حمیدرضا رنجبرزاده، خبرنگار: اگر کسی این گمان را داشته باشد که جهان فیلم «رها» غرق در آشوب است، برداشت درستی از این اثر داشته است؛ اما اگر این جهان پرآشوب را وضعیتی دراماتیک بپندارد که رها آن را از روی هدفمندی ترسیم میکند، سخت در اشتباه است! آشوب فراگیری که در جایجای جهان فیلم خودنمایی میکند، نه تصمیمی آگاهانه در راستای شخصیتپردازی و سیر داستان، بلکه معلول مستقیم نابلدی و ناتوانی سازندگان در خلق یک جهان منسجم و داستانی باورپذیر است! برای اثبات این ادعا، قطاری از دلایل را در جنبههای مختلف میتوان برشمرد.
اولین جنبه، سردرگمی فیلمنامه و کارگردانی در ترسیم وضعیت اجتماعی و طبقه اقتصادی شخصیتهاست. از یکسو، بازیهای فاجعهبار ضحا اسماعیلی و آرمان میرزایی در بهترین حالت، از درآوردن ادای طبقه متوسط پایینتر نمیآیند؛ اما فیلم تلاش میکند آنها را غرق در چالشهای طاقتفرسای طبقه فرودست نشان دهد. از سوی دیگر بنا بر چیزی که در انتهای فیلم متوجه آن میشویم، توحید در گذشتهای نهچندان دور، لوکوموتیوران مترو بوده و وضعیت معیشتی خانواده نیز با فاصله، بهتر از وضعیت فعلی؛ اما در کمال تعجب، کنشهای احمقانهای که در پرده اول از سوی توحید میبینیم، به نحوی است که گویا توحید سالهاست یک زندگی انگلوار را تجربه میکرده. در جایی از فیلم، توحید وارد یک پاساژ میشود و مانند «ندید بدیدها»، به اطرافش خیره میماند؛ چنانکه گویا برای اولینبار در عمرش پاساژ دیده است. آیا این اکتها واقعاً متعلق به کسی است که بهتازگی و ناخواسته با فقر دستوپنجه نرم میکند؟! در همینجا بد نیست اشارهای به بازی شهاب حسینی داشته باشیم. پیش از آغاز چهلوسومین جشنواره فیلم فجر، برخی از رسانههای سینمایی چنین بازتاب میدادند که رها آنچنان فیلمی بوده که پای شهاب حسینی را بعد از سالها دوری، دوباره به مدیوم سینما باز کرده است. خروجی اما باز هم یک آشوب دیگر است که نشان میدهد آن بازتابها، محلی از اعراب نداشتهاند. بازی شهاب حسینی گاهی اوقات آنقدر احمقانه است که دیگر حتی ترحم هم برنمیانگیزد و روگرفتی است از رضا در «حوض نقاشی» و ناگهان در موقعیتهای دیگری، قلدر و بزنبهادری میشود مشابه حجت در «جدایی نادر از سیمین»!
جنبه دیگری که این آشوب را به وجود آورده، فیلمنامه اساساً ضعیف و عملاً رهاشده فیلم رها است. کل فیلم قرار است بر روی دزدیدهشدن لپتاپ رها و نیاز او به تهیه لپتاپی دیگر برای اتمام پروژهاش بنا شود. پرسش اصلی اینجا این است که چرا؟ چه نیاز مبرمی وجود دارد که این پروژه، حتماً به سرانجام برسد؟! بهجای ساخت و پرداخت این نیاز، فیلمنامه درگیر قایمموشکبازی میشود و ناگهان در پرده سوم، با رونمایی بیمنطق و زورکی از نقش برادر رها در قضیه لپتاپ، چنان ورق را برمیگرداند که عملاً زمان قابلتوجهی از فیلم را میتوان هدررفته و اضافی تلقی کرد. نکته بعدی نقش بسیار پررنگ «تصادف» در شکلگیری اوج و فرودهای داستان است که بهشدت از ارزش آن موقعیتها میکاهد. نقاط عطف فیلمنامه آنقدر تصادفیاند که بهوضوح نه طبق یکروند طبیعی، بلکه با دستور مستقیم نویسنده ایجاد شدهاند تا قطعات ناهمگن فیلمنامه، بهزور به یکدیگر وصلهپینه شوند! از ایرادات منطقی «رها» نیز با ذکر یک مثال خندهدار میگذرم که مثنوی 70من کاغذ نشود! رها که از اطلاعات پروژه خودش روی لپتاپ دزدی بکآپ نگرفته است، پسرک متمول فیلم را تهدید میکند که اگر فایلهای من را پس ندهی، عکسهای خصوصی خواهرت را که روی لپتاپ بوده و من تصادفاً بهجای فایلهای خودم، از آنها بکآپ تهیه کردهام، در اینترنت منتشر میکنم! پسرک متمول هم طعنه میزند که تو چطور از اطلاعات خودت بکآپ نداری؛ ولی عکسهای خصوصی خواهر من را کپی کردهای؟! سؤال بسیار بهجایی است!
در آخر، باید به همان جنبهای پرداخت که فیلمساز بهوضوح و در تمام فیلم، به دنبال آن بوده است: خواندن بیانیههای توخالی و صدور شعارهای نخنماشده علیه طبقه فرودست جامعه. فاصله رها با اقشار فرودست را نه با کیلومتر، بلکه تنها با سال نوری میتوان اندازهگیری کرد! توحید که بهتازگی و از روی ناچاری وارد این طبقه شده، بهشدت منفعل، بهغایت احمق و بسیار عقدهای است. از روی عقده روی اموال دیگران با کلید خط میکشد. از روی حماقت وسایل مختلفی میخرد که فقط وضعیت اقتصادی خانواده را بغرنجتر میکند و از روی انفعال، تقریباً مشکلی با فروش موی دختر خود ندارد و صرفاً قیمت موها را جویا میشود! برآیند اثر، خانواده را همچون انگلی تصویر میکند که به یک خانواده ثروتمند میچسبد. در اصل بدبختی، نتیجه طبیعی این خانواده و کنشهای احمقانه آنهاست. فقر، جرمشان است و طبیعی است که این انگلها به سزای اعمالشان هم برسند! این رویکرد، نه تنها نادیدهگرفتن ریشههای ساختاری مشکلات اجتماعی است، بلکه به شکلی زننده، قربانیان را مقصر جلوه میدهد. رها نهتنها نام فیلم، بلکه گویی توصیف دقیقی از حالوروز خود اثر است؛ رها شده، بیپشتوانه و سرگردان در آشوبی که بهخاطر سوءتفاهم فیلمسازی، برای یک کارگردان فیلم اولی پیشآمده است!
شماره ۴۴۲۴ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
رهاشده در آشوب!














