علی زرافشان، مشاور وزیر آموزشوپرورش: موضوع عدالت آموزشی هم در دنیا و هم در ایران قدمت بسیار طولانی دارد. اینکه آموزش به عنوان یک حق برای عموم جامعه مطرح شود و دسترسی به آموزش برای همه فراهم گردد، نشانهای از این قدمت است. در ایران نیز، از ابتدای تأسیس مدارس دولتی که آموزش را بهصورت رایگان و اجباری برای دانشآموزان تعریف کردند، در سال ۱۳۲۲، این موضوع مورد توجه بوده است. اما در طول سالهای گذشته، برداشتی که از عدالت مطرح میشده، بیشتر معادل برابری یا برابری فرصتها بوده است. این نوع تعبیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و به همین جهت نیز در حال حاضر، برای مثال بانک جهانی مطالعهای را انجام داده تحت عنوان نابرابریهای آموزشی که باز هم از منظر اینکه آیا افراد در آموزش برابر هستند یا نه، به بررسی میپردازد. اما در چند سال اخیر، حدوداً شاید ۲۰ سال گذشته، خود موضوع عدالت مورد توجه بیشتری قرار گرفته و یک قدم جلوتر از برابری، یعنی فراتر از برابری در دسترسی به آموزش و برابری در فرصتهای آموزشی که قبلاً مطرح میشد، مفهوم عدالت مطرح شده است.
در این تعبیر، عدالت به معنای توزیع منابع و امکانات بر اساس نیاز و شرایط دانشآموزان است. بر مبنای همین تعریف نیز، نه تنها برابری مساوی با عدالت نیست، بلکه گاهی اوقات تبعیض مثبت به نفع کسانی که نیاز بیشتری دارند یا در شرایط خاصی قرار دارند، عین عدالت قلمداد میشود.
این تبعیض مثبت، در واقع خود قدمی است به سوی عدالت. مثلاً ما برای دانشآموزانی که در مناطق روستایی دورافتاده تحصیل میکنند، اقدام به تأسیس مدارس شبانهروزی میکنیم. طبیعتاً در مدارس شبانهروزی، چون دانشآموزان در آنجا زندگی میکنند، باید برایشان غذای مناسب، خوابگاه و امکانات شبانهروزی مانند صبحانه فراهم کنیم. چون بچهها ۲۴ ساعته در مدرسه هستند، لازم است معلمان و مربیان بیشتری را به این مدارس اختصاص دهیم و مزایای بیشتری نیز برایشان در نظر بگیریم.
در نتیجه، امکاناتی که دانشآموزان در مدرسه شبانهروزی دریافت میکنند، بهمراتب بیشتر از امکاناتی است که یک دانشآموز در مدرسه عادی روزانه دریافت میکند. اما ما این امکان اضافه را به این دانشآموزان میدهیم، به این خاطر که در واقع آنها به علت پراکندگی و روستایی بودن محیط، دسترسی به مدارس عادی را ندارند. یا مثلاً مدارس کودکان با نیازهای ویژه یا کودکان استثنایی؛ باز هم این مدارس از لحاظ امکانات و تخصیص نیروی انسانی شرایط خاصی دارند. مثلاً اگر در مدرسه عادیمان برای هر ۲۴ یا ۲۵ دانشآموز یک معلم در نظر میگیریم، در مدارس استثنایی گاهی اوقات برای هر چهار یا پنج دانشآموز یک معلم در نظر گرفته میشود. همچنین برای آنها سرویس در نظر میگیریم، امکانات ویژه آموزشی و تربیتی در مدرسه فراهم میکنیم، بهجهت شرایط خاصی که این دانشآموزان دارند و ما باید متناسب با شرایطشان به آنها خدمات ارائه دهیم.
یا مدارس عشایری که بهجهت نوع زندگی عشایر که دائماً در حال کوچ هستند و حرکت میکنند، ما برای آنها نوعی تعلیم و تربیت خاص را فراهم کردهایم. یا مدارس روستا مرکزی، که دانشآموزان پراکندهای داریم و برای اینکه آنها را به مدرسه برسانیم، سرویس رایگان در اختیارشان میگذاریم.
همه این موارد، در واقع تعریفی از عدالت را به ما ارائه میدهند؛ به این صورت که ما منابع و امکانات را بر اساس نیاز یا شرایط خاص دانشآموزان برای آنها فراهم میکنیم. در این تأمین منابع و امکانات متناسب با نیاز و شرایط، گاهی اوقات برابری را نقض میکنیم، چرا که برخی شرایط و نیازها، فرصت نابرابر را طلب میکنند. لذا آنچه که امروز از عدالت گفته میشود، دقیقاً همین است.
طرح شهاب؛ گامی نو در راستای عدالت آموزشی
مثلاً حتی در حوزههای علمی و دانش، ما در مدرسه به همه بچهها آموزش یکسان میدهیم، اما برخی دانشآموزان دارای استعدادهای ویژهای هستند. ما برای بروز استعدادهای این دانشآموزان، امکانات و شرایط ویژهای را فراهم میکنیم. مثلاً پژوهشسراهای دانشآموزی را تأسیس کردهایم برای دانشآموزانی که روحیه و استعداد پژوهشگری دارند، و با یک امتیاز ویژه، این فرصت را برای گروه خاصی از دانشآموزان فراهم کردهایم. اما این، در واقع عین عدالت است، بهدلیل شرایط و استعداد ویژهای که آن دانشآموزان دارند. یا مثلاً ما در معاونت پرورشی، مسابقات و باشگاههای ورزشی تشکیل میدهیم برای دانشآموزانی که استعداد و علاقه ویژهای در حوزه مسائل ورزشی دارند، یا در زمینه مسائل هنری، برای بچههایی که علاقهمند هستند. لذا برای همه این موارد، ما کار ویژهای برای دانشآموزان انجام میدهیم. از مفهوم عدالت به معنای برابری عبور کردهایم و رسیدهایم به مفهوم عدالت به معنای توزیع منابع و امکانات بر اساس نیازها و شرایط دانشآموزان. آنچه که امروز دغدغه جهانی نیز هست، بحث عدالت و کیفیت است که ناظر به همین موضوع است؛ یعنی ما دیگر برای اینکه بتوانیم به بچهها عادلانه نگاه کنیم، باید ببینیم شرایط آنها چگونه است.
حالا شرایط هم شامل شرایط جغرافیایی است، هم شرایط خودِ وضعیت دانشآموزان، و هم نیازهای آنها؛ که نیازهای متنوع یادگیری دانشآموزان را دربرمیگیرد. برای اینکه این موضوع را تبیین کنم، به این نکته اشاره میکنم که اخیراً برای اولین بار دانشآموزان زیر ۱۵ سال ایران به مسابقات جهانی اعزام شدند. این موضوع بحث چالشیای را بین برخی از افراد علاقهمند به مسائل تعلیم و تربیت ایجاد کرد. برخی نقد کردند و ایراد گرفتند که مثلاً چرا اینقدر توجه و سرمایهگذاری انجام شده، چرا وزیر آموزشوپرورش همراه آنها رفته است. میگفتند اینها در واقع نماینده جامعه آموزشوپرورش ما نیستند و ما باید به دانشآموزان در مدرسه بپردازیم.
این حرف، از منظر برابری که ما اکنون از آن عبور کردهایم، حرف درستی است؛ میگویند اینها فرصت برابر نداشتند، بلکه فرصت بیشتری داشتهاند. اما از منظر عدالت، این بچهها در حوزه ورزش دارای درآمد (یا دستاورد) هستند و چون در حوزه ورزش دارای استعداد برتر و سرآمد هستند، عدالت اقتضا میکند که ما -و بهویژه عدالت آموزشی- به این استعداد، توانایی و سرآمدی دانشآموزان پاسخ دهیم.
لذا آموزشوپرورش یک جریان عمومی دارد که همه از آن بهرهمند میشوند، اما یک جریان خاص نیز وجود دارد برای اینکه به نیازهای متنوع پاسخ داده شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی بیش از ۱۴ سال پیش سندی را تصویب کرده تحت عنوان سند راهبردی نخبگان کشور. در این سند، استعداد، استعداد برتر و نخبه تعریف شده است. آن تعریفی که از استعداد و استعداد برتر آمده، شامل همین دانشآموزان میشود و آموزشوپرورش را مکلف کرده که نسبت به شناسایی، حمایت و هدایت استعدادهای برتر دانشآموزی اقدام کند.
طرحی هم با همین عنوان در آموزشوپرورش چندین سال است که در حال اجراست به نام طرح شهاب. این طرح، طرح «شناسایی و هدایت استعدادهای برتر دانشآموزی» است. حتی در واژههای همین عنوان نیز این مفهوم مستتر است: شهاب، یعنی «شناسایی»، «هدایت»، و «استعداد برتر». لذا وظیفهاش این است که شناسایی و هدایت کند، چه چیزی را؟ استعداد را. آنهایی را که دارای استعدادهای برتر هستند. لذا اصل نظام تعلیم و تربیت عادلانه به این معناست که وقتی ما الان توانستهایم فرصت برابر را برای دانشآموزان بیشتر کشورمان فراهم کنیم -در دوره ابتدایی نزدیک به ۹۸ درصد دانشآموزان در مدرسه حضور دارند، یعنی دسترسی برابر به آموزش را دارند- امروز این انتظار وجود دارد که حالا در مدرسه، از یک آموزش عادلانه و متناسب با شرایط خود بهرهمند شوند.
برخورداری از آموزش یک حق عمومی برای مردم جامعه است
از اولین قانون تعلیم و تربیت در ایران -که تا قبل از آن، مدارس صرفاً خصوصی بودند؛ یعنی در خانهها تشکیل میشدند، یک معلم به منزل میآمد یا در مکتبخانهها تدریس میشد و این آموزشها مخصوص اقشار خاص، یعنی افراد متخصص و سرمایهدار جامعه بود که میتوانستند امکان تحصیل را فراهم کنند- از زمان تصویب اولین قانون که در واقع قانون تأسیس مدارس دولتی بود، این مسئله مطرح شد که برخورداری از آموزش، یک حق برای عموم مردم جامعه است.
این اولین گامی بود که در مسیر عدالت آموزشی در ایران برداشته شد. حتی در اصلاحیهای که بعداً انجام شد و دوره راهنمایی تحصیلی تأسیس گردید، قانون تصریح کرد که آموزش ابتدایی الزامی، اجباری و رایگان است. اما در مورد دوره اول متوسطه (راهنمایی)، گفته شد که در مناطقی که شرایط فراهم شده و آموزش ابتدایی عمومی شده است، دولت باید لوازم تحصیل در دوره اول متوسطه را نیز فراهم کند.
لذا مسیر عدالت آموزشی، در واقع از آن زمان آغاز شد و پس از انقلاب، این روند شتاب بسیار خوبی گرفت. ما تقریباً در سال ۲۰۰۰ میلادی، پوشش تحصیلی ابتداییمان به حدود ۹۷ درصد رسید. این پوشش، بسیار مطلوب بود. حتی از همان زمان که پوشش ما به ۹۷ درصد رسیده بود -و حتی پیش از آن- گامهایی در راستای عدالت، یعنی توجه به تواناییها و استعدادهای متفاوت دانشآموزان، برداشته بودیم.
برای مثال، پس از انقلاب اقداماتی برای تحقق عدالت آموزشی صورت گرفت. در دهه ۶۰، مصوبهای در هیئت وزیران تصویب شد مبنی بر تأسیس مدارس نمونه دولتی؛ البته نه با عنوان فعلی. مدارس نمونه دولتی در آن زمان، با هدف پاسخگویی به نیاز دانشآموزان مستعد مناطق محروم و روستایی ایجاد شدند. این دانشآموزان از طریق یک آزمون، در دوره راهنمایی و متوسطه وارد این مدارس میشدند. این مدارس، هم از نظر ساعات آموزشی، ساعات بیشتری داشتند؛ یعنی علاوه بر ساعات رسمی، ساعات آموزشی بیشتری برای فعالیتهای فوقبرنامه آموزشی و تربیتی ارائه میدادند.
از معلمان توانمند برخوردار بودند، برای اینکه ما بتوانیم برای این دانشآموزان مستعد که توانایی دارند، امکان آموزشی مناسبی فراهم کنیم تا بتوانند در مراحل تحصیل، چه در مدرسه، چه در دانشگاه و چه در جامعه، موفقتر باشند. خب، بسیاری از همین دانشآموزان مناطق محروم، از این طریق وارد دانشگاههای خوب کشور شدند و به متخصصان برگزیدهای تبدیل شدند.
یا مدارس شبانهروزی که بعد از انقلاب با شتاب زیادی توسعه پیدا کردند، برای همین بود که دانشآموزان مستعدی که دبستان داشتند ولی دوره راهنمایی و متوسطه در منطقهشان نبود، با تأسیس مدرسه شبانهروزی این فرصت را پیدا کردند که بیایند و تحصیل خود را ادامه دهند.
یکی دو تحقیق که در مورد مدارس شبانهروزی انجام شده، نشان میدهد که این مدارس، علاوه بر کارکردهای آموزشی خوبی که برای بچهها داشتند، کارکردهای هویتساز و تربیتی بسیار خوبی هم داشتند. بچههای این مدارس، به لحاظ علاقهمندی به جامعه، علاقهمندی به کشورشان و علاقهمندی به خدمت برای کشور، نسبت به سایر مدارس دارای برجستگیهای بیشتری بودند.
همه این اقداماتی که انجام شده، در جهت هدایت بوده است. اما مسیر عدالت، یک مسیر بیپایان است. یعنی ما هرچقدر هم تلاش کنیم، باز هم فرصتهای بیشتری برای پیشرفت وجود دارد.
اندازهگیری عدالت آموزشی در آموزشوپرورش
مثلاً الان، حدود پنج سال است که در وزارت آموزشوپرورش، برای اینکه عدالت را بتوانیم بهتر محقق کنیم، یک مطالعه انجام دادهایم که بهصورت کتابی منتشر شده است تحت عنوان اندازهگیری عدالت آموزشی. این اندازهگیری، بر اساس نشانگرهای مصوب شورای عالی آموزشوپرورش و بر مبنای ۲۰ نشانگر، انجام شده است. تمام استانهای کشور و تمام شهرستانها از منظر این ۲۰ شاخه، و هم از منظر عدالت دروناستانی، مورد ارزیابی قرار گرفتهاند.
ما استانی را داریم که از نظر شاخصها خیلی موفق است، ولی وقتی از منظر عدالت نگاه میکنیم، میبینیم که عدالت در درون استان رعایت نشده است؛ یعنی یکسری از مناطق امتیازات خیلی بالایی دارند و یکسری مناطق امتیازات پایینی.
ما این اندازهگیری را انجام دادیم تا در درجه اول بفهمیم و متوجه شویم که وضعیت عدالت در درون آموزشوپرورش چگونه است. بعد از اینکه نتایج بهدست آمد، در مورد امتیاز برخی استانها بسیار برایمان تعجبآور بود؛ انتظار داشتیم که آن استانها جایگاه بسیار بالایی داشته باشند، در حالی که جایگاه بالایی نداشتند. بعد که رفتیم شاخصهای آنها را بررسی کردیم، دیدیم که بله، این استانها مناطق مرکزیشان مناطق برخورداری هستند، اما مناطق حاشیهای و کناریشان از آن مزایا محروماند.
لذا بر مبنای این مطالعه، ما در جامعه خیرین مدرسهساز، مجموعهای تحت عنوان کمیسیون مدرسهیار تشکیل دادیم. در این کمیسیون، پس از بررسیها مشخص شد که در استان سیستانوبلوچستان، ۱۷ شهرستان از شهرستانهای این استان در انتهای جدول شاخصها قرار دارند.
به همین دلیل، جمع قابل توجهی از خیرین مدرسهیار -که از همکاران فرهنگی، مسئولان قبلی و فعلی آموزشوپرورش هستند- وارد عمل شدند و شروع به فعالیت در این استان کردند. این فعالیتها شامل توانمندسازی معلمان استان، توانمندسازی دانشآموزان استان، توسعه کتابخانهها و ترویج کتابخوانی و اقداماتی دیگر بود که بتواند ظرفیتهای استان را افزایش دهد.
من امروز میتوانم با خوشحالی به شما بگویم که استان سیستانوبلوچستان، در اثر همین تلاشها، تنها استان کشور است که برنامه پنجساله توسعه دارد؛ یعنی بهطور دقیق مشخص کرده که اکنون در چه جایگاهی قرار دارد و پنج سال آینده میخواهد در کجا باشد.
و ما امیدوار هستیم که با کمک نظارت، تنظیمگری و هدایت آموزشوپرورش -که همان نقش حاکمیتی آموزشوپرورش است و باید مسئولیت تنظیمگری را بر عهده داشته باشد- این مسیر توسعه به شکل مؤثری ادامه پیدا کند.
این خیرین، زیر نظر آموزشوپرورش و با کمک آموزشوپرورش، وارد عمل شدند تا بتوانند تغییراتی در شاخصها ایجاد کنند؛ بهگونهای که استان سیستانوبلوچستان بتواند به اهداف خود در برنامه توسعه پنجسالهاش دست پیدا کند و جایگاه خود را در نظام آموزشوپرورش کشور ارتقاء دهد. لذا این اقدامات انجام شده است. اگر شما از من بپرسید پس وضعیت عدالت امروز در آموزشوپرورش ایران چگونه است، من عرض میکنم که هنوز گامهای بسیار زیادی باید برداشته شود؛ و هر جایی که برسیم، از همانجا باید گامهای جدیدی را آغاز کنیم. کمااینکه در طول این سالهایی که ما در ایران مدرسه را دایر کردهایم و گامهایی برای عدالت برداشتهایم، باز هم لازم است گامهای جدیدی را شروع و دنبال کنیم.
البته این فقط مسئله ایران نیست. امروز مسئله عدالت و کیفیت، یک دغدغه جهانی است؛ یعنی همه کشورها -چه توسعهیافته و چه در حال توسعه- دغدغه عدالت و کیفیت را دارند. چراکه همه کشورها با همکاری یکدیگر، مسیری را پیش بردهاند و در آن، به شاخصهای برابری دست پیدا کردهاند. اما حالا، از این نقطه به بعد، باید از برابری عبور کنند یا حتی در عین حفظ برابری، به کیفیت و عدالت نیز توجه کنند.














