آنها درپی داشته باشد.
13- به رسمیت شناختن فلسطین، الحاق را به محاق میبرد
به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط دولتهای جهان، فضا را برای الحاق بخشهای بیشتری از کرانه باختری به رژیم صهیونیستی، محدود میکند. در این صورت، صهیونیستها احتمالاً در راستای روند همهجانبه افزایش توجه به قضیه فلسطین، در ادامه با اقدامات محدودکننده در راستای توسعه ارضی خود مواجه خواهند شد.














