زهرا صمصامی، خبرنگار: «یک دسته چهار فروندی متشکل از دو فروند اف-۱۵ و دو فروند اف-۳۵ در پروازی به تعبیر خلبانها Low Pass، هوار میشوند روی جمعیت چندصد هزار نفری مردم. به تعبیر خودشان، همان فروندهایی را که مجری عملیات ترور سید بودهاند، دوباره راهی بیروت کردهاند. هر قدر به ورزشگاه نزدیکتر میشوند، پایینتر هم میآیند؛ طوری که وقتی بالای سر ما میرسند، حتی اجزای هواپیمای لیدر دسته پروازی هم به وضوح معلوم است. با هیبت ترسناک اف-۱۵ لیدر، چشم توی چشم میشوم...»
متنی که خواندید، پشتنویس کتاب «دوازده صفر سه» بود، روایت لحظه هولناکی که تماشای آن از قاب تلویزیون هم آدرنالین خونمان را تا حد اعلا بالا برد.
«دوازده صفر سه» روایتی است زنده و پرجزئیات از ساعتهای تشییع سید حسن نصرالله و ساعات و روزهای پیش و پس از واقعه، یکی از متاثرکنندهترین لحظات تاریخ معاصر لبنان و چه بسا جهان. این اثر، نه یک گزارش خبری، بلکه تلفیقی است از روزنامهنگاری دقیق و ادبیات ناب که با قلمی روان و تصویری به رشته تحریر درآمده است. نویسنده کتاب که خود روزنامهنگار زبده و باتجربهای است، موفق شده رویدادهای آن روزهای پرالتهاب را چنان به تصویر بکشد که گویی خواننده در میان انبوه جمعیت سوگوار ایستاده است؛ از روایح آکنده در جو هوا و احساسات عزاداران تا وقار اندوه، از سکوت سنگین پیش از آغاز مراسم و حال و هوای محلههای اطراف تا فریادهای یکپارچه «لبیک یا نصرالله».
نکته درخشان این کتاب، فراتر رفتن از سطح یک واقعهنگاری ساده است. نویسنده با تکیه بر دانش ادبی و تسلطش بر تاریخ معاصر غرب آسیا، روایتی چندلایه خلق کرده که هم سیاست را تحلیل میکند، هم جامعه را میکاود، و هم احساسات انسانی را به شکلی عمیق لمس مینماید. بهعلاوه، با دوربین ذهنی سعی میکند با هر جمله یک پلان از صحنه برای ما بچیند.
کتاب از لحاظ ادبی در سبد سلیقه من جای بسیار خوبی دارد، از آنجا که اصطلاحات و سبک نوشتار چیزی میانه ادبیات قاجار و پهلوی، عربی و یک فارسی کلاسیک است. نه آنچنان سنگین که یک دستت لغتنامه دهخدا باشد و یک دستت کتاب، مثل سفرنامه ناصرخسرو، نه آنقدر سبک که از بیوزنی از دست خواندنت بیفتد. به زعم شخصی بنده، واژه در دهانت تاب میخورد و بلع لذیذی دارد. با شناخت نسبی که از نویسنده دارم، در نوشتن هم در تلاش است به نگهداشتن وزنه اعتدال و رعایت انصاف.
نحوه ترکیب عناصر تاریخی، سیاسی و احساسی، چندلایهنگاری و استفاده از تکنیک «روایت پاندولی»، ذهن خواننده را درگیر واقعیت میکند و سرنخهایی برای آن دسته از کسانی که علاقه به کندوکاو در تاریخ این تکه از فیزیک عالم را دارند، فراهم میآورد. چرا روایت پاندولی برای من جذاب است؟ از آن جهت که محتوای را از یکنواختی درمیآورد، با ماهیچههای مغز ور رفته و نمیگذارد نقطه مبهمی باقی بماند.
اسم کتاب و انتخاب عنوان فصلها هم هوشمندانه بود، باز هم از آن جهت که بزک کردن اعداد در قالب عنوان متنی، نوعی کدگذاری و شکار ذهنی در خودش داشته و نشان از ارتباط خوب نویسنده با اعداد و ارقام دارد. نسبت به محتوا نقدی ندارم. از آن حیث که بنده نه منتقدم و نه خودم را در حد انتقاد میدانم، هرچند اطمینان دارم که ایشان برای نقدهای منفی هم آغوش باز میکنند.
از آنجا که نویسنده راوی صادقی است، تلاش کرده در چنین موقعیتی که حافظه جمعی لبنان را میتوان به وضوح و تصویر دید، ذهن ایرانی غرقه در اوهام را با حداقلهای واقعی این جامعه آشنا کند. در روایتهایی از این دست، هدف گرفتن پاشنه آشیل احساسات خواننده، کلیشهنویسی است، اینکه یقه ذهنیت مخاطب را بگیری و ابتدا یک سیلی واقعیت مهمانش کنی و درست جایی وسط ظرف حقیقت بنشانی، هم مزید بر علت روزنامهنگار بودن نویسنده است.
از نگاه نخبگانی و فرهیخته اگر بگذریم که همه چیز را زیر ذرهبین نقد و تحلیل دارند، این کتاب مناسب اقشاری از جامعه است که به دنبال لمس واقعیتند. روایتهای احساسی و خیالی، خواننده را به سکون وا میدارند، اما اگر روایت خوشچیدمان و مصداقی باشد، درست شبیه کتاب مذکور، سیر خوانش مخاطب را هدفمند میسازد. بعضی کتابها ذوق نوشتن را در ذهن خواننده روشن میکنند تا جایی که بعد از هر بار خواندن لحن کتاب را بگیرد و چند خطی هم بیهدف بنویسد؛ «دوازده صفر سه» از همان خانواده است.
القصه، آنچه خواندید، اگر قصوری بوده، خرده قلمپراکنیهای یک ذهن آشفته است. نقدهای اساسی و تمجیدهای درخور و چکشکاریهای وزندار بماند برای صاحبان قلم و نظر.
شماره ۴۴۲۵ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
ساعتهای شنی بیروت؛ پیرامون کتاب «دوازده صفر سه»














