محمدعلی شمس، استاد دانشگاه: نام سعید روستایی دوباره در کن بلند شده است و چندی پیش از آن، پناهی. ما نه جشنواره ستیزیم نه جشنواره پرست. در هر مقطع زمانی ارزش جشنوارههایی مثل کن را طبق رفتار و جهتگیریشان میسنجیم و منطقی نمیدانیم که همیشه بدون توجه به شرایط روز بر یک طبل میان تهی بکوبیم. از همین رو هر بار حضور فیلمسازان ایرانی در جشنوارهها را در وهله اول بر اساس ارزش سینمایی آثارشان و بعد، با عنایت به سطح حرفهایگری یا سوگیری داوران ارزیابی خواهیم کرد. «زن و بچه»سعید روستایی هم از این قاعده مستثنی نیست. ما از ادای احترام حضار جشنواره به سینماگران ایرانی خشنود میشویم و آنها را نمایندهای شایسته برای غرور ایرانی میدانیم به شرطی که فرم فیلم و محتوای مصاحبههایشان هم مصداق چنین غروری باشد. آنچه جایگاه یک فیلمساز را برای ما مردم بالا یا پایین میبرد نظر داوران غیرایرانی نیست؛ بلکه بر عکس، ما طبق تصویری که در این آثار از میهن عزیزمان ایران ساخته شده هم موضعمان به نگاه فیلمساز را به روز میکنیم و هم داوری جشنواره را مورد قضاوت قرار میدهیم. از این منظر، با نگاه به متنِ آثار، جوان خوش قریحه و سینماشناسی مثل سعید روستایی را هیچ وقت کنار فیلمساز کم استعدادی مثل پناهی قرار نخواهیم داد. امیدواریم خود روستایی هم از مسیر حاشیههای ناشیانه، خودش را در چشم شکارچیان غیرایرانی طعمهای همسطح پناهی نشان ندهد.
نگاه سرد، تلخ و بدبینانه سعید روستایی به تاریکیهای جامعه ایران امروز دیگر بر هیچ موافق و مخالفی پوشیده نیست. در این مجال اندک قصد نقد مواضع این جوان و درکش از جهان را نداریم. اما لازم است بدانیم که اگر روستایی با زبان سینما در «ابد و یک روز»، خانهای ویران و خانوادهای مضمحل را نمایش میدهد، میتوانیم با نگاهش مخالف باشیم اما عادلانه نیست که دوربینشناسی و میزانسن چینیاش را تحقیر کنیم. حال آن که پناهی هیچ وقت عرضه تکیه دادن به این دو ستون سینما را هم نداشته است. اگر روستایی در متری «شیش و نیم»، به تحقیر سیستم و توجیه خلافکاری تمایل پیدا میکند، میتوانیم با قدرت موضعش را نقد کنیم اما نمیتوانیم هوشمندیاش در چیدن المانهای خاک، قبر، دفن، تاریکی و خفقان در سرتاسر فیلم را نبینیم؛ این جنس هوشمندی حتی در نازلترین سطحش هم در امثال پناهی یافت نمیشود. روستایی در «برادران لیلا» تاریکبینیاش در مواجهه با سیستم قضایی را به سمت ساختارهای قدرت در جامعه برد و با کاستن از وزن نوآوریهای سینمایی بیشتر به دام محتواگرایی و موج سواریهای زودگذر افتاد. این افول سینمایی روستایی همزمان شد با دیده شدنش در کن. حالا ما نگرانیم که مبادا آن همبستگی شوم این بار با شیب بیشتر تکرار شود و کمکم شاهدِ پناه گرفتن روستایی در آشیانه کرکسها باشیم.
هیچ منتقد عاقلی نیست که سویههای سیاسی یا فرهنگی جوایز در جشنوارههای اروپایی و حتی آمریکایی را ندیده باشد. اما از آنجا که همه منتقدان لزوماً به یک میزان حس وطندوستی و غرور ملی ندارند، طبیعی است که واکنشهایشان به متن و حواشی حضور روستایی یا پناهی در کن یکسان نباشد. امثال پناهی استعداد نداشتهشان را به غربیها میفروشند و آنها نیز در ازای تحقیر ملت شریف ایران، جلوی آنان جایزه پرت میکنند. اما روستایی در آثار قبلیاش نشان داده که هنوز فرزند این ملت است ولو فرزندی بدبین و ناامید. در این شرایط آن دسته از اقشار سیاسی یا فکری جامعه که ید طولایی در ترشرویی و سطحینگری دارند، نباید با سینه زدن زیر علم جشنواره ستیزی کور، بر آتش فتنه کن نفت بریزند. ما دوست نداریم سوختن روستایی را ببینیم. اثر جدید روستایی را بیرحمانه نقد میکنیم و اگر شاهد چنبره زدن مضامین تحمیلی دور ساختار سینمایی این اثرش هم باشیم دلسوزانه به او هشدار خواهیم داد. اما پناهی مدتهاست که برایمان مرده و مراسم تدفینش را به همان مهندسین فرهنگ در هیئتهای داوری جشنوارهها میسپاریم.
دهلیزهای ذهن فعال روستایی هنوز بسته نشدهاند. نباید امکان دیالوگ با او را از دست دهیم، و چه راهی برای دیالوگ بهتر از نقد؟ اشتباه نکنید. ما نمیگوییم پناهی فیلمساز بدی است چون از کن جایزه گرفته. کاملاً برعکس؛ میگوییم به کن نمیتوان اعتماد داشت وقتی به فردی چون پناهی جایزه میدهد. ضدیت ما با پناهی ریشه در ضدیت او با آبروی ملت ایران در آثار سخیفش دارد. با طرد شتابزده و زودهنگام روستایی، فعالان فرهنگی ایرانی نیز قطعهای از پازل پناهیزاسیونِ روستاییهای امروز و آینده خواهند بود که مدتهاست در تاریکخانههای ضد ایرانی طراحی و به دست روشنفکرنمایان اجرا میشود. بهتر است مراقب باشیم.
شماره ۴۴۲۲ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
پناهیزاسیونِ یک «روستایی»














